eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.6هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
675 ویدیو
595 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir ارتباط با مدیر کانال و خرید آثار: @nasrollahabadi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔆سیره سیاسی آیت‌الله خوئی در دو پرده: حمایت از امام؛ دعوت به مبارزه علیه اسرائیل ⚫️به مناسبت سال‌گرد ارتحال آیت‌الله العظمی خویی ❇️تاریخ تشیع نشان می‌دهد که زعمای برجسته و شاخص هیچ‌گاه بیگانه از نبوده‌اند و همگی معتقد به لزوم دخالت فقیه در عرصه بوده‌اند امّا در این میان برخی شرایط را برای ابراز موضع سیاسی مناسب می‌دیدند و وارد میدان می‌شدند و برخی دیگر زمینه را فراهم نمی‌دیدند و کم‌تر عرصه سیاسی را انتخاب می‌کردند. 🔹یکی از شخصیت‌های برجسته معاصر که در عرصه سیاست کم‌تر شناخته شده هستند؛ مرحوم است که سعی وافری برای مصادره ایشان دارند و علاوه بر این عده‌ای هم می‌خواهند ایشان را مقابل امام جلوه دهند امّا تاریخ نشان می‌دهد که ایشان در مقاطعی حساس با امام همراهی کرده و در لحظه‌های نفس‌گیر اعلام موضعی راه‌گشا نموده‌اند. ❇️همراهی با نهضت امام مرحوم آیت‌الله خوئی در لحظه‌های خونین فیضیه از جمله زعمای دینی بودند که رژیم پهلوی را جائر خطاب نمودند و به امام اعلی الله مقامه الشریف پیام تسلیت دادند: «قم ـ حضرت آيت اللّه الخمينى ـ دامت بركاته جناية الجائرين على الحوزة العلمية اوجعت قلوبنا و عامة المسلمين. فلا تحسبن اللّه مُخلف وعده رسله. اناللّه عزيز ذوانتقام. النجف. ابوالقاسم الخويى «جنایت ظالمین علیه حوزه علمیه قلب‌های ما و عموم مسلمانان را به درد آورد. «این‌گونه گمان نکن که خداوند با رسولانش خلف وعده می‌کند. خداوند عزیز و منتقم است. نجف، ابوالقاسم خوئی»(نهضت امام خمینی ج1 ص401) هم‌چنین پس از به عراق و ساعاتی پس از ورود ایشان به نجف به دیدار ایشان رفتند و تلاش رژیم پهلوی برای محو امام در فضای نجف را با این اقدام خود کم‌رنگ نمودند.(نهضت امام خمینی ج2 ص182) ✳️مقابله با رژیم اشغال‌گر صهیونیستی البته تحرکات سیاسی محدود به این موارد نبود و ایشان در جریان جنگ شش روزه مسلمانان با مسلمانان را به اتحاد و مبارزه برای دعوت نمودند. رادیو بغداد در روز 1346/3/17 در ساعت 20:30 گفت و گویی را که با برخی از علمای نجف داشت، چنین پخش کرد: «مراجع تقلید و علمای اسلام در نجف اشرف اعلام بر ضد کافران و صهیونیست‌ها صادر نمودند و از مسلمین جهان درخواست کردند که اسرائیل را از بین ببرند. حضرت حجت‌الاسلام آیت‌الله سیدابوالقاسم خویی اظهار داشت: 🔹«من از مسلمین جهان درخواست می‌کنم که همگی متحد شوند و یهودیان را از بین ببرند و از دولت‌های اسلامی درخواست می‌شود که اختلاف خود را کنار بگذارند و متحد شوند تا دولت اسرائیل نابود شود. من به مقامات ایرانی تلگرامی مخابره نموده‌ام و از آن‌ها درخواست کرده‌ام که از اعراب طرف‌داری نمایند.»(نهضت امام خمینی ج2 ص335) ایشان در تلگراف خود به هویدا، حکومت را ملزم می‌کند که از مسلمانان در برابر رژیم صهیونیستی پشتیبانی کند و برنامه را در دستور کار خود قرار دهد: 🔵«در این هنگام که ممالک اسلامی در مقابل هجوم ناگهانی و بی‌رحمانه یهود قرار گرفته‌اند و برادران مسلمان ما در جبهه‌های جنگ به دفاع از بلاد اسلام و نوامیس ملت مسلمان می‌جنگند و سایر ممالک اسلامی پشتیبانی خود را اعلام داشته‌اند، لازم است که دولت ایران هرچه زودتر پشتیبانی کامل خود را که قطع ایادی یهود از بلاد اسلام و قطع نفت از ظالمین است، اعلام دارد. ابوالقاسم الموسوی الخویی»(نهضت امام خمینی ج2 ص337) @Bonyadtarikh بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی-قم.
پردگی بامداد قیام پانزده خرداد در آینه اشعار تاریخی/5 مرحوم از دیگر چهره‌های شناخته شده ادبیات انقلاب است که از ابتدای نهضت ۱۵ خرداد با سرودن اشعار حماسی و انقلابی تا انتها در کنار انقلاب ماند. اوستا که برخی او را «پدر شعر انقلاب» می دانند افزون بر اشعار بسیاری که در حمایت از آرمان‌های انقلاب ساخته, قصيده‌ای بلند و خوش قافيه با عنوان «پردگی بامداد» سرود» است. این قصيده پنجاه و شش بیتی در اعتراض به بعد از حادثه ۱۵ خرداد نگاهی پرشکوه و لبریز از امید و انتظار دارد و به روشنی بازتاب‌دهنده تمام واقعیت‌های نهفته در قیام ۱۵ خرداد است که با کلماتی رسا و مستحکم و وزین در ادبیات شعرهای انقلابی قبل از وقوع انقلاب، می‌درخشد. بندهایی چند از این قصيده زیبا را مرور می کنیم: آن مرغ را چه بیم قفس، کش نمانده‌اند آوایی و مجال كه زی گلبنی پرید بر من خدای داند و پیغمبرش اگر بیداد رفت و فتنه به مردم چه‌ها رسید سرمست هیچ باده نیاید کسی چو من زین باده خدایی اگر جرعه ای کشید با من به خون تپید اگر بی‌گنه کسی ناگه به تیغ کینه به خون اندرون تپید خونابه‌اش ز دیده من ریخت گر به قهر خاری به پایِ برهَنه‎پایی فرو خلید واپس‌تر آمدم چو رسن‌تاب، هرچه بیش تابید خاطر من و اندیشه‌ام تنید بالای آن درخت بنازم که آسمان تا یکسرش به قهر بنشکست ناخمید زان آتشی که سوخت مرا هیچکس نسوخت وان محنتی که دیده من دید، کس ندید بر سر ستاره خواهی اگر بایدت نخست دستی که بر سر ستاره تواند همی‌رسید روزی که ای امید دل مهر و مردمی سر بر کشی ز دامن شبگیر همچو شید، باری بپرس منتظران را کز اشتیاق دور از تو وانتظار چه جان‌ها به لب رسید خورشید اگر نبود به چشمت نهان چرا چون دیدگان گشودی ناگه سحر دمید بخت مرا نکشت یکی گل که خود نشد خار ندامتی که نه در پای جان خلید چون غنچه پرده پرده دلم، خون شد از غمت کش دیده قطره قطره به دامن فرو چکید آزادگی چو خواست گزیند نژاده‌ای و آزادگی و کرامت حالی تو را گزید ای چرخ داد، مردم آزاده را بگوی انصاف را طلوع کدامین بود نوید خورشید تو که از بر خاور گشود پر یا مهر من که از افق باختر دمید؟ منبع: بازتاب قیام 15خرداد در آثار پیشگامان شعر انقلاب، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش35، بهار1392 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
پردگی بامداد قیام پانزده خرداد در آینه اشعار تاریخی سال‌روز بزرگداشت شهریار و روز شعر و ادب فارسی/12 مرحوم از دیگر چهره‌های شناخته شده ادبیات انقلاب است که از ابتدای نهضت ۱۵ خرداد با سرودن اشعار حماسی و انقلابی تا انتها در کنار انقلاب ماند. اوستا که برخی او را «پدر شعر انقلاب» می دانند افزون بر اشعار بسیاری که در حمایت از آرمان‌های انقلاب ساخته, قصيده‌ای بلند و خوش قافيه با عنوان «پردگی بامداد» سرود» است. این قصيده پنجاه و شش بیتی در اعتراض به بعد از حادثه ۱۵ خرداد نگاهی پرشکوه و لبریز از امید و انتظار دارد و به روشنی بازتاب‌دهنده تمام واقعیت‌های نهفته در قیام ۱۵ خرداد است که با کلماتی رسا و مستحکم و وزین در ادبیات شعرهای انقلابی قبل از وقوع انقلاب، می‌درخشد. بندهایی چند از این قصيده زیبا را مرور می کنیم: آن مرغ را چه بیم قفس، کش نمانده‌اند آوایی و مجال كه زی گلبنی پرید بر من خدای داند و پیغمبرش اگر بیداد رفت و فتنه به مردم چه‌ها رسید سرمست هیچ باده نیاید کسی چو من زین باده خدایی اگر جرعه ای کشید با من به خون تپید اگر بی‌گنه کسی ناگه به تیغ کینه به خون اندرون تپید خونابه‌اش ز دیده من ریخت گر به قهر خاری به پایِ برهَنه‎پایی فرو خلید واپس‌تر آمدم چو رسن‌تاب، هرچه بیش تابید خاطر من و اندیشه‌ام تنید بالای آن درخت بنازم که آسمان تا یکسرش به قهر بنشکست ناخمید زان آتشی که سوخت مرا هیچکس نسوخت وان محنتی که دیده من دید، کس ندید بر سر ستاره خواهی اگر بایدت نخست دستی که بر سر ستاره تواند همی‌رسید روزی که ای امید دل مهر و مردمی سر بر کشی ز دامن شبگیر همچو شید، باری بپرس منتظران را کز اشتیاق دور از تو وانتظار چه جان‌ها به لب رسید خورشید اگر نبود به چشمت نهان چرا چون دیدگان گشودی ناگه سحر دمید بخت مرا نکشت یکی گل که خود نشد خار ندامتی که نه در پای جان خلید چون غنچه پرده پرده دلم، خون شد از غمت کش دیده قطره قطره به دامن فرو چکید آزادگی چو خواست گزیند نژاده‌ای و آزادگی و کرامت حالی تو را گزید ای چرخ داد، مردم آزاده را بگوی انصاف را طلوع کدامین بود نوید خورشید تو که از بر خاور گشود پر یا مهر من که از افق باختر دمید؟ منبع: بازتاب قیام 15خرداد در آثار پیشگامان شعر انقلاب، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش35، بهار1392 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
پردگی بامداد قیام پانزده خرداد در آینه اشعار تاریخی/5 مرحوم از دیگر چهره‌های شناخته شده ادبیات انقلاب است که از ابتدای نهضت ۱۵ خرداد با سرودن اشعار حماسی و انقلابی تا انتها در کنار انقلاب ماند. اوستا که برخی او را «پدر شعر انقلاب» می دانند افزون بر اشعار بسیاری که در حمایت از آرمان‌های انقلاب ساخته, قصيده‌ای بلند و خوش قافيه با عنوان «پردگی بامداد» سرود» است. این قصيده پنجاه و شش بیتی در اعتراض به بعد از حادثه ۱۵ خرداد نگاهی پرشکوه و لبریز از امید و انتظار دارد و به روشنی بازتاب‌دهنده تمام واقعیت‌های نهفته در قیام ۱۵ خرداد است که با کلماتی رسا و مستحکم و وزین در ادبیات شعرهای انقلابی قبل از وقوع انقلاب، می‌درخشد. بندهایی چند از این قصيده زیبا را مرور می کنیم: آن مرغ را چه بیم قفس، کش نمانده‌اند آوایی و مجال كه زی گلبنی پرید بر من خدای داند و پیغمبرش اگر بیداد رفت و فتنه به مردم چه‌ها رسید سرمست هیچ باده نیاید کسی چو من زین باده خدایی اگر جرعه ای کشید با من به خون تپید اگر بی‌گنه کسی ناگه به تیغ کینه به خون اندرون تپید خونابه‌اش ز دیده من ریخت گر به قهر خاری به پایِ برهَنه‎پایی فرو خلید واپس‌تر آمدم چو رسن‌تاب، هرچه بیش تابید خاطر من و اندیشه‌ام تنید بالای آن درخت بنازم که آسمان تا یکسرش به قهر بنشکست ناخمید زان آتشی که سوخت مرا هیچکس نسوخت وان محنتی که دیده من دید، کس ندید بر سر ستاره خواهی اگر بایدت نخست دستی که بر سر ستاره تواند همی‌رسید روزی که ای امید دل مهر و مردمی سر بر کشی ز دامن شبگیر همچو شید، باری بپرس منتظران را کز اشتیاق دور از تو وانتظار چه جان‌ها به لب رسید خورشید اگر نبود به چشمت نهان چرا چون دیدگان گشودی ناگه سحر دمید بخت مرا نکشت یکی گل که خود نشد خار ندامتی که نه در پای جان خلید چون غنچه پرده پرده دلم، خون شد از غمت کش دیده قطره قطره به دامن فرو چکید آزادگی چو خواست گزیند نژاده‌ای و آزادگی و کرامت حالی تو را گزید ای چرخ داد، مردم آزاده را بگوی انصاف را طلوع کدامین بود نوید خورشید تو که از بر خاور گشود پر یا مهر من که از افق باختر دمید؟ منبع: بازتاب قیام 15خرداد در آثار پیشگامان شعر انقلاب، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش35، بهار1392 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
پردگی بامداد قیام پانزده خرداد در آینه اشعار تاریخی سال‌روز بزرگداشت شهریار و روز شعر و ادب فارسی/12 مرحوم از دیگر چهره‌های شناخته شده ادبیات انقلاب است که از ابتدای نهضت ۱۵ خرداد با سرودن اشعار حماسی و انقلابی تا انتها در کنار انقلاب ماند. اوستا که برخی او را «پدر شعر انقلاب» می دانند افزون بر اشعار بسیاری که در حمایت از آرمان‌های انقلاب ساخته, قصيده‌ای بلند و خوش قافيه با عنوان «پردگی بامداد» سرود» است. این قصيده پنجاه و شش بیتی در اعتراض به بعد از حادثه ۱۵ خرداد نگاهی پرشکوه و لبریز از امید و انتظار دارد و به روشنی بازتاب‌دهنده تمام واقعیت‌های نهفته در قیام ۱۵ خرداد است که با کلماتی رسا و مستحکم و وزین در ادبیات شعرهای انقلابی قبل از وقوع انقلاب، می‌درخشد. بندهایی چند از این قصيده زیبا را مرور می کنیم: آن مرغ را چه بیم قفس، کش نمانده‌اند آوایی و مجال كه زی گلبنی پرید بر من خدای داند و پیغمبرش اگر بیداد رفت و فتنه به مردم چه‌ها رسید سرمست هیچ باده نیاید کسی چو من زین باده خدایی اگر جرعه ای کشید با من به خون تپید اگر بی‌گنه کسی ناگه به تیغ کینه به خون اندرون تپید خونابه‌اش ز دیده من ریخت گر به قهر خاری به پایِ برهَنه‎پایی فرو خلید واپس‌تر آمدم چو رسن‌تاب، هرچه بیش تابید خاطر من و اندیشه‌ام تنید بالای آن درخت بنازم که آسمان تا یکسرش به قهر بنشکست ناخمید زان آتشی که سوخت مرا هیچکس نسوخت وان محنتی که دیده من دید، کس ندید بر سر ستاره خواهی اگر بایدت نخست دستی که بر سر ستاره تواند همی‌رسید روزی که ای امید دل مهر و مردمی سر بر کشی ز دامن شبگیر همچو شید، باری بپرس منتظران را کز اشتیاق دور از تو وانتظار چه جان‌ها به لب رسید خورشید اگر نبود به چشمت نهان چرا چون دیدگان گشودی ناگه سحر دمید بخت مرا نکشت یکی گل که خود نشد خار ندامتی که نه در پای جان خلید چون غنچه پرده پرده دلم، خون شد از غمت کش دیده قطره قطره به دامن فرو چکید آزادگی چو خواست گزیند نژاده‌ای و آزادگی و کرامت حالی تو را گزید ای چرخ داد، مردم آزاده را بگوی انصاف را طلوع کدامین بود نوید خورشید تو که از بر خاور گشود پر یا مهر من که از افق باختر دمید؟ منبع: بازتاب قیام 15خرداد در آثار پیشگامان شعر انقلاب، فصلنامه تخصصی پانزده خرداد، ش35، بهار1392 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db