eitaa logo
بحران در آینده جمعیت شیعه
202 دنبال‌کننده
23هزار عکس
19هزار ویدیو
458 فایل
مطالب پیرامون جمعیت ،ازدواج فرزند آوری, تربیت فرزند و مطالب سیاسی مهم در این زمینه ،در این کانال قرار داده می شود. برای رعایت حقوق و امانت داری ، لینک کانالها حذف نخواهد شد. کانال عقیدتی ما https://eitaa.com/Arshiv_vije ادمین کانال, @Rouki313
مشاهده در ایتا
دانلود
بچه های من فاصله سنی شون ۲۲ ماه هست، به هر دوتا تا ۱۵ ماهگی شیر خودم رو میدادم. دکتر گفت در سه حالت باید شیر رو قطع کنی، یکی اینکه مزه شیر عوض میشه و خود بچه دیگه نمیخوره، یکی زیر دل، درد های شدید میگیری که احتمالا برای جنین ضرر داره و باید قطع کنی، یکی دیگه اینکه بچه با عرض معذرت دچار اسهال و استفراغ میشه، در هر کدوم ازین سه حالت شیر رو قطع کن،اگر هیچ کدوم ازین مشکلات پیش نیومد تا آخر بارداری میتونی شیر بدی. برای زایمان هم از قبل، هم منزل مادرم هم منزل مادر همسر یک شب بدون خودمون بچه رو گذاشتیم هم ببینیم راحت میمونه، هم موقع زمان زایمان که قطعا بخاطر تولد نوزاد جدید حساسیت هایی هست احساس اینکه بخاطر نوزاد اونو گذاشتیم کنار نکنه. البته بچه های شیره به شیره چون بچه بزرگتر تو سن کمی خواهر یا برادر دار شده حساسیت هاش خیلیییی کمه، حس مالکیتش آنچنان شکل نگرفته، هنوز کامل شخصیتش و استقلالش شکل نگرفته که فرد جدید وارد زندگیش میشه و اون تو ذهنش دنیاش رو از اول چند نفره میچینه برای همین راحت تر کنار میاد و میپذیره بعد از زایمان هم خیلی به رفتار اطرافیان برمیگرده از قبل هماهنگ کنند اگر جایی وارد میشن، همه نگاه ها و توجه ها به نوزاد نباشه، مثل قبل رفتار کنند بچه اول رو نه خیلی تحویل بگیرند نه کاملا بی توجه باشند. بچه کاملا رفتارها رو زیر نظر داره با تمام بچگیش، اگر معمولی و مثل سابق باهاش برخورد کنید اونم هیچ حساسیتی نشون نمی‌ده یک نکته مهم اینکه به بودن نوزاد تو بغل مادر عادت داره، هر روز از صبح تا شب نوزاد تو بغل مادره، شیر میخوره و.... واقع بینانه کنار میاد که مادر برای هردوی ماست اما در مورد دیگران نه مادر در طول روز در نگه داری نوزاد ازش کمک بگیره، حس مسئولیت پذیری بچه تقویت میشه،همچنین مهم بودن و مفید بودن برای هر انسانی لذت بخشه. مثلا کارهای کوچیکی مثل آوردن پوشک، پستونک، متکا، تکان دادن جغجغه برای بچه و.... و نکته آخر اینکه محلی رو برای خواب نوزاد در نظر بگیرن که در دسترس بچه نباشه چون بچه حتی اگر با نوزاد جدید مشکلی نداشته باشه ذاتن در موردش کنجکاوه، شاید بخواد به هر جای بدنش دست بزنه از غذای خودش بهش بده یا اسباب بازیش رو که سنگینه و...بده بهش پس حتما نوزاد یک جای خواب کاملا ایمن داشته باشه که دست بچه بهش نرسه تا اگر مادر مشغول کاری مثل نماز خواندن بود، خیالش راحت باشه. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فرزندان شیره به شیره... من دو تا دختر اولم با فاصله ۱۵ ماه از هم بدنیا اومدن. خب اولش با توجه به کم تجربگی ما سخت بود برامون. بخصوص که من همه چیز را برا خودم سخت میگرفتم. از تمیزی خونه تا نظم و تمیزی بچه ها. ولی خدارا شکر با کمک و لطف خدا این دوران سپری شد. من طبق گفته پزشکم تا ۲۰ هفته به دخترم شیر دادم. در طول بارداری دومی حتی اضافه وزن کمی هم داشتم به خاطر فعالیت. اما وزن نوزاد خیلی بیشتر از اولی بود. وقتی بدنیا اومد روزای اول یه کم دخترم موقع شیردهی اذیت شد. که من سعی کردم از کمک مادرم و بقیه برای آروم کردنش استفاده کنم اما حُسن بچه های شیر به شیر همینه که چون کوچکترن، زود به شرایط عادت میکنن و براشون عادی میشه. وقت خوابوندن، یکی در بغلم شیر میخورد و اون یکی رو پام بود. اگر هم همسرم خونه بود یکی را همسرم میخوابوند، یکی را من. موقع شیر دادن به نوزاد اولی را هم بغل میکردم و براش شعر میخوندم و نوازشش میکردم که حس بد نداشته باشه. از همون اول سعی کردیم هیچ گونه حساسیتی به دومی نداشته باشیم و بذاریم خواهرش تحت کنترل نامحسوس ما باهاش کلنجار بره. مثلا میدیدی یهو محکم بغلش میکرد. یا بوسش میکرد. نهایتش این بود که از خواب بیدارش میکرد یا یه کم گریه اش در میومد. من همیشه دختر دومم را در تیر رس نگاه خودم میخوابوندم و غیر مستقیم و نامحسوس حواسم بهشون بود. ولی جوری که بزرگه نفهمه. چون اگر بفهمه حساستر میشه. گاهی هم که میدیدم داره کار داره به جاهای خطرناک میرسه میومدم پیششون و مثلا میگفتم بریم پوشک آبجی را عوض کنیم و بازم غیر مستقیم از محیط دورش میکردم. من و همسرم اصلا حساسیت رو رفتارهای دختر اولم نداشتیم و همه چیز تو خونه عالی بود، ولی متاسفانه بقیه چون حساسیت نشون میدادن دخترم کمی رفتارش خشن تر میشد که البته اونم مدیریت کردیم و همه چیز به خوبی حل میشد. بچه های شیر به شیر خیلی زود با هم انس میگیرن و چون بچه کوچکه راحت تر با قضیه کنار میاد و در واقع حسی از حسادت به اون صورت در وجودش شکل نمیگیره. ما سالهای اول برای اینکه بچه ها درکی از هدایا نداشتن، معمولا برا دوتاشون در مناسبتها هدیه میخریدیم. مثلا تولد یکی شون بود برا هر دو کادو میخریدیم و دقیقا عین هم. یا لباسها عین هم. صرفا برای اینکه یکی فکر نکنه مال اون یکی خوشگل تره. هر دو را بغل میکردیم و میبوسیدیم. اگر کار اشتباهی انجام میشد تنبیه ها دسته جمعی بود. مثلا هر دو از دیدن تلویزیون محروم بودن. یا از بیرون رفتن یا هر چیزی. اوایل چون فشار کار کمی زیاد بود و ما خسته میشدیم وقتی میگفتن چقدر خوبه بچه هاتون پشت سر هم هستن من واقعا برام مسخره می اومد. اما با گذشت زمان و بزرگ شدن بچه ها و همسن بودن و نزدیکی عاطفیشون فهمیدم چه لطفی خدا به من کرده. الان که ۸ و ۹ ساله اند چقدر خوب و لذت بخشه. از هر لحاظی که فکر کنید. با هم بازی میکنند، با هم کلاس میرن. مدرسه میرن. با هم تو خونه میمونن اگر من کار کوتاهی داشته باشم. با هم شیطنت میکنن و تا دلتون بخواد باهم دعوا میکنن ولی به همون اندازه حامی هم هستن و پشت سر هوای همو دارن. و الان که باردارم بین بچه سوم و چهارمم حدود ۲۰ ماه فاصله میشه و من ازین بابت راضیم. هم خودم را برای سختیاش آماده کردم، هم لذتای بعدش و میدونم این سختی ها زود گذره و فقط کافیه کمی راحت بگیریم. مهم اینه که بعد این همه سختی حداقل بچه ها در آینده همدم هم باشن و بدرد هم بخورن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075