eitaa logo
بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانش‌نامه انقلاب اسلامی
5.5هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
905 ویدیو
632 فایل
ناشر اختصاصی آثار تاریخ‌نگار انقلاب اسلامی؛ حجت‌الاسلام و المسلمین سیدحمید روحانی کانال رسمی @bonyadtarikh تازه های پایگاه: http://iranemoaser.ir
مشاهده در ایتا
دانلود
تجلیل بی‌سابقه حوزه علمیه قم از شهید طیب ✳️جوانمرد/٢ 🔹 به دنبال اعدام شادروان و ، در سحرگاه ١١ آبان ماه ١٣۴٢ موج خشم و اندوه، سراسر را هم فرا گرفت. يک روحانى جوان در بين نماز جماعت كه در مسجد فيضيه برپا بود به پا خاست و به روح بزرگ شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى كه جان باختند، ولى ننگ و رسوايى پيشنهادى شاه را نپذيرفتند، درود فرستاد و از نمازگزاران خواست كه براى آنان طلب مغفرت كنند و نماز «ليلة الدفن» به جا آورند. 🔸اشعارى نيز از طرف يكى از روحانيان مبارز سروده شد. مصرع اول آن، كه به ياد دارم، چنين بود: «طيبا! طيبك اللّه‏ روانت به جنان» 🔹 روحانيان مجاهد و پاسداران ، با همه‏ جانبه بر مقامات روحانى حوزه قم موفق شدند كه درس‏هاى حوزه را در سوگ طيب و حاج اسماعيل براى يك روز تعطيل كرده، طى اعلاميه‌اى اعدام اين دو قهرمان را به شدت محكوم كنند. اين كار، اثر به سزايى در ميان همه طبقات به جا گذاشت، تا آن روز هيچ‏گاه سابقه نداشت كه حوزه علميه قم براى يك مقام غير روحانى درس‏هاى خود را تعطيل كند. 🔸اين تجليل حوزه علميه قم از شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى شگفت‏انگيز نمى‏باشد؛ زيرا طيب درست است كه سوابق خوبى نداشت، ليكن در آن شرايط كه در مرز بين مرگ و زندگى قرار گرفته بود چنان و مردانگى از خود بروز داد كه تنها براى انسان‏هاى استوار صخره‏‌سايى امكان دارد. 🔹طيب را ميان كشته شدن و يا اعتراف دروغ و خلاف واقع، عليه امام قرار دادند و او مى‏توانست با يك كلمه نسبت دروغ عليه امام، جان خود را نجات دهد و از چوبه دار برهد؛ ليكن او اين كار را نكرد. با كمال رشادت و جوانمردى را بوسه زد و دامان پاک امام را نيالود. او به بعضى از دوستان سابقش و نيز به مزدوران رژيم كه «خيرخواهانه»!! او را نصيحت مى‏‌كردند كه «يک كلمه بگو و جان خود را خلاص كن»! با كمال صراحت پاسخ گفت: من در زندگى خلاف‏هاى زيادى كرده‌ام ولى هرگز حاضر نيستم به خاطر چند صباحى بيشتر زيستن دامان را لكه ‏دار سازم. من در ٢٨ مرداد پول گرفتم و كودتا راه انداختم، نه در ١۵ خرداد. 🔸او تسليم نشد و ثابت‏قدم به سوى چوبه اعدام گام برداشت. آن‌گاه كه فرمانده جوخه چند لحظه پيش از فرمان آتش، نام يكى از آن دو تن را اشتباه خواند با صدايى رسا ـ در حالى‏ كه به چوبه اعدام بسته شده بودند ـ خطاى او را تصحيح كردند و نام و فاميلى خود را اعلام داشتند و با كلماتى ، آخرين سطور حيات خويش را نگاشتند. (نهضت امام خمینی، ج١، ص ٧٩٠-٧٨٩) 🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔴مردم کاخ مرمر را لرزانیدند عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی /7 ▫️مسئولان انتظامى تظاهرات كه هوشيارانه مراقب تحركات دشمن بودند، متوجه شدند كه ‏مخ در حالى كه هر يک دشنه‏اى در آستين پنهان كرده‏اند، در ميان انبوه جمعيتى كه در صحن مدرسه «حاج ابوالفتح» قرار دارند نفوذ كردند و به نام حسين به سر و سينه مى‏كوبند! آنان بى‏درنگ با شادروان تماس گرفتند و از او براى خنثى ساختن اين توطئه استمداد كردند. ▪️ديرى نپاييد كه عده‏اى از افراد ورزيده و «يكه‏بزن»هاى طيب به مدرسه مزبور رفتند و حركات چاقوكش‏هاى مزدور را تحت‏نظر قرار دادند. باند شعبان بى‏مخ كه خود را در محاصره «يكه‏بزن»هاى طيب مى‏ديدند طبق مَثَلِ معروف «ماست‏ها را كيسه كردند» و از مدرسه بيرون رفتند. ▫️ساعت، هشت صبح را اعلام مى‏كرد كه تظاهركنندگان در حالى كه هريک عكسى از قائد بزرگ بر سر دست بلند كرده بودند از مدرسه خارج شدند و با شعارهاى: خمينى بت شكن ملت طرفدار تو مى‏رود، مى‏رود دشمن غدار تو خمينى، خمينى خدا نگهدار تو بميرد بميرد دشمن خونخوار تو ▪️به حركت و راهپيمايى در خيابان‏ها پرداختند. از ديگر شعارهايى كه مى‏دادند اين بود: گفت عزيز فاطمه نيست زمرگ واهمه تا به تنم توان بود زير ستم نمى‏روم ▫️اهالى غيور تهران دسته‏دسته به تظاهر كنندگان پيوستند تا آنجا كه وقتى به ميدان بهارستان رسيدند، تعدادشان به صدهزار نفر تخمين زده مى‏شد. تظاهركنندگان پس از عبور از و ، وارد ميدان بهارستان شده، سراسر ميدان و ديوار مجلس را با عكس‏هاى امام پوشانيدند، آن‌گاه به طرف خيابان شاه‏آباد به راه افتادند و پس از پيمودن خيابان‏هاى و ، وارد خيابان شدند. در ميدان فردوسى، در يک نطق پرشور «انقلاب سفيد شاه» را محكوم كرد و پشتيبانى عموم مردم تهران را از نهضت اسلامى امام خمينى اعلام داشت. ▪️پس از سخنرانى مهدى عراقى، سيل تظاهركنندگان به سوى و سرازير شد و چون آن روز دانشگاه تعطيل بود، تظاهركنندگان بدون توقف در آنجا به راهپيمايى طولانى خود ادامه دادند. فرياد «خمينى بت شكن...» شهر تهران را مى‏لرزانيد، گرماى سوزان خردادماه، درازى راه و تشنگى، هيچ‏كدام توده‏هاى به‏پاخاسته و خستگى‏نشناس را از ادامه تظاهرات و راهپيمايى و حركت و خروش بازنداشت. ▫️در مسير تظاهركنندگان پليس و نظاميان ديده نمى‏شدند. ساعت، تقريباً يک بعداز ظهر را اعلام مى‏كرد كه تظاهركنندگان مقابل «كاخ مرمر» رسيدند. در اينجا چنان شور و هيجانى به مردم خشمگين دست داد كه يكباره از اعماق قلب فرياد بركشيدند: «مرگ بر اين ديكتاتور»، «ديكتاتور برو گمشو»! و چيزى نمانده بود كه به قصد درهم كوبيدن كاخ، حمله‏ور شوند. اداره‏كنندگان تظاهرات براى پيشگيرى از هر گونه پيشامدى، با تمام نيرو مى‏كوشيدند توده‏هاى خشمگين را از آنجا دور كنند؛ ليكن تظاهركنندگان سرسختانه، روبه‏ روى كاخ ايستاده، با مشت‏هاى گره خورده، مرتب فرياد سرمى‏ دادند: «مرگ بر اين ديكتاتور»!«ديكتاتور برو گمشو»!(نهضت امام خمینی ج1 ص471-470) ✳️ادامه دارد... 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔴مردم کاخ مرمر را لرزانیدند عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی /7 ▫️مسئولان انتظامى تظاهرات كه هوشيارانه مراقب تحركات دشمن بودند، متوجه شدند كه ‏مخ در حالى كه هر يک دشنه‌‏اى در آستين پنهان كرده‏‌اند، در ميان انبوه جمعيتى كه در صحن مدرسه «حاج ابوالفتح» قرار دارند نفوذ كردند و به نام حسين به سر و سينه مى‌‏كوبند! آنان بى‌‏درنگ با شادروان تماس گرفتند و از او براى خنثى ساختن اين توطئه استمداد كردند. ▪️ديرى نپاييد كه عده‏اى از افراد ورزيده و «يكه‌‏بزن»هاى طيب به مدرسه مزبور رفتند و حركات چاقوكش‏‌هاى مزدور را تحت ‏نظر قرار دادند. باند شعبان بى‌‏مخ كه خود را در محاصره «يكه‏‌بزن»هاى طيب مى‏‌ديدند طبق مَثَلِ معروف «ماست‏‌ها را كيسه كردند» و از مدرسه بيرون رفتند. ▫️ساعت، هشت صبح را اعلام مى‏‌كرد كه تظاهركنندگان در حالى كه هر يک عكسى از قائد بزرگ بر سر دست بلند كرده بودند از مدرسه خارج شدند و با شعارهاى: خمينى بت شكن ملت طرفدار تو مى‏رود، مى‌‏رود دشمن غدار تو خمينى، خمينى خدا نگهدار تو بميرد بميرد دشمن خون‌خوار تو ▪️به حركت و راهپيمايى در خيابان‏‌ها پرداختند. از ديگر شعارهايى كه مى‌‏دادند اين بود: گفت عزيز فاطمه نيست زمرگ واهمه تا به تنم توان بود زير ستم نمى‌‏روم ▫️اهالى غيور تهران دسته ‏دسته به تظاهر كنندگان پيوستند تا آنجا كه وقتى به ميدان بهارستان رسيدند، تعدادشان به صدهزار نفر تخمين زده مى‏‌شد. تظاهركنندگان پس از عبور از و ، وارد ميدان بهارستان شده، سراسر ميدان و ديوار مجلس را با عكس‌‏هاى امام پوشانيدند، آن‌گاه به طرف خيابان شاه‌‏آباد به راه افتادند و پس از پيمودن خيابان‏‌هاى و ، وارد خيابان شدند. در ميدان فردوسى، در يک نطق پرشور «انقلاب سفيد شاه» را محكوم كرد و پشتيبانى عموم مردم تهران را از نهضت اسلامى امام خمينى اعلام داشت. ▪️پس از سخنرانى مهدى عراقى، سيل تظاهركنندگان به سوى و سرازير شد و چون آن روز دانشگاه تعطيل بود، تظاهركنندگان بدون توقف در آنجا به راهپيمايى طولانى خود ادامه دادند. فرياد «خمينى بت شكن...» شهر تهران را مى‌‏لرزانيد، گرماى سوزان خردادماه، درازى راه و تشنگى، هيچ‏كدام توده‌‏هاى به‌‏پاخاسته و خستگى‌‏نشناس را از ادامه تظاهرات و راهپيمايى و حركت و خروش بازنداشت. ▫️در مسير تظاهركنندگان پليس و نظاميان ديده نمى‌‏شدند. ساعت، تقريباً يک بعداز ظهر را اعلام مى‌‏كرد كه تظاهركنندگان مقابل «كاخ مرمر» رسيدند. در اينجا چنان شور و هيجانى به مردم خشمگين دست داد كه يكباره از اعماق قلب فرياد بركشيدند: «مرگ بر اين ديكتاتور»، «ديكتاتور برو گمشو»! و چيزى نمانده بود كه به قصد درهم كوبيدن كاخ، حمله‌‏ور شوند. اداره‏‌كنندگان تظاهرات براى پيشگيرى از هر گونه پيشامدى، با تمام نيرو مى‏‌كوشيدند توده‌‏هاى خشمگين را از آنجا دور كنند؛ ليكن تظاهركنندگان سرسختانه، روبه‏ روى كاخ ايستاده، با مشت‏‌هاى گره خورده، مرتب فرياد سرمى‏ دادند: «مرگ بر اين ديكتاتور»!«ديكتاتور برو گمشو»!(نهضت امام خمینی ج1 ص471-470) ✳️ادامه دارد... 🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇 https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
💢۲۸ مرداد کار من بود اما ... . 🎥نگاهی به سرگذشت فردی که به اتهام گرفتن پول و به راه انداختن «بلوای ۱۵ خرداد» در دادگاه فرمایشی و نظامی شاه محاکمه و به مرگ محکوم شد. 🔹رژیم شاه و دستگاه جاسوسی او را مدت‌ها در زندان شکنجه دادند و حتی ناخن‌های او را کشیدند تا به دروغ اعتراف کند که از امام برای دست زدن به «آشوب» و «بلوا» پول دریافت کرده است. حتی به او وعده دادند که اگر به چنین دروغی اعتراف کند، مورد عفو ملوکانه قرار خواهد گرفت و آزاد خواهد شد. لیکن او به چنین خیانتی تن در نداد ... . مزدوران رژیم: یک کلمه بگو و جان خود را خلاص کن... . طیب حاج رضایی: من در زندگی خلاف های زیادی کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکه‌دار سازم. من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد. 🔸او تسلیم نشد و ثابت قدم به سوی چوبه اعدام گام برداشت. میدان تیر دارای دیوارهای گچی و آجری بود که آجرها را سرخرنگ کرده بودند. رنگ این دیوار ها رنگ «مرگ» را به خاطر می آورد. چهار نفر سرباز به حال آماده باش ایستاده بودند و درون تفنگ‌هایشان هر یک ۶ فشنگ بود. این چهار نفر مامور اجرای حکم بودند ... یک افسر در خط دوم پشت سر مأموران اجرای حکم قرار گرفت، دستش را بالا برد و با صدای بلند آماده باش داد و آنگاه فریاد زد: آتش. 🔻طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، در سحرگاه ۱۱ آبان ماه ۱۳۴۲ اعدام شدند. 📚 برگرفته از: روحانی، سید حمید. نهضت امام خمینی. دفتر اول. تهران: بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی. صص. ۷۸۳-۷۹۴ 🆔 @Bonyadtarik
💢۲۸ مرداد کار من بود اما ... . 🎥نگاهی به سرگذشت فردی که به اتهام گرفتن پول و به راه انداختن «بلوای ۱۵ خرداد» در دادگاه فرمایشی و نظامی شاه محاکمه و به مرگ محکوم شد. 🔹رژیم شاه و دستگاه جاسوسی او را مدت‌ها در زندان شکنجه دادند و حتی ناخن‌های او را کشیدند تا به دروغ اعتراف کند که از امام برای دست زدن به «آشوب» و «بلوا» پول دریافت کرده است. حتی به او وعده دادند که اگر به چنین دروغی اعتراف کند، مورد عفو ملوکانه قرار خواهد گرفت و آزاد خواهد شد. لیکن او به چنین خیانتی تن در نداد ... . مزدوران رژیم: یک کلمه بگو و جان خود را خلاص کن... . طیب حاج رضایی: من در زندگی خلاف های زیادی کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکه‌دار سازم. من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد. 🔸او تسلیم نشد و ثابت قدم به سوی چوبه اعدام گام برداشت. میدان تیر دارای دیوارهای گچی و آجری بود که آجرها را سرخرنگ کرده بودند. رنگ این دیوار ها رنگ «مرگ» را به خاطر می آورد. چهار نفر سرباز به حال آماده باش ایستاده بودند و درون تفنگ‌هایشان هر یک ۶ فشنگ بود. این چهار نفر مامور اجرای حکم بودند ... یک افسر در خط دوم پشت سر مأموران اجرای حکم قرار گرفت، دستش را بالا برد و با صدای بلند آماده باش داد و آنگاه فریاد زد: آتش. 🔻طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، در سحرگاه ۱۱ آبان ماه ۱۳۴۲ اعدام شدند. 📚 برگرفته از: روحانی، سید حمید. نهضت امام خمینی. دفتر اول. تهران: بنیاد تاریخ‌پژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی. صص. ۷۸۳-۷۹۴ 🆔 @Bonyadtarik
💢تجلیل بی‌سابقه حوزه علمیه قم از شهید طیب ✳️جوانمرد 🔹 به دنبال اعدام شادروان و ، در سحرگاه ١١ آبان ماه ١٣۴٢ موج خشم و اندوه، سراسر را هم فرا گرفت. يک روحانى جوان در بين نماز جماعت كه در مسجد فيضيه برپا بود به پا خاست و به روح بزرگ شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى كه جان باختند، ولى ننگ و رسوايى پيشنهادى شاه را نپذيرفتند، درود فرستاد و از نمازگزاران خواست كه براى آنان طلب مغفرت كنند و نماز «ليلة الدفن» به جا آورند. 🔸اشعارى نيز از طرف يكى از روحانيان مبارز سروده شد. مصرع اول آن، كه به ياد دارم، چنين بود: «طيبا! طيبك اللّه‏ روانت به جنان» 🔹 روحانيان مجاهد و پاسداران ، با همه‏ جانبه بر مقامات روحانى حوزه قم موفق شدند كه درس‏هاى حوزه را در سوگ طيب و حاج اسماعيل براى يك روز تعطيل كرده، طى اعلاميه‌اى اعدام اين دو قهرمان را به شدت محكوم كنند. اين كار، اثر به سزايى در ميان همه طبقات به جا گذاشت، تا آن روز هيچ‏گاه سابقه نداشت كه حوزه علميه قم براى يك مقام غير روحانى درس‏هاى خود را تعطيل كند. 🔸اين تجليل حوزه علميه قم از شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى شگفت‏انگيز نمى‏باشد؛ زيرا طيب درست است كه سوابق خوبى نداشت، ليكن در آن شرايط كه در مرز بين مرگ و زندگى قرار گرفته بود چنان و مردانگى از خود بروز داد كه تنها براى انسان‏هاى استوار صخره‏‌سايى امكان دارد. 🔹طيب را ميان كشته شدن و يا اعتراف دروغ و خلاف واقع، عليه امام قرار دادند و او مى‏توانست با يك كلمه نسبت دروغ عليه امام، جان خود را نجات دهد و از چوبه دار برهد؛ ليكن او اين كار را نكرد. با كمال رشادت و جوانمردى را بوسه زد و دامان پاک امام را نيالود. او به بعضى از دوستان سابقش و نيز به مزدوران رژيم كه «خيرخواهانه»!! او را نصيحت مى‏‌كردند كه «يک كلمه بگو و جان خود را خلاص كن»! با كمال صراحت پاسخ گفت: من در زندگى خلاف‏هاى زيادى كرده‌ام ولى هرگز حاضر نيستم به خاطر چند صباحى بيشتر زيستن دامان را لكه ‏دار سازم. من در ٢٨ مرداد پول گرفتم و كودتا راه انداختم، نه در ١۵ خرداد. 🔸او تسليم نشد و ثابت‏قدم به سوى چوبه اعدام گام برداشت. آن‌گاه كه فرمانده جوخه چند لحظه پيش از فرمان آتش، نام يكى از آن دو تن را اشتباه خواند با صدايى رسا ـ در حالى‏ كه به چوبه اعدام بسته شده بودند ـ خطاى او را تصحيح كردند و نام و فاميلى خود را اعلام داشتند و با كلماتى ، آخرين سطور حيات خويش را نگاشتند. (نهضت امام خمینی، ج١، ص ٧٩٠-٧٨٩) 🆔 @Bonyadtarikh