eitaa logo
بحران در آینده جمعیت شیعه
195 دنبال‌کننده
23.1هزار عکس
19.1هزار ویدیو
464 فایل
مطالب پیرامون جمعیت ،ازدواج فرزند آوری, تربیت فرزند و مطالب سیاسی مهم در این زمینه ،در این کانال قرار داده می شود. برای رعایت حقوق و امانت داری ، لینک کانالها حذف نخواهد شد. کانال عقیدتی ما https://eitaa.com/Arshiv_vije ادمین کانال, @Rouki313
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از حقیقت شیعه
9.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📽دولت منحوس سعودی، را بهتر بشناسید. در این کلیپ یکی از علمای مشهور اهل سنت پرده از حقایقی بر می دارد که برای دولت عربستان گران بود. 💥ببینید و انتشار دهید 🚩کانال حقیقت شيعه 🆔 @hagigatshia14
5.51M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺از دیروز برای ثابتیِ ساواکی هشتگ زده اند ! این صحبت ها درباره رو در رو شدن ثابتی با بهروز وثوقی را ببینید، هم به نوعِ بیانِ خاطره بخندید و هم حیرت زده شوید که جانورِ که تازه در آمریکا کشف شده و زن زندگی آزادی میگوید دقیقا چه کسی بوده است... پرچم بالاست🇮🇷✌️ @mrtahlilgar1
9.01M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺 عجب افتضاحی، کار به جایی رسیده که شهرام همایون دو دستی جلوی دوربین روی سرش میکوبد، فریاد میزند : برگشته ایم به دوره ی قاجار ! آخ آخ آخ ! سرش چه صدایی هم داد بنده خدا 🤦‍♂️ پرچم بالاست🇮🇷✌️ @mrtahlilgar1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺وقتی "صاحب" طوری رفتار میکند که نوکر بتواند اینگونه او را "سید علی" خطاب کند ، یعنی آن "صاحب" انصافا برای نوکرش به ویژه حسابی سنگ تمام گذاشته ... همین ها که شاهین نجفی و دیگران درباره صاحب و مولای خودشان رهبر ایران میگویند را اگر در هر کجای دنیا علیه ضعیف ترین حکومت عالم سعودی میگفتند ، میرفتند می آوردندشان در سفارت و قطعه قطعه‌شان میکردند. شما انتهای ویدئو را ببینید. اینجا نوکر از صاحب و مولایش میپرسد: جناب ، ملتت کو؟ و حالا ملت رو ببینید...😁😂 شاهین جون ! من موندم چرا از رو نمیری ! بس نیست این همه مفتضح میشی؟ 😁😂🤦‍♂️ پرچم بالاست🇮🇷✌️ @mrtahlilgar
آقای تحلیلگر ✍️ فیلم ساخته میشود،در آن فردی در نقشی طنز در قامتِ یک ساواکیِ بی نوایِ دل رحمِ از همه جا بی اطلاع دیده میشود! تلاش برای تطهیر ساواک در سینمای ایران اتفاقی است؟ 🔗 دریافت توییت 🔗 صفحات ما در شبکه های اجتماعی @mrtahlilgar
هدایت شده از طب سنتی و اسلامی🍎]
امیرالمؤمنین علیه السلام: هرگاه يكى از شما وارد منزل خود شود به خانواده‏اش سلام نمايد اگر خانواده نداشته باشد چنين بگويد: «سلام بر ما از جانب پروردگارمان» و هنگام ورود به منزل خود سوره «توحيد» را بخواند كه فقر را از بين ببرد تحف العقول صفحه 115 💚احادیث اهل بیت علیهم السلام👇 https://eitaa.com/joinchat/356057088Cbdff63221c
◼️ غل و زنجیرهایی که استخوان‌های مبارک حضرت موسی بن جعفر "علیهماالسلام" را خُرد کرده‌ بود... در دو فراز از زیارتنامه های مأثور از اهلبیت "علیهم‌السلام" به مصیبت غل و زنجیرهایی که به حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام بسته بودند، اشاره شده است: 🔻در زیارتنامه ای که سید بن طاووس در "مصباح الزائر" نقل می‌کند، چنین آمده است: ... وَالمُعَذَّبِ فی قَعرِ السُّجونِ وَظُلَمِ المَطامِیرِ، ذی السّاقِ المَرضوضِ بِحِلَقِ القُیودِ ▪️سلام بر آن امامی که در قعر زندان‌ها و در تاریکی سیاهچال ها، او را عذاب می‌دادند و به واسطه غل و زنجیرها، ساقِ پایش خُرد شده بود. 📚مصباح الزائر ص٥٨٩ 🔻 و در زیارتنامه معروف به زیارت "ائمة المؤمنين" وقتی که به مصیبت حضرت موسی بن جعفر علیهماالسلام می‌رسد، اینگونه از آن حضرت یاد می‌کند: وَ مُکَبَّلٍ فِی السِّجْنِ قَدْ رُضَّتْ بِالْحَدِیدِ أَعْضَاؤُهُ... ▪️و آن امامی که در زندان‌ها، سر تا پایش در غل و زنجیر بود به گونه‌ای که آهن ها، استخوان‌ها و اعضای بدن مبارکش را خُرد کرده‌ بود... 📚المزار الکبیر ص ۹۴ 📚مصباح الزائر ص ۲۳۹ 🔳 "هدایة الکبری" نیز این مصیبت را چنین نقل می‌کند: هارون الرشید به سندی بن شاهک دستور داد تا در خانه‌اش، زندانی برای موسی بن جعفر علیهماالسلام فراهم سازد، و يُقيَّدُه بِثَلاثينَ رِطلاً مِن الحَديد، و َيلزُمه و يَضيقُ عَليه، و يَقفُلُ البابَ في وَجهِه و لَا يَدعَهُ يَخرج الّا لَلوُضوء ▪️ و امر کرد تا امام علیه‌السلام را در سی غل و زنجیر ببندد و بر او سخت گرفته و درب زندان را به روی او باز نکند مگر برای طهارت. 📚هداية الكبرى ص ٢٦٥ @maghaatel
هدایت شده از احیاء نسل مهدوی
❄️🔹قبله‌ی ضد تربیت در خانه🔹❄️
۶۴۸ من متولد ۷۲ هستم. سال نود در سن ۱۸ سالگی علیرغم مخالفت خانواده و اطرافیان با همسرم ازدواج کردم. همسرم از لحاظ مالی اصلا شرایط خوبی نداشت و همه اطرافیان مطمئن بودن من کارم به طلاق میکشه چون به قول اونا من سختی نکشیده بودم تو زندگیم و توانایی تحمل بی پولی رو نداشتم. ولی خداروشکر که حرفای اونا ثمری نداشت و با توکل به خدا زندگیمونو شروع کردیم. همه به من میگفتن چقدر زود ازدواج کردی و من میگفتم من عاشق اینم مادر بشم و واقعا دلم بچه های زیاد میخواد. بعد از ازدواج همزمان که دانشگاهم شروع شد از همسرم خواستم که برای بچه اقدام کنیم، ایشون مخالف بودن چون میگفتن من درآمد بالایی ندارم، خونه و ماشین نداریم. ولی من میگفتم به این چیزا نیست و خدا کمک میکنه. ۳ ماه بعد عروسی اقدام به بارداری کردیم ولی نشد. هرماه چشم انتظار بودم. هرروز روزشماری میکردم و نمیشد. خیلی گریه میکردم. دوستانم و فامیل که با من ازدواج کرده بودن همه بچه دار شدن و من فقط اشک میریختم. هر روز خبر بارداری کسی از آشنایان رو میشنیدم و دلم میسوخت به حال خودم. خیلی دکتر میرفتیم و میگفتن سالمید. هر سال میگذشت و من نتیجه ای نمیدیدم. تهران قم و مشهد و شهر خودمون همه جا هر دکتری، معرفی میکردن میرفتیم ولی بی نتیجه. زخم زبونا، حرفای خانواده ی شوهر، دوست و غریبه و آشنا همه منو داشت از بین میبرد. ۵ سال گذشت. همسرم کار بهتری پیدا کرد و درآمدش بیشتر شد. منم درسمو خوندم و لیسانس تموم شد و فوق لیسانس رو شروع کردم که هم سرم گرم باشه هم از وقتم استفاده ای کرده باشم. بعد از ۵ سال یک دکتر آب پاکی رو، رو دستمون ریخت و گفت بارداری طبیعی براتون امکان پذیر نیست و شما فقط باید ای وی اف کنید و راهی ندارید. دنیا رو سرم خراب شد. چون هزینش برامون خیلی بالا بود. بازم من امیدوار بودم میگفتم ما هم بچه دار میشیم و به دکتر رفتن با وجود مخالفتهای شوهرم ادامه میدادم و انواع و اقسام داروها و آمپول ها رو استفاده میکردیم. به پیشنهاد اطرافیان طب سنتی هم رفتیم ولی نتیجه نگرفتیم. انقدر نذر و نیاز کرده بودیم که حد نداشت ولی دیگه کم کم داشتیم ناامید میشدیم. شوهرم میگفت دیگه بسه دکتر نرو اگه خدا میخواست بده میداد ما قسمت نیست بچه دار بشیم و دیگه نمیذاشت دکتر برم. هربار از سرکار میومد گریه میکردم به دست و پاش میفتادم ولی میگفت نه،من دیگه سرمایه ای ندارم که برای این کار هزینه کنم. خدا نمیخواد و تو به زور از خدا بچه میخوای. بارها همه میگفتن تو که انقد بچه دوست داری چرا بچه نمیارین الکی درسمو بهونه میکردم و میگفتم حالا وقت هست و کسی نمیدونست من بیچاره چقدر سختی کشیدم. روزها و ماهها و سالها میگذشتن. ۸ سال گذشت. مراکز ناباروری میگفتن اول چند بار ای یو ای کنید اگر نشد ای وی اف. شوهرم قبول نمیکرد ولی من میدونستم راهی جز این نیست. بلاخره با اصرار من همسرم قبول کرد چند بار ای یو ای کردیم ولی بی نتیجه. بدنم واقعا بی جون شده بود. خیلی آمپول مصرف میکردم و افسردگی هم باعث شد بیخیال درمان بشم. ۹ سال از زندگی مشترک گذشت. منی که به عشق بچه داشتن و مادری ازدواج کرده بودم در حسرت بچه داشتن میسوختم. هرسال میرفتم مراسم شیرخوارگان و قسم میدادم که یک نگاهی هم به من کنن. من نمیتونم حال اون روزهام رو توصیف کنم خیلی خیلی دلم بی طاقت شده بود. داشت سی سالم میشد. نگران بالا رفتن سنم بودم. خیلی با شوهرم بحث داشتم که قبول کنه ای وی اف کنیم و قبول نمیکرد. یک بنده خدایی یک دکتر در تهران بهم معرفی کرد به شوهرم گفتم گفت حرفشو نزن خدا نمیخوادو این حرفا. یک روز تصمیم گرفتم بدون اجازه ی همسرم از این دکتر هم نوبت بگیرم. دقیقا آذر ۹۹ بود. تماس گرفتم و برای خرداد ١۴٠٠ بهم نوبت دادن. نور امیدی تو دلم روشن بود گفتم تا اون موقع همسرمو راضی میکنم. عید ١۴٠٠ شد. همون عید خونه ی مادر همسرم رفتیم. همه جاری ها و خواهر شوهرام با کوچولوهاشون بودن و من تک و تنها. حتی جاری های بعد از من هم بچه داشتن ولی من نه. پدرشوهرم یک سری حرفای بدی بهم زدن که اشکمو در آوردن و دلم خیلی شکست. تا به حالا پیششون گریه نکرده بودم. در اتاق رو بستم و زار زدم. هیچوقت یادم نمیره. بعد از این اتفاق به همسرم گفتم خواهش میکنم این دکتر رو هم بریم قسم میخورم دیگه اسم دکتر رو نیارم و راضی شد. خرداد شد و من با هزار امید به مطب دکتر رفتم. ایشونم گفتن فقط باید ای وی اف کنید. همسرم دنبال وام رفت، منم مقداری طلا فروختم. آزمایشها و عکسها و تمام مراحل رو از اول طی کردیم. روزای سختی بود ولی نور امیدی در دلم می تابید. احساس می‌کردم تا مادرشدن فاصله ای نیست. همش از خدا میخواستم ناامیدم نکنه و میگفتم قدرت تو بالاتر از تمام قدرت هاست. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۶۴۸ مراحل درمانم رو طی کردیم و خداروشکر نتایج عمل خوب بود. دکترم از شرایطم خیلی راضی بود و بهم گفت با لطف خدا مطمئنم باردار میشی. حرفاش برای من پر از انرژی مثبت بود. اسباب کشی داشتیم منی که چند سال خونه ی یک خواب داشتم به شوهرم میگفتم خونه ی دو خوابه اجاره کنیم مطمئنم نی نی میاد... دلم میخواد براش اتاق بچینم. یلدای ۱۴۰۰ روز خیلی مهمی برای من بود. یعنی سی آذر من انتقال جنین انجام دادم. نمیدونستم آخرش چی میشه... مثبت یا منفی. خیلی دعا میکردم از خدا میخواستم خونه ی ما رو هم روشن کنه . ۸ روز پس از انتقال جنین قشنگم دچار خونریزی شدم دنیا رو سرم خراب شد. یعنی همه چی تموم شد؟ میگفتم خدایا یعنی نی نی من نموند و رفت؟ به دکترم گفتم گفت حتما برو آزمایش. در حالی که قرار بود بعد از چهارده روز آزمایش بدم. قبل رفتن به آزمایشگاه بی بی چک زدم. یک خط پررنگ ظاهر شد مثل همیشه، اما دیدم خط دوم خیلی کمرنگ داره ظاهر میشه ولی دیده میشه. کم کم پررنگ تر شد. تمام وجودم می لرزید، باورم نمیشد بعد از ده سال بی بی چک من دو خطه شده. انقدر می‌لرزیدم که حتی نمیتونستم گوشی رو دستم بگیرم و به آژانس زنگ بزنم تا برم آزمایشگاه. بغض و گریه و خنده و استرس همه باهم قاطی شده بود. رفتم آزمایش دادم گفتن ساعت دوازده جواب حاضره، لحظه ها دیر میگذشتن، همش میگفتم یعنی منم مادر شدم؟؟؟؟ باز میگفتم خب بی بی چک که مثبته. بعد میگفتم پس خونریزی های چیه؟ ساعت از دوازده رد شد، یک، دو هنوز جواب نیومده بود. ساعت شد چهار و ده دقیقه یک دفعه برام پیامک آزمایشگاه اومدـ بازش کردم. مثبت بود. خدایااااااااااا باورم نمیشد😭 دلم میخواست به تموم جهان و عالم بگم آی مردم منم مادر شدم. اون حس و حالم رو نمیتونم توصیف کنم. خیلی قشنگ بود خیلی. حالا باید برای یک سفر نه ماهه خودمو آماده میکردم. اوایل همش خواب میدیدم که یک صدایی بهم میگفت اینا همه خوابه تو مادر نشدی و من با گریه از خواب بیدار میشدم. تو رویایی ترین روزهای عمرم بودم. بارداری قشنگ من با تمام سختی هاش گذشت. روز زایمانم رسید روزی که باید فرشته کوچولومو بعد از ده سال چشم انتظاری میدیدم. همسرم و مادرم و خواهرهام پشت در اتاق عمل برام دعا میکردن. یک دفعه صدای گریه اش تو اتاق عمل پیچید. زیباترین صدای جهان. وقتی دیدمش قلبم روشن شد، صورت نرم و گرمش رو لمس کردم انگار خون های بدنم در حال جوشیدن بودن، انقدر گریه میکردم که پرستارا و دکتر میگفتن بسه دیگه سر درد میشی ولی من نمیتونستم. انگار جان بی قرار من تازه داشت به وصال قرارش میرسید. حالا از اون روز پنج ماه و بیست و سه روز گذشته. عید نوروز داره میرسه و دختر قشنگ من در آغوشمه. الان دخترم دقیقا پنج ماه و بیست و سه روزشه و انقد شیرینی داشتنش برام زیاده که همش از خدا میخوام بازم بهم بچه عنایت کنه. لطفا برام دعا کنین که انتظار برای بچه ی دومم به طولانی این انتظار نباشه.... از تمام دوستانی که وقت گذاشتن و تجربه ی منم خوندن تشکر میکنم و ازشون میخوام برای همه کسایی که در انتظار چنین حس قشنگی هستند و برای اینکه منم دوباره این حس شیرین رو تجربه کنم، دعا کنن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
نقشه مذاهب در پاکستان (مناطق زرد شیعه هستند) شیعیان در پاکستان بیش از بیست درصد از جمعیت دویست میلیون نفری (بیش از چهل میلیون)پاکستان را تشکیل می دهند. این شیعیان طرفدار جمهوری اسلامی ایران هستند و اصلی ترین بخش و هسته این جمعیت در منطقه کشمیر (مورد اختلاف هند و پاکستان) حضور دارند . این شیعیان لشکر زینبیون را تشکیل داده اند و در اکثر جنگ های نیابتی ایران و عربستان به نفع ایران حضور دارند و بخشی از اتحادیه محور مقاومت هستند . @zeynabiuon_313 مقاومت اسلامی هندوستان بزرگ