eitaa logo
بحران در آینده جمعیت شیعه
202 دنبال‌کننده
23هزار عکس
19هزار ویدیو
458 فایل
مطالب پیرامون جمعیت ،ازدواج فرزند آوری, تربیت فرزند و مطالب سیاسی مهم در این زمینه ،در این کانال قرار داده می شود. برای رعایت حقوق و امانت داری ، لینک کانالها حذف نخواهد شد. کانال عقیدتی ما https://eitaa.com/Arshiv_vije ادمین کانال, @Rouki313
مشاهده در ایتا
دانلود
15.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دیالوگ‌های جالب بین آقای فروشنده و خانمی که کشف حجاب کرده بود امر به معروف تراز 👌 🚨 @mst_ir | مستشار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️‌ سرانجام وحشی های حمله کننده به همسر شهید چی شد آقایون مسئول؟ 🔹‌ اینا هم مشکل روانی داشتن؟ 🚨 @mst_ir | مستشار
♦️متاسفانه خواننده های اون ور آبی برای برگزاری کنسرت با برعنداز ها هماهنگ نکردن، آخه نزدیک سالگرد مهسا؟ شادی و کنسرت زشت نیست؟اهان حواسم نبود شادی فقط برای مردم داخل ایران حرامه واسه شما مانعی نداره ✍️زهرا رئیسی 🚨 @mst_ir | مستشار
هدایت شده از کتابخانه شیعه
18.5M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایستگاه صلواتی ارتش هند خدمت سیک های هندو برای اباعبدالله الحسین علیه السلام این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست 🥲 https://eitaa.com/joinchat/952107051C6569ff7b9d
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تصاویری از بی خانمانی در ادمونتون ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 @sadidmedia
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طرفداری از همجنسبازان 🔺با نفوذ فرهنگ غرب، برخی از دانشگاه های ترکیه میتینگهای رسمی همجنس‌بازی را برگزار کرده و مجوز راهپیمایی خیابانی می گیرند 🔺بر طبق آمار رسمی دولت، بیش از 3 میلیون نفر همجنسباز در ترکیه وجود دارد! ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 @sadidmedia
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 من پنجاه سال پیش آمریکا رو دیدم / الان بهره بانکی در آمریکا 30 درصد است / آمریکا دیگر حاکم دنیا نخواهد شد 🔹طبقه متوسط آمریکا چهارتا ماشین جلوی خونش پارک بود، الان یکی رو به زور میتونه نگه داره 🔹آمریکا 32 تریلیون دلار کسری بودجه داره 50 درصد مردم آمریکا الان گرفتارند، همه بیکار 🔹بهره بانکی در آمریکا الان 30 درصد هست، غیرممکنه! ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 @sadidmedia
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
📷 عکس ارسالی از مبلغ اهل 🇮🇪در حال سخنرانی در شهر کشور 🇳🇱 در مراسم عزاداری امام علیه السلام در امسال 🏴 🙏لطفا تولیدات اختصاصی را با ذکر منبع منتشر نمایید📚 ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 @sadidmedia
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
🔻بخشی از فعالیت تبلیغی بانوی پزشک اهل 🇸🇪 که در 🇮🇷مشغول خواندن دروس طلبگی هستند در کشور خودشان👇 👝این کیف رو در ایران (قم) سفارش دادن که بدوزن و پیکسل ها رو هم از حرم تهیه کردند تا در مراسمات روضه در مسجد سوئد به بچه ها هدیه بدهند. 📓کتابی هم که در تصویر هست توسط یکی از دوستانشان در سوئد تهیه شده (یعنی خودشون نوشتند) با موضوع و امام علیه السلام 🏴 👧👶در این ایام به ۲۰۰ کودک دادند و خیلی مورد استقبال کودکان واقع شده 🙏لطفا تولیدات اختصاصی را با ذکر منبع منتشر نمایید📚 ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 @sadidmedia
هدایت شده از مرکز رسانه ای سدید
📷 تصویر ارسالی یکی از دوستان از 🇩🇪 🇪🇺مردم هر روز با این صحنه های تهوع آور مواجه هستند. 👱‍♂این عکس مربوط به مردی است که مثل 🧔‍♀زنان آرایش کرده 💄و در شهر در حال قدم زدن است.🚶‍♀ ♾ بحران هویت در به حدی جدی است که خیلی از افراد در هویت زنانه و مردانه خود هم درمانده اند. 🧐 🙏لطفا تولیدات اختصاصی را با ذکر منبع منتشر نمایید📚 ┄┅┅═❅❅ ❇️ ❅❅═┅┅┄ در عضو شوید 👇 @sadidmedia
▪️✍️▪️✍️▪️ 💢 ⭕️پرسش: حرکت کاروان اسرای کربلا به سوی شام چه زمانی و از چه مسیری بوده است ؟ •┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈• اپلکیشن‌پاسخگو•••✾••• ایتا وب‌پاسخگو•••✾ ••• اینستاگرام •┈┈┈┈••••✾••✾•••┈┈┈┈• مرکز ملّی پاسخگویی‌به سئوالات دینی
هدایت شده از مغز خاکستری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥یک نمونه از تاثیر منفی کلیپهای فضای مجازی😐😳 🇮🇷 اتحادیه عماریون 🔺همدلی 🔻انقلابی گری @khakestary_amar
هدایت شده از مغز خاکستری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تا حالا تو زندگیت پول زور به کسی دادی؟🤔 خودتحقیرنباشیم 🇮🇷 اتحادیه عماریون 🔺همدلی 🔻انقلابی گری @khakestary_amar
هدایت شده از مغز خاکستری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 "نحوه‌ی پوشش مادر در منزل" دقایقی پای نکات تربیتی 🔸 گزیده‌ای از بیانات استاد تراشیون 🇮🇷 اتحادیه عماریون 🔺همدلی 🔻انقلابی گری @khakestary_amar
هدایت شده از کتاب الله وعترتی
51.85M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
آیا تمسک به اهلبیت خلاف شرع است ؟ پاسخ به شبهات کارنشناس وهابی 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2 👈 کارشناس : آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇 https://yek.link/velayat313
هدایت شده از کتاب الله وعترتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تمسک به همه آری اما تمسک به اهلبیت خیر ؟ 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2 👈 کارشناس : آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇 https://yek.link/velayat313
هدایت شده از کتاب الله وعترتی
25.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
پاسخ به شبهه مضحک کارنشناس وهابی که میگه عترت و اهلبیت در حدیث ثقلین همون صحابه هستند 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2 👈 کارشناس : آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇 https://yek.link/velayat313
هدایت شده از کتاب الله وعترتی
13.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
از پیامبر اسلام چیزی نقل نکنید اما تا می توانید از بنی اسرائیل حدیث نقل کنید 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2 👈 کارشناس : آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇 https://yek.link/velayat313
هدایت شده از کتاب الله وعترتی
51.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اهل تسنن به ما بگویند این کتب چرا ناپدید شدند و الان کجا هستند 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - تصویری👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate 🌺 کانال کتاب الله وعترتی در ایتا - صوتی👇 https://eitaa.com/ketaballahvaetrate2 👈 کارشناس : آدرس کانال های ما در شبکه های اجتماعی 👇 https://yek.link/velayat313
هدایت شده از مفازمدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺احمد الحسن بصری کیست؟ ادعای خود را چگونه آغاز کرد؟ 🔉 حجة الاسلام استاد هوشیار مفازمدیا؛ رسانه صوتی و تصویری نقد فرق ضاله و جریان‌های انحرافی👇 @mafaz_media @mafaz_news
هدایت شده از مفازمدیا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعترافات یکی از بزرگترین منحرفین مهدویّت؛ سیّد حسن ابطحی؛ از ادّعای ارتباط مکرّر با ولی عصر (عج) تا ارتباط خلاف شرع با زنان و دختران! 🔹لازم به توضیح است که وی، پدر محمّدعلی ابطحی، مسئول دفتر سیّد محمد خاتمی و از اصلاح‌طلبان غرب‌گراست. 🔹جریان ابطحی بعد از فوت ایشان هم هنوز در مشهد فعّالند و اقدام به برگزاری جلسات و جذب و تبلیغ دارند! مفازمدیا؛ رسانه صوتی و تصویری نقد فرق ضاله و جریان‌های انحرافی👇 @mafaz_media @mafaz_news
هدایت شده از دوتا کافی نیست
💥ناامنی در کنار خدا یا امنیت در مقابل خدا زهیر و شمر هر دو، هم در کربلا بودند و هم در صفین... در جنگ صفین، زهیر در کنار معاویه بود و شمر در کنار امیرالمومنین. زهیر در هر دو میدان صفین و کربلا بنا بر فطرت عمل کرد و شمر در هر دو، بنا بر طبیعت... زهیر در صفین به امر فطرتش رفته بود؛ چون میخواست به خاطر مظلوم با ظالم بجنگد، اما ظالم را اشتباه گرفته بود. شمر هم در هر دو میدان به دنبال قدرت بود. او هم اشتباه کرده بود و خیال می کرد که در کنار علی علیه السلام به قدرت دست پیدا میکند. هر دو در میدان کربلا اشتباهشان را اصلاح کردند. آنچه اساسی است این است که انسان همۀ زینتهای دنیا را فدای فطرت کند. امنیت بزرگترین زینت این حیات است. انسان باید ناامنی در کنار خدا را بر امنیت در مقابل خدا ترجیح دهد. شمر در عصر تاسوعا صدا زد: «أَيْنَ بَنُو أُخْتِنَا؟ » فرزندان خواهر ما کجایند؟ حضرت عباس علیه السلام جواب نداد. امام حسین علیه السلام به برادرش عباس فرمود: «أَجِيبُوهُ وَ إِنْ كَانَ فَاسِقاً» پاسخش را بدهید، اگرچه فاسق است؛ یعنی با اینکه میدانید فاسق است و نمیخواهید جوابش را بدهید، ولی باید جوابش را بدهید. حضرت عباس علیه السلام ناچار گفت: چه میگویی؟ شمر گفت: من برای تو و برادرهایت امان آورده ام. حضرت عباس علیه السلام امان نامه او را رد کرد. او امنیت در کنار شمر، عبیدالله و یزید را نخواست و ناامنی در کنار ذُریۀ پیامبر صلی الله را برگزید. در واقع میگوید: راحتی، آزادی، امنیت، شهرت، قدرت، عزّت، همه فدای تو... 📚آیینه تمام نما/فصل ۲، درس‌های عاشورا/ صفحه ۱۱۲ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۷۲ ۷ تا خواهر و برادر بودیم، ۴ دختر و ۳ برادر، من فرزند ۵ بودم. بقیه ازدواج کرده بودند و من و یک خواهر و یک برادر مونده بودیم. از ۱۶ سالگی خواستگارانی میومدند و میرفتند یا پسند من و خانواده نبود یا اونها، از نظر طبقاتی و خانواده و فرهنگ. پدرم بیمار بودند و دوست داشتن من و خواهر برادر دیگم هم زودتر ازدواج کنیم و بریم سر خونه زندگی مون، همیشه از خدا میخواستم همسری مومن و با صداقت بهم عطا کن و همیشه سر نمازهام کلی مینشستم و با خدا خلوت میکردم، تا آرزوی پدرم برآورده بشه. گذشت و من ۲۳سالم شده بود، خیلی از دخترای فامیل و دوست همسایه که کوچک تر از من بودند ازدواج کرده بودند. خواهر کوچکم دانشجو بود، هروقت خواستگار میومد و به سرانجامی نمیرسید خیلی خوشحال بود و میگفت خواهش میکنم ازدواج نکن تا من درسم تموم بشه چون من کارهای خونه رو انجام میدادم و کمک پدرو مادرم بودم تا اون با خیال راحت درسشو بخونه ولی خوب هنوز قسمت نبود انگار. من به جلسه قرآن با خواهرانم میرفتم و خانومی بود اونجا، یک روز که خواهرم رو دیده بود ازشون خواسته بودند که با پدرو مادرم صحبت کنن و اجازه بدهند بیان خواستگاری برای برادرزاده شون، پدرم اجازه دادند ایشون و برادرزاده شون آمدند و قرار شد اگر همدیگرو پسندیدیم با پدر و برادر و حالا بزرگتر های داماد بیان (مادر خودشون چندسال پیش فوت شده بودند) یک شب آمدند و ما فقط همدیگر رو دیدیم و بعد خوردن چایی و چند دقیقه نشستن رفتند، پدرم که از آقا پسر خوششون اومده بود گفتند پسر بدی به نظر نمیرسید حالا ببینیم قسمت چی میشه، فردای اون روز تماس گرفتند و از خواهرم نظر منو پرسیده بودند و خواهرم گفتند که با یک نگاه و چند دقیقه که نمیشه نظر قطعی داد. قرار شد دوباره بیان و تا باهم صحبت کنیم و نظر قطعی رو بگیم و اومدند و چند دقیقه ای صحبت کردیم و مورد پسند خانواده ها قرار گرفتیم و بعد پدرم تحقیق کردند و خوب مشکلی نبود قرار برعقد گذاشتیم و تیر ۸۹ عقد کردیم. قرار بود یک سال عقد باشیم اما خانواده همسرم گفتند چه کاریه بیان زودتر مراسم بگیریم تا برن سر خونه زندگیشون، قرار بود به همسرم در مخارج کمک بشه و متاسفانه کمکی نشد، خیلی نگران بودم من از وقتی چشم باز کرده بودم خونه پدری و مالک و از قرض و قسط چیزی نمیدونستم، پدرم کارگر بودند اما خدارو شکر از پس مخارج بر میومدند و ما سختی تو خونه پدر نداشتیم. پدرم جهیزیه منو مهیا کردند و چون ایشون مریض بودند منم قبول کردم و دیگه آماده رفتن به خونه بخت شدم. یک خونه اجاره کرده بودیم که ۴ ماه نشده با صاحب خونه به مشکل خوردیم به خاطر سر و صداهای خیلی زیادشون، مجبور شدیم خونه رو عوض کنیم. مقداری طلا داشتم که فروختم و روی مبلغ بیعانه گذاشتیم و یک خونه مستقل رهن کردیم. اوایل خیلی سخت بود همش قرض و قرض و قسط، همسرم وارد کار دیگه ای شدند که حقوقش ماهی ۲۷۰ هزار تومن بود. که مبلغ ۱۸۰ هزار تومن قسط پرداخت میکردیم مابقی هم خرج و خوراک و قبوض چیزی نمیموند. همسرم با یک مقدار پولی که برامون مونده بود، یک موتور گرفتند و با موتور مسافر کشی می کردند یک وقتهایی هم پیک موتوری بودن و من بیشتر وقتها صبح تا شب تنها. خونه رو که عوض کردیم سروصداها در اومد بچه دار بشید و ما با اون همه قرض و قسط، میگفتیم نه ۵ سال دیگه خیلی زوده اینقدر ترسوندنمون که شاید بعدها باردار نشید چه میدونید تا اینکه تصمیم گرفتیم ببینم اصلا باردار میشم یا نه و خدا خواست خیلی زود باردار شدم، خوب چون مادر شدن خیلی شیرینه من و همسرم خیلی خوشحال شدیم و از اونجایی که همسرم پسر دوست داشتن همیشه تو بارداری من میپرسیدند پسرم چه طوره خوبه😂 اما خوب خواست خدا چیز دیگه بود. خدا ما دختر داده بود. با اومدن دخترم خداروشکر درهای رحمت الهی به رومون باز شده بود، قسط ها خیلی خیلی کم شدند و تونستیم دوباره وام بگیریم خونه رو برا سال جدید با مبلغ بیشتر رهن کردیم و دخترم که یک ساله شد یک ماشین گرفتیم و خونه رو عوض کردیم. همسرم آژانس میرفت و من و دخترم روزهای خوبی رو داشتیم و البته من بارداری خیلی خیلی سخت و زایمان و مریض شدن بعد زایمان داشتم که دیگه گفتم بچه نمیخوام همین یکی بسه. بعد ۲ سال متاسفانه همسرم گرفتار رفقای بدی شد در آژانس، که متاسفانه باعث شد مشکلاتی در زندگی مون به وجود بیاد که من دیگ تحت هیچ شرایطی حاضر نبودم بچه دار بشم، ۲ سال با سختی و گریه و مشکلات گذروندم تا اینک طی اتفاقاتی و لطف و عنایت خداوند و صحبت پدر همسرم و خانواده خودم، همسرم پی به اشتباهاتش برد و از من عذرخواهی کرد و خوب من که واقعا دوسش داشتم و دوست نداشتم زندگیم رو از دست بدم به شروع دوباره رضایت دادم. ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۷۲ خداروشکر همسرم فکرش شده بود خانواده و کار و از اونجایی که تو حرم امام رضا (ع) به من قول داده بود گذشته رو جبران کنه و تمام سعیش رو برا انجامش گذاشته بود، ما تونستیم بعد ۵ سال زندگی البته با گرفتن وام و فروختن ماشین و وسایل، یک خونه بخریم... و همسرم با خودش عهد کرده بود که اگر خونه خریدیم خداوند عنایت کنه و فرزند دیگری داشته باشیم که البته من از این نیتشون کاملا بی خبر بودم و ما خدا خواسته دوباره صاحب فرزند دوم شدیم. من وقتی فهمیدم خیلی ناراحت شدم و گریه کردم و حتی به سقط فکر کردم چون واقعا بارداری های خیلی بدی دارم و چون برای دخترم بعد زایمان خیلی سختی کشیدم تا حدی که افسردگی گرفته بودم دیگه هیچ وقت حتی به فرزند دوم فکر نمیکردم و خوب وقتی فهمیدم باردارم دیگه نتونستنم کاری کنم. ۳ ماه گذشت و من روز به روز حالم بدتر میشد و این قدری که گریه میکردم و از خدا صبر میخواستم تا کمکم کنه این دوره بگذره، فرزند دومم به دنیا آمد و ما چون برای خرید خانه قرض و قسط داشتیم اما با عنایت خدا قسط ها یکی پس از دیگری تموم میشد و من از لحاظ روحی برای مخارج و اقساط خوشحال بودم. فرزند دومم هم دختر شد همسرم چشم انتطار پسر بود ولی خوب به خواست خداوند راضی بود و من ک دیدم دخترم خوشحال که دیگه تنها نیست و یک خواهر داره پشمون که چرا زودتر بچهذدار نشدیم اما خوب خواست خدا این بود. دیگه حرفی از بچه سوم و حالا پسر و یا دختر نبود و من دیگه خوشحال که دوتا دختر دارم و باهم خوبند و همبازی و همسرمم راضی به رضای خداوند. دختر دومم ۶ ساله شد. ما خداروشکر یک ماشین خریدیم، وسایل خونه رو خریدیم و همسرم دیگه یک وقتایی که حوصله داشت با ماشین میرفت سرکار و گرنه همون کار خودش و صبح میرفت و بقیه روز خونه بود. دختر دومم رو ثبت نام کردم برای مدرسه و داشتم تو ذهنم برای خودم برنامه ریزی میکردم که دخترا میرن مدرسه، منم نصف روز بیکارم برم باشگاه، برم خونه مادرم، برم با خواهرم بیرون، دیگه نصف روزم آزادم، یکم به خودم بیشتر برسم😂اما از اونجایی که خواست خدا چیز دیگری بود من فرزند سوم رو باردار شده بودم و اطلاعی نداشتم و اگر میدیم کسایی که دوتا فرزند دارند مثلاً یک دختر ویک پسر و سومی رو هم باردارند، با خودم می گفتم آخه چرا؟! میخواین این همه بچه برای چی؟ چه حوصله ای دارند؟ من دوتا هستن، وقت هیچ کاری ندارم، همش بشور و بساب و رسیدگی به بچه ها، اما از حال خودم خبر نداشتم😊 چند روزی گذشت خبری از دوره ام نبود با اینکه همیشه چندروز تاخیری داشتم اما نگران شدم چرا ... و از اونجایی که حواسم خیلی خیلی جمع بود حتی یک درصد به بارداری فکر هم نکردم اما نگران بودم چرا چی شده🤔 چند روزی درگیر بودم با خودم و چیزی هم به همسرم نگفتم تا اینکه حالت تهوع هام شروع شد، اولش فکر میکردم خوب چون نگرانم اینجوری شدم و مرتب چایی نبات درست میکردم اما نه، روز به روز بیشتر و بیشتر، دیدم نمیشه دیگه، شک هام شروع شد. نکنه باردارم؟ بعد میگفتم نه بابا، مگه میشه! اما باز میگفتم آخه پس چرا این طوری شدم. دیدم نمیشه، رفتم دکتر و درخواست آزمایش دادم و ۳ روز بعد گفت بیا جواب و بگیر تو این ۳ روز دیگه حالم خیلی بد شده بود. روز جواب با همسرم رفتم و وقتی جوابو دکتر دید، گفت مبارکه شما باردارید و من 😟😳😭 بعد تعجب و ناراحتی گفتم نه من نمیخوام، من دیگه بچه نمیخوام، خانم دکتر یک دارویی بده من نمیخوام. که دکتر ناراحت شدند و گفتند مگر تو قاتلی؟ گفتم نه ولی من نمیخوام... حالم واقعا بد بود و درد زیادی هم داشتم، دکتر وقتی حالمو دید، گفت احتمالا خارج رحمی باشه، سریع برو بیمارستان تا سونو بگیرند تا مشخص بشه، با همسرم و دوتا دخترا مستقیم رفتیم بیمارستان اونجا وقتی رنگ صورتم رو دیدند که چه قد پریده و درد داشتم، سریع بستریم کردند. همسرم دخترا رو برده بود خونه و من در بخش زنان منتظر سونو، هر لحظه حالم بدتر میشد، با خودم میگفتم چرا چرا من الان اینجام من که دیگه بچه نمیخواستم مرتب پرستارو صدا میکردم بیاد منو ببره سونو و میگفتند باید صبر کنی... وقتی در بیمارستان کسانی رو دیدم که مجبور بودند سقط کنند از خودم ناراحت شده بودم که یعنی اگر بچه من مشکلی نداشته باشه اگر سونو بگه قلبش تشکیل شده، من چکار کنم یا اگر بگه خارج رحم و من و ببرند اتاق عمل... چند نفر از هم اتاقی هام که باردار نمیشدند و سقط مکرر بودند و یک خانومی که بعد از چند سال باردار نمی‌شده و یک دختر ۷ ماهه داشت و دومی رو باردار شده بود و چه قدر خوشحال بود ک دومی رو سریع باردار شده و هردو هم دختر بودن و من فقط به اینها نگاه میکردم و حرفاشونو میشنیدم و با خودم میگفتم خدا بهت لطف کرده اما تو میگی نمیخوای؟! ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۷۲ منو آماده کردن و سوار بر ویلچر بردند که برم قسمت سونوگرافی، انگار ترسیده بودم از سقط از کورتاژ نمیدونم یا دلم لرزیده بود که هم اتاقی ها چیا میگفتند، با خودم نذر کردم که برم سونو و برگردم و اگر خواست خداست مشکلی نباشه، عیب نداره دیگه خدا خودش خواسته، منم قبول میکنم که یک بار دیگه همه سختی های بارداری و زایمان و تحمل کنم فقط سالم باشه و مشکلی نباشه... با ترس و نگرانی وارد اتاق شدم و وقتی دکتر دید گفت ساک بارداری تشکیل شده و خارج رحم نیست و ۶ هفته و ۵ روزش و قلبش تشکیل شده شاید باورتون نشه اما انگار اولین باری بود که میشنیدم باردارم یک خوش حالی عجیبی تمام وجودم رو گرفته بود و دروغ نگفته باشم گفتم شاید حالا این پسر شد و همسرمم خوشحال، دیگه خدا خودش خواسته... فرداش با نظر دکتر مرخص شدم وقتی برگشتم خونه همسرم که فهمیده بود دیگه مشکلی ندارم با بارداری چون خودش خیلی خیلی خوشحال بود به من گفت بهت نگفتم چون میدونستم اگر بدونی قبول نمیکنی برای فرزند سوم... خلاصه دیگه حالم خیلی بد شد طوری که هردو روز باید میرفتم زیر سرم و کلی آمپول تقویتی طوری که حتی یک قطره آب هم نمیتونستم بخورم روزها از دل ضعفه نمیدونستم چکار کنم، نای بلندشدن نداشتم و همسرم و دوتا دخترام کارا رو میکردند و من همش توی حیاط نه میتونستم بخوابم نه بشینم، خیلی خیلی سخت گذشت... ماه ۴ رفتم برای سونو، دکتر اول تمام اجزای قشنگشو بهم نشون داد روی مانیتور و من برای دوتادختر دیگم روی مانیتور ندیده بودم اما این خیلی خیلی ظریف بود دکتر با ذوق و شوق برام تعریف میکرد که دستای کوچولوشو ببین، پاهاشو ببین، همین طور تعریف میکرد و من با ویاری که داشتم نسبت به شوری و ترشی چون برای دخترام نداشتم یک جورایی یقین کرده بودم که پسره و همسرم سرکار منتظر که من زنگ بزنم و جنسیت بچه رو بهش بگم. همین طور که نگاه میکردم یک هو دکتر گفت خوب خانم چندتا بچه داری گفتم ۲ تا، گفت خوب میدونی این فرزندت چیه گفتم نه سونو ۱۲ هفته چیزی نگفت و منم نپرسیدم. گفتم عیب نداره من میگم چون کاملا مشخص شده، دختره و من😳 دکتر گفت بچه‌های دیگه ات چیه، گفتم دختر. گفت دوتاشون؟ گفتم بله و دکتر فهمید که کاملا از شنیدنش شوکه شدم دیگه چشمام پر از اشک شد، همش تصویر شوهرم جلو چشام بود. وای حالا چی بگم بهش؟ دکتر که فهمیده بود ناراحت شدم همین طور داشت از دخترم میگفت ولی من دیگه نمیشنیدم حرفاشو، گوش نمیکردم. همش تو ذهنم میگفتم مگه میشه من تمام حالت هام فرق میکرد با دوتا دخترم، آخه اونا بارداریشون کاملا شبیه بود اما این فرق داشت. هرکی میدید میگفت پسره اصلا شبیه به دختر دارا نشدی... نمیدونم چند دقیقه گذشت با صدای دکتر به خودم اومدم. گفت خانوم ...بلند بشید لطفا بیرون منتظر باشید تا جواب سونو حاضر بشه. چند دقیقه نشستم جواب و گرفتم و راهی خونه شدم. به همسرم زنگ نزدم. اومدم خونه دخترا گفتند مامان چیه چیزی نگفتم ... خیلی تو فکر بودم ساعت ۱۲ شد همسرم اومد. وای قلبم تند تند میزد که چه طوری بگم. با کلی ذوق و شوق اومد خونه با لبخند و خوشحالی گفت چرا زنگ نزدی بیام دنبالت؟ چرا خودت تنها برگشتی؟ چیزی نگفتم. چایی آوردم. گفت خوب بگو دیگه چیه میخوای سوپرایزمون کنی؟ گفتم ... با من و من کردن گفتم دختره... همسرم گفت چرا اذیت میکنی؟ گفتم بخدا راست میگم دختره چرا باید اذیت کنم چیزی که دکتر گفت. دیگه چیزی نگفت، ناهار خورد و خوابید. منم کمی استراحت کردم. بعدازظهر بلند شدم که برای شام غذا درست کنم، همسرم که دید حالم خوب نیست، گفت نمیخواد، شام یک چیزی ساده میخوریم. گفتم نه میخوام برای بچه ها قورمه سبزی بذارم. خیلی وقته نتونستم درست کنم. رفتم تو آشپزخونه غذا رو گذاشتم. من همیشه قورمه سبزی رو تو آرام پز می ذارم. از اوایل ازدواج تا اون روز که میشد ۱۰ سال، غذا رو گذاشتم و چایی هم گذاشتم. دیدم همسرم حرفی نمیزنه انگار دیگه ذوقی نداشت برای حرف زدن و منم که اینو فهمیده بودم، ناراحت شدم. گفتم چی شده؟ تقصیر خودته که به من نگفتی، واقعا بچه میخواستی بلاخره علم پیشرفت کرده شاید با دارویی چیزی یا تحت نظر میشد یک پسر هم داشته باشیم حالا چرا ناراحتی؟ وقتی به من نمیگی همین میشه دیگه، بعد با ناراحتی گفتم من به خاطر تو دیگه قبول کردم این بارم سختی بارداری و زایمان و تحمل کنم حالا تو ناراحتی! بعد خدا منو ببخشه گفتم خوب حالا که دیگه مشخص شد دختره و تو هم دختر نمیخوای من مشکلی ندارم برو دارو بگیر بیا تو خونه سقط میکنم... ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۷۲ همسرم گفت این چه حرفیه؟! دیگه خواست خدا بوده، پسر و دختر هردو هدیه ای از طرف خداست، من دوست داشتم یک پسر داشته باشیم تا بتونه حامی خواهراش بشه. حالا عیب نداره ان شاءالله بچه بعدی😀 و من گفتم که وای خدا چه پررویی تو، من با این حالم بچه بعدی هم میخواد حتما اونم بیخبر😡 بلند شدم رفتم چایی بیارم و همین طور که چایی رو ریختم دخترا و همسرم داشتند تلویزیون تماشا میکردند و آرام پز هم روی شعله، نمیدونم نیم ساعت نشده بود که من دوباره حرف مو تکرار کردم. من حرفمو زدم اگر نمیخوای زودتر دارو بگیر این همه سقط کردند یکی هم ما، باز فردا همه میگن ۳ تا دختر داری، پسر نداری، تو این حرفها بودم، یک آن یک صدای مهیبی آمد درحد یک چشم بهم زدن من از جام بلند شدم یک نگاه به سمت گازو به سرعت فرار سمت درب خونه😂 نمیدونید با چه سرعتی من که در حالت عادی به زور بلند میشدم به خاطر دردهایی که داشتم، نفهمیدم چه طوری خودمو دم درب رسوندم که همسرم و دخترا با فرار من تازه متوجه شده بودند چه خبره و اونا بعد چند ثانیه بلند شدند و به طرف درب اومدند، خدا شاهده در حد چند ثانیه این اتفاق افتاد یعنی تا رسیدم دم درب از ترس تمام بدنم شروع به لرزیدن کرد. دیگه نتونستم بایستم و همون جا نشستم یعنی تا سر برگردونم سمت خونه که ببینم چی شده انگار از آسمون باران شیشه باریده بود تو خونه و زندگیم، آرام پز زده بود بالا و خورده بود تو هود و برگشته بود تو گاز که شیشه ای بود و صفحه ای تمام تمام تمام زندگی من در عرض چند ثانیه شده بود شیشه😱 این قد شدت پرش و پرتاب شیشه ها زیاد بود که شیشه ها توی اتاق خواب و زیر تخت بچه ها هم رفته بود. وای وقتی زندگیمو دیدم چی شده، موندم نمیتونستم حرف بزنم و درست در آرام پز جایی پرت شده بود که من نشسته بودم دقیق سر جای من و به محض بلند شدن و فرار کردن من، افتاده بود اونجا. در همون لحظه یاد حرفی که زده بودم افتادم و گفتم خدایا غلط کردم منو ببخش اگر خواست و اراده تو نبود، من و همسرم نمیتونستیم و حتی قادر نبودیم ذره ای از وجود این طفل پاک و معصوم و درست کنیم، همسرم که هاج و واج مونده بود که چی شده😂 یعنی نمیشد از سرجامون بلند بشیم و قدمی از قدم برداریم. همسرم سریع رفت و دمپایی از تو حیاط آورد و رفت گازو خاموش کرد، چشمتون روز بد نبینه لوبیا و گوشت رو از رو مبل ها، سبزی ها تو سقف آشپزخونه و پذیرایی نمیدونید تا ۳ روز با اون حال خرابم، شیشه جمع میکردم و دستمال میکشیدم و تا چند ماه بعد شیشه از این طرف و اون طرف پیدا میکردیم. توبه کردم و گفتم خدایا ببخش از این اشتباهم بگذر ولی خدا خودش میدونه اگر چیزی به دلم اومد یکی به خاطر همسرم که دوست داشت پسری داشته باشه و یکی هم به خاطر حرف مردم، که دختر دارند باید بشینن تا یه خواستگار پیدا بشه، اوه دختر دارند پسر ندارند نسلشونو ادامه بدند یا عصای دستشون باشه و... ناراحت بودم. با همه سختی ها گذشت و دختر کوچولوی ما بهمن به دنیا اومد و زایمان بهتری نسبت به قبلی ها داشتم و همسرم خیلی کمک حالم بود. خدارو شکر همسرم و دخترام خیلی خواهر کوچولوشونو دوست دارند و هر روز از دیدنش خدارو شکر میکنم و با بارداری من که ماهای آخر بودم، جاری ام که دوتا فرزند یک دختر و یک پسر ۱۵ ساله داشتند و همیشه میگفتند دیگه بچه نمیخوان، دوباره باردار شدند و یک دختر دیگه خدا عنایت کرده بهشون و بماند که بعضی ها هنوز نگاه سنگینی دارند وقتی میرم بیرون یا خونه اقوام ولی خوب خواست خدا بوده و این زیباتر از هرچیزه و با اتفاق افتادن اون حادثه مطمئن شدم تا خدا نخواد برگی از درخت نمی افته و ما تنها وسیله هستیم یک وقتایی میگفتم برای بارداری دومم کاش میرفتم دکتر حتما پسر میشد اما وقتی اینجا تجربه بعضی از دوستان رو خوندم که حتی با تحت نظر بودن، چیزی که خواستن نشده، مطمئن شدم هیچ کار خدا بی حکمت نیست و تنها خدا آگاه به همه چیزه... ان شااءلله خدا فرج آقا رو هرچه زودتر برسونه تا تمامی فرزندان سرزمینم زیر سایه لطف و مهربانی آقا زندگی کنن و خدا هم مارو به خاطر بعضی فکر ها به خاطر شرایط و حرف های دیگران ببخشه ... درسته در این چندسال درکنار شرایط سخت و فشار های زندگی ماهم خسته شدیم، کم آوردیم اما صبر کردیم. هیچ زندگی صفر تا صدش خوبی و خوشی نیست از ما هم نبوده ولی خداروشکر تونستیم کنار بیایم و ادامه بدیم. من هم خیلی وقتها گریه کردم و خیلی حرفها شنیدم ولی خوب تنها صبر کردن بود که تونست کمکمون کنه و اگر خواست خداوند در پسردار شدن من و همسرم می‌بود، حتما میشد اما مطمئنا خواست خدا این بوده و ما راضی به رضای خدا هستیم. ان شاءالله دخترای منم بتوانند سربازی از سربازان آقا امام زمان بشوند با دعای همه شما عزیزان ☺️☺️☺️ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌مشاجره نکن... مشاجره ها و نزاع ها، نور باطن را خاموش می‌کند. بسیاری از بی حالی ها و عدم نشاط ها به جهت مشاجرات است. کم منزلی داریم که در آن پرخاش و تندی نباشد! روزی چند تا پرخاش باشد، برکات را از منزل می‌برد. حتی اگر حق هم با تو بود، در امور جزیی و شخصی مشاجره نکن، چون کدورت می آورد. مرحوم علامه جعفری از صاحب دلی نقل کرد: در موضوعی که گمان می‌کردم حق با من است، داشتم با همسرم مشاجره می‌کردم؛ ناگهان صورت باطنی غضبم را نشانم دادند! بسیار کریه و زشت بود! آن صورت نزدیکم آمد و گفت: کثیف! ساکت شو! همین که متنبه شدم، فورا "دست همسرم را بوسیدم و عذرخواهی" کردم. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
او را به عرش برد... شام غریبان جایی نبود که برای روضه‌خوانی و تماشای سینه‌زنی بروم. گفتم در خیابان می‌روم و دسته‌ها هم که می‌روند. تنها بودم. دیدم داخل کوچه‌ای دو نوجوان چهارده، پانزده ساله با هم‌اند، یکی از آن‌ها به دیگری می‌گوید بیا برویم میدان ژاله، سینما. دیگری گفت تو که می‌دانی من در ماه محرم سینما نمی‌روم. اولی گفت بیا برویم، امروز عاشورا بود و تمام شد. امشب سینماها را باز کرده‌اند. دومی گفت نه من نمی‌آیم. اولی چند بار التماس کرد، تا این‌که آن یکی که التماس‌ها را جواب می‌داد و می‌گفت نمی‌توانم و نمی‌آیم یک‌باره گریه افتاد. چون دید رفیقش او را رها نمی‌کند، شکست خورد و گریه افتاد. تا او گریه افتاد، آن یکی هم گریه افتاد. دو نفری گریه می‌کردند. من در خیابان مرتّباً این طرف کوچه می‌رفتم و آن طرف کوچه می‌رفتم. آن شب چنان تماشایی از صفات و اخلاق امام حسین علیه السلام و گرفتن این دو جوان کردم. پدر و مادر کجا می‌توانند چنین کنند؟ این به او گفت بیا سینما برویم. او این را به عرش برد. ... خدایا این‌ها چه‌کار می‌کنند، این محبت چقدر آقاست و این صدق چقدر ریشه دارد. 📚 طوبای محبت – کتاب سوم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
📌شک نکنید... ما در یک برشی از تاریخ داریم زندگی می‌کنیم که تا به حال اینقدر هجمه به خانواده وجود نداشته است. انگار همه عالم، تکنولوژی‌ها، آدم‌ها و بعضاً قانون‌ گذاران به سمتی دارند حرکت می‌کنند که آسیبی به خانواده وارد کنند. شک نداشته باشید که اگر خانواده آسیب ببیند، جامعه از هم فرو خواهد پاشید و شما دیگر نمی‌ توانید خطوط اخلاقی و اصیل را در آن جامعه ببینید 🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون" کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075