دوپارت بعد بیشتر خانوادگی هست و عروسی 😂یکم گذر زمان هم هست مثلا رفت یک ماه بعد😂
سه پارت دیگه رمان گاندو3 تموم میشه 😍✨
چند نفر گفتن یک رمان دیگه هم تایپ کن همگی اینجا نظر بدید یکی دیگه تایپ کنم یا نه ❤️
تا فردا صبح نظر بدید
https://harfeto.timefriend.net/16558152743374
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
🥀رمان :#گاندو3🥀
🥀پارت :#نود_نهم🥀
محمد: یک هفته شد که مرخص شدم ورفتم خونه
#خونه
مجید :محمد پارسا خوشگلیش به دختر عمش رفته ها😂😍
محمد: 😂نخیرم این پسر من خودش خوشگل هست
مجید : یعنی دختر من زشته
محمد: نه بابا پسر من زیادی خوشگله😉😂
عطیه : آقا محمد بجایی این حرفا این بچه ها رو سرگرم کن 😂
محمد: 😂😂چشم
مریم : عزیز الان بین پارسا و فاطمه و نازنین و رضا کدوم برات عزیز تر هست 😌
محمد: خب معلومه دیگه بچه ی من 😂😌
مریم : نخیرم
عزیز: چهار تاشون عزیز هستن دعوا نکنین بیاین شام
محمد: چشم😂😌
________
#شب خونه ی محمد
عطیه : بیخیال این بچه شو بزار بخوابه
محمد: نمیشه آخه خیلی شیرین هست😍
عطیه: خب بچه خوابش میاد
محمد: نوچ نمیزارم
عطیه : جان من بزار بخوابه زجرش نده خوابش میاد😂
محمد: عه اصلا نخواستم و میره میشینه تلوزیون ببینه
عطیه : الان قهری
محمد: اره 😂
عطیه : پاشو پاشو بیا قهر نکن 😂
محمد: نمیخوام 🤕
عطیه : پارسا بغل کردم رفتم کنارش گذاشتم توی بغلش
این آقا پسرت بگیر هر کار میخوای بکن 🙁
قهر نکن نی نی کوچولو 😂
محمد: عطیه نی نی کوچولو چیه دیگه😢
عطیه: 😂لقب تو هست
محمد: ممنون مامان جون😂😂
عطیه: 😂😂
___________
#سایت
محمد : صبح ساعت 9 رفتم سایت و راست رفتم اتاق آقای عبدی
عبدی : چرا اومدی سرکار تو که مرخصی داشتی
محمد: تاقت نداشتم خونه بمونم 😬
عبدی : خوبه بیا بریم جلسه هست
محمد: پس خوب موقعی رسیدم بریم ،
5 دقیقه بعد
عبدی : خب بچه ها این پرونده به نظر تموم شده
محمد: الن چی شد ؟
عبدی : الن بخاطر تیری که به گردن خودش زد خونریزی زیاد داشت و مرد
محمد : حیف شد😢😔
راستی رسول کی مرخص شدی
رسول : آقا من فردا اون روزی که شما مرده بودید مرخص شدم😂
محمد: 😂😂😂
عبدی : رسول 😡
رسول : ببخشید😁
محمد: پس گاندو تموم شد
عبدی : بله
داوود: تازه آقا یک نفر هم دیگه هم دستگیر کردیم همون کسی که از پشت بوم خونه به چرخ آمبولانس تیر زد
عبدی : عملا تمام پاک سازی شد
محمد: از مرگ الن کسی خبر نداره؟
عبدی : خداروشکر با مدرک هایی که ما از جاسوسی الن داشتیم تونستیم سفیری که آمریکا فرساده بود قانع کنیم که الن جاسوس بوده
محمد: پس مشکلی برای کشور پیش نیومده
عبدی : خداروشکر نه ☺️
محمد: ❤️😍
_________
محمد: رفتم اتاق خودم از اینکه بلاخره گاندو تموم شد خیلی خوشحال بودم😌😆
رسول: فکر ستاره از سرم بیرون نمیرفت رفتم اتاق آقا محمد
(تق......تق.....تق )
محمد: جانم
رسول: آقا میشه یک کاری برام انجام بدید 😢
محمد: چی ؟
رسول : میشه با سعید صحبت کنی تا ..........اجازه بده .........برم خاستگاری 😁
محمد: تو جون بخواه ...چشم برات میرم خاستگاری 😉
راستی میدونستی سعید هم .....
رسول : سعید چی 😳
محمد: سعید هم از ریحانه خانم خوشش میاد
رسول : 😳😳😳😳
پ.ن: ..........
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♥️"وحید رهبانی"♥️
سه پارت دیگه رمان گاندو3 تموم میشه 😍✨ چند نفر گفتن یک رمان دیگه هم تایپ کن همگی اینجا نظر بدید یکی د
فردا دو پارت میدم و رمان گاندو3 تمام میشود ☺️بعد تعداد موافق و مخالف ها معلوم میکنم اگه اوکی بود رمان تایپ میکنم ❤️
♥️"وحید رهبانی"♥️
فردا دو پارت میدم و رمان گاندو3 تمام میشود ☺️بعد تعداد موافق و مخالف ها معلوم میکنم اگه اوکی بود رم
بعد از گاندوی ۳ گاندوی ۴ هم بنویس😂
♥️"وحید رهبانی"♥️
چی میشد تمام چیزایی که نوشتی تو تلوزیون پخش کنند
خب همتون بشید بازیگر منم میشم کارگردان و نویسنده فیلمش میسازیم😂😜
♥️"وحید رهبانی"♥️
خب همتون بشید بازیگر منم میشم کارگردان و نویسنده فیلمش میسازیم😂😜
منظورم اینه که بازیگران تلویزیون این رمان رو باری کنن
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️❤️
❤️❤️❤️
❤️❤️
❤️
🥀رمان :#گاندو3🥀
🥀پارت :#صد🥀
رسول : 😳😳نه؟
محمد: اره 😂من بهش میگم تو هم فکر کن خبرم کن .
________
محمد: رفتم پایین بچه ها دور کاراشون بودن
داوود سعید کجاست؟
داوود: آقا سر کارش هست
محمد: ممنون
رفتم کنارش
سلام آقا سعید
سعید: سلام آقا
محمد: میخوام یک چیز بهت بگم باید آروم باشی
سعید: چشم اقا بگید
محمد: رسول که میدونی پسر خوبی هست ؟
سعید: خوب اره
محمد: رسول از ستاره خانم خوشش میاد
سعید: ولی ستاره که باید بره زندان
محمد: ستاره میشه با سند بیرون باشه چون با ما همکاری کرده
سعید : یعنی واقعا رسول میتونه با ستاره زندگی کنه .
محمد: سعید جان عشق هست دیگه 😂😜شما بله بده اونا خودشون میدونن چطور با هم کنار بیان
سعید : آخه نظر ستاره هم مهمه
محمد: میپرسم تو نظر خودت بگو دیگه دیوونه شدم از دستت 😂
سعید : من حرفی ندارم ☺️😂
محمد: پس مبارکههههههههه 😍
سعید: آقا ریحانه چی شد ؟
محمد: اولن ریحانه خانم بعدشم هم بهش گفتم قرار شد فکر کنه
سعید: ایوللللللللللللللللللللللللل 😍😜
_____________
#فردا_صبح
رسول : رفتم سرکار که اول از همه ستاره خانم و سعید دیدم..
س....سلام
ستاره : سلام ☺️
سعید : سلام داداش خوبی 😘
رسول : ممنون خوبم
ستاره : داداش بیا دیگه دیر شد مامان گفته قبل از 10 بیاید 🤦♀
سعید: برو الان میام
راستی آقا رسول ساعت 8 منتظریم
رسول : چشم ☺️
راستی ریحانه سلام رسوند گفت بهت بگم ایشالا بعد از خاستگاری داداشم دربارش حرف میزنیم
سعید : ایول 😍
_________________
#یکماه_بعد
(رسول و ستاره عروسیشون هست سعید هم با ریحانه نامزد هستن)
رسول: ستاره خانم زودتر بیا من باید گل فروشی هم برم
ستاره : چقدر غر میزنی صبر کن دیگا 😬
معصومه (مادر ستاره ): ستاره جان عجله کن دیگه
ستاره : واای اومدم 😬😬
بریم رسول خیلی غر میزنی
رسول : سه ساعته منتظرم😐
ستاره : خب دارم آماده میشم دیگه 😬
رسول : حالا که شکر خدا آماده شدی بریم؟
ستاره: بریم😂
_________
محمد: از صبح کارم شده توی بازار گشت بزنم تا یک کادو مناسب برای عروسی رسول پیدا کنم رفتم توی یک مغازه یک ست طلا بود و یک زنجیر خیلی قشنگ هر دوتاشون حساب کردم و رفتم بیرون بلاخره 🤦♀
____________
#ساعت_10شب
محمد: رفتم در خونه ی رسول اینا عروسی اونجا بود
زنگ سعید میزنه
الو سعید بیا بیرون کارت دارم
سعید: آقا شما کجایی
محمد: جلویی در شما بدو بیا که باید برم خونه
سعید : چشم
رفتم بیرون یک ماشین دیدم شکل ماشین آقا محمد بود سلام آقا
محمد: سلام سعید جان مبارک باشه ❤️😍
سعید : ممنون اقا😘نمیاید داخل
محمد: نه سعید جان
روی صندلی جعبه ی کادو برداشتم و دادم به سعید
سعید: این چیه آقا
محمد: کادو هست دیگه 😂
از طرف من تبریک هم بگو❤️
سعید: چ.......(رسول اومد و پرید وسط حرفم
رسول : سلام آقا
محمد: پیاده شدم از ماشین وبغلش کردم سلاااام آقا داماد
رسول : بیاید داخل چرا اینجا
محمد: همینجا خوبه کادو دادم دست سعید مبارک باشه آقا رسول 😘❤️
رسول : ممنون اقا❤️
محمد: البته این کادو برای ستاره خانم هست برای تو مرخصی رد کردم 😂
رسول : خیلی ممنون😂❤️
محمد: خدافظ خوشبخت بشی ایشالا ✨❤️
رسول : ممنون اقا خدافظ👋🏻🤩
پ.ن: مبارکههههههههه 😂
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
کپی رمان به شدت ممنوع می باشد🚫
زیادمون کنید 🥀
نویسنده: هستی 🥀
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ