#مقام_معظم_رهبری
✅ ریشهای ترین جهاد...
✨"نخستین توصیهی من امید و نگاه خوشبینانه به آینده است. بدون این کلید اساسیِ همهی قفلها، هیچ گامی نمیتوان برداشت. در خود و دیگران نهال #امید به آینده را پرورش دهید. این نخستین و ریشهایترین جهاد شما است."
(۹۷/۱۱/۲۲، مروری بر بیانیه گام دوم انقلاب)
#آینده_روشن
#ایران_قوی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۳۳
#فرزندآوری
#بارداری_خداخواسته
#سقط_جنین
من خودم تازه چندماهیه مادر شدم، تو این چندماه خیلی خودم رو کنترل کردم که مبادا رفتار ناشایست من سبب بشه دختر کوچولوی من دلش هوای عالم قبل تولدش رو بکنه...
اما تجربه من برمیگرده به خیلی سال قبل نزدیک ۲۰سال پیش"
من ته تغاری یک خانواده هفت نفرهِ شدیدا بچه دوست هستم، طوری که الان داداشای من هر کدوم سه بچه دارن و هم سن و سالاشون یکی یه دونه دارند. محبت ما به بچه هامون، از محبت پدرومادرمون به ماست.
یادمه وقتی ۸ سالم بود، داخل جمع خاله ها و زن دایی هام نشسته بودم که متوجه شدیم زنداییم که ۴ تا پسر و یک دونه دختر داره و عروس و داماد هم داشت، باردارن...
هیچ وقت رفتار خاله هامو با این بنده خدا یادم نمیره... ای بابا برا چی آوردی؟ بندازش خودت رو راحت کن و پناه بر خدا چیزهایی که نباید میگفتن رو گفتن، داماد داری، عروس داری، تازه میخوای بچه بگیری بغلت و...
یادمه مادرم با اون صبوری و ابهتش تو چشم زنداییم خیره شد و گفت: "اگر خدایی نکرده بلایی سرش بیاری منو دیگه نمیبینی، پامو خونه شما نمی ذارم، خودتو قاتل نکن این بچه جون داره"
خاله هام بلند بلند گفتن مگه دکتر یا مهندس میخواد پس بیوفته آخرش کارگره و.... مامانم گفت: "چه دکتر، چه مهندس، آدم باشه کافیه"
خیلی سال ازون موقع میگذره... گل پسر زنداییم به دنیا اومد، یادم نمیره تا بچه بود، میرفتیم خونه شون، پشتی میاورد و میذاشت پشت مادرم، گُل میوه ها رو جدا میکرد برا مادرم.... خیلی مامانمو تحویل میگیره، طوری صداش میکنه عمه جان انگار خودش هم میدونه نهیب مادرم نذاشت حرف های سرد بقیه تو دل مادرش اثر کنه...
بگم براتون که چقد باهوشه این پسر یکی از رتبه های برتر کنکور.... هرچی وسیله خراب میشه، سه سوته زنگ میزنیم فلانی میای درستش کنی.؟ از فناوری نگم که استاده... خلاصه که وجودش خیلی نعمته.
این رو گفتم که بدونیم اگر جلو تولد یک موجودی رو بگیریم، بدانیم به خودمان ظلم کردیم.
👈 مراقب رفتار و گفتارمون باشیم. به همین راحتی ممکنه به یک انسان زندگی ببخشیم و یا از نعمت حیات محرومش کنیم.
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#آیت_الله_حائری_شیرازی
✅ باید ازدواج کنی....
گاهی بعضی ها به آدم حرفی می زنند که خدا آن را حواله کرده. من تا سی و چهار سالگی ازدواج نکرده بودم. معمولاً از وجوه شرعی کم مصرف می کردم. کار زراعت و این ها داشتم. خب آن هم کفاف نمی داد.
یک شاگرد داشتم که پیش من درس می خواند. سنّش هم شاید از من کوچک تر بود اما او ازدواج کرده بود.
یک دفعه به من گفت: آقای حائری! پیر شدی! باید زودتر ازدواج کنی. گفتم: من واقعاً آمادگی ندارم. چیزی هم اندوخته نکرده ام.
گفت: «تو نشسته ای خدا غنی ات کند، بعد ازدواج کنی؛ خدا هم گفته ازدواج کن تا احتیاجت را رفع کنم».
تو به او تعارف می کنی و او هم به تو تعارف می کند! مگر خدا نگفته که «إِن يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِن فَضْلِهِ»؟ (اگر فقیر باشند، خدا غنی شان می کند).
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#رزاقیت_خداوند
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال"دوتا کافی نیست"
@dotakafinist1
#شهید_احمدی_روشن
✅ به وعده ی خدا اطمینان داشت...
به وعده ی خدا اطمینان داشت به همین خاطر زمانی رفت خواستگاری که ...
"سربازی نرفته ام، کار هم ندارم، درسم هم تمام نشده. بعد از بسم الله، اینها اولین کلمات خواستگاری بود که آقا مصطفی به خانمش گفت. بعدش لبخند زد و در آمد که : توکل به خدا داریم..."
"خانواده ام قبول نکردند و به مصطفی گفتند: سربازیت را که رفتی و کار پیدا کردی، بیا حرف بزنیم. دوسال طول کشید. آن قدر رفت و آمد و با پدر و مادرم صحبت کرد تا راضی شان کرد.
مهریه را خانواده ها گذاشتند؛ پانصد سکه. ولی قرار بین من و مصطفی چهارده سکه بود. بعد از ازدواج هم، همه ی سکه ها را داد. مراسم عقد و عروسی را خانه خودمان گرفتیم؛ خیلی ساده.
مصطفی هنگام ازدواج ۲۳ سالش بود."
✨پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله : هر كس به خدا توكل كند، خداوند هزينه او را كفايت مى كند و از جايى كه گمان نمى برد به او روزى مى دهد.
📚كنزالعمال، ج۳، ص۱۰۳
پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآله : با بركت ترين زنان، كم مهريّه ترين آنان است.
📚السنن الكبرى، ج ۷، ص ۲۳۵
✨امام علی علیه السلام : هر جوانى كه در سن كم ازدواج كند ، شيطان فرياد بر مى آورد كه : واى برمن ، واى بر من! دو سوم دينش را از دستبرد من، مصون نگه داشت. پس بنده بايد براى حفظ يك سومِ باقى مانده دينش، تقواى الهى پيشه سازد .
📚بحارالانوار، ج۷۸، ص ۳۴۷
«همسر شهید مصطفی احمدی روشن»
#ازدواج_در_وقت_نیاز
#ازدواج_آسان
#سبک_زندگی_اسلامی
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1
#تجربه_من ۵۳۰
#فرزندآوری
#جنایت_سقط_جنین
من مادر سه فرزند هستم. دو فرزندم اول و دومم تفاوت سنی شون دو سال و سه ماه بود، چهار سال بعد فرزند سومم به دنیا آمد زمانی که سومین فرزندم به دنیا آمد یک سال ونیمش بود که چهارمی را باردار بودم و خبر نداشتم، وسیله سنگین بلند کردم واز پله ها بردم بالا و بچه سقط شد ولی خبر نداشتم تا اینکه پیش یک دکتر با تجربه رفتم و در همان نگاه اول بدون معاینه گفت باردار بوده ام و برام آزمایش نوشت و بعد پیش متخصص زنان رفتم و متوجه شدم که بچه سقط شده، من و شوهرم ناراحت شدیم.
از اون روز به بعد وقتی شک به بارداری میکردم همون لحظه قرص اورژانسی میخوردم تا خیالم راحت شود.
۹ سال بعد از تولد بچه سومم، دوباره باردار شدم، در حالیکه چهل ساله بودم و اینبار ویار شدید داشتم و حالم خوب نبود و کسی هم کمکم نبود، فرزند اولم مدام منو را سرزنش میکرد و اطرافیان هم با حرفهایشان اذیت میکردن، تا اینکه با قرص بچه را سقط کردم.
ولی از اون روز دیگه روز خوش ندیدم، از اونروز تا حالا برکت از زندگیم رفت که میدونم به خاطر اون عمل گناه هست.
بعد از سقط، دخترم که مقصر بود و او من را وادار به سقط کرد، بعد از دو ماه که کلاس دهم بود، قبل از رفتن به مدرسه، مختصری دل درد داشت و در مدرسه زنگ ورزش معلم مجبورش میکنه که ورزش بکنه و باعث میشه آپاندیس مشکل دار بشه...
وقتی به دکتر مراجعه کردیم گفتن باید عمل بشه و آپاندیس خارج شه، خلاصه بعد از ظهر عمل کردن و دیر هم بهوش اومد، بیست روز بعد از عمل دچار سرگیجه میشد و حتی نمیتونست رو پا بند شه به دکتر مراجعه کردیم و آزمایش گرفتن و گفتن عفونت در خون بالاست و بستری شدن مجدد... چند روز بستری شدن و مرخص شدن ولی هنوز حالش خوب نبود به دکترای زیادی مراجعه کردیم بسیار نذر و نیاز کردیم و شب میلاد امام جواد به مشهد رفتیم با این تلاشها خوب شد.
سال بعد در سن ۱۶ سالگی، دخترم را به یکی از اقوام شوهر دادیم و پسره از هیچ لحاظ نرمال نبود، مشکلات جسمی، روحی، اخلاقی داشت، سه سال طول کشید که طلاق گرفتیم و حساب کنید از عقد تا طلاق چه هزینه های سرسام آوری متحمل شدیم، چه فشاری بر خودم و بقیه اعضا وارد شد حتی پدر ومادرم هم داغون شدند...
بارها توبه کرده ام و از خدا طلب بخشش کرده ام تا از گناهم در گذرد، این را نوشتم تا شاید مانع این عمل توسط بقیه شوم و بار گناهم کمتر شود.
الان که سنم بالا رفته افسوس میخورم که چرا فرزندان بیشتری نیاوردم، چرا دو تا از بین رفتند و...
در دوران بچه داری لیسانس گرفتم دوره های زیادی شرکت کردم و مدرک گرفتم ولی الان که سنم بالا رفته، میگویم ای کاش اون زمانها فقط فرزند به دنیا میآوردم و درس را بعدا میخوندم، چون وقت برا درس و کار هست، ولی برای فرزند آوری نه....
الان بقیه را میبینم حتی در خانواده خودم که بچه های زیادی بدنیا آوردن و اون زمان برای من جبهه گیری میکردن...
دوستان به حرف کسی گوش ندهید و برا خدا جهاد کنید این فرزند پروری جهاده، سختی داره ولی شیرینیهای خودش را داره
تصمیم دارم بچه هام را تشویق به آوردن بچه های زیاد کنم و خودم هم کمک کنم در این راه به آنها... شما دعا کنید تا گناهم بخشیده شود و عاقبت بخیر شویم
کانال«دوتا کافی نیست»
@dotakafinist1