تجلیل بیسابقه حوزه علمیه قم از شهید طیب
✳️جوانمرد/٢
🔹 به دنبال اعدام شادروان #طيب_حاج_رضايى و #حاج_اسماعيل_رضايى، در سحرگاه ١١ آبان ماه ١٣۴٢ موج خشم و اندوه، سراسر #حوزه_قم را هم فرا گرفت. يک روحانى جوان در بين نماز جماعت كه در مسجد فيضيه برپا بود به پا خاست و به روح بزرگ شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى كه جان باختند، ولى ننگ و رسوايى پيشنهادى شاه را نپذيرفتند، درود فرستاد و از نمازگزاران خواست كه براى آنان طلب مغفرت كنند و نماز «ليلة الدفن» به جا آورند.
🔸اشعارى نيز از طرف يكى از روحانيان مبارز سروده شد. مصرع اول آن، كه به ياد دارم، چنين بود:
«طيبا! طيبك اللّه روانت به جنان»
🔹 روحانيان مجاهد و پاسداران #نهضت_امام_خمينى، با #فشار همه جانبه بر مقامات روحانى حوزه قم موفق شدند كه درسهاى حوزه را در سوگ طيب و حاج اسماعيل براى يك روز تعطيل كرده، طى اعلاميهاى اعدام اين دو #جوانمرد قهرمان را به شدت محكوم كنند. اين كار، اثر به سزايى در ميان همه طبقات به جا گذاشت، تا آن روز هيچگاه سابقه نداشت كه حوزه علميه قم براى يك مقام غير روحانى درسهاى خود را تعطيل كند.
🔸اين تجليل حوزه علميه قم از شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى شگفتانگيز نمىباشد؛ زيرا طيب درست است كه سوابق خوبى نداشت، ليكن در آن شرايط كه در مرز بين مرگ و زندگى قرار گرفته بود چنان #جوانمردى و مردانگى از خود بروز داد كه تنها براى انسانهاى استوار صخرهسايى امكان دارد.
🔹طيب را ميان كشته شدن و يا اعتراف دروغ و خلاف واقع، عليه امام قرار دادند و او مىتوانست با يك كلمه نسبت دروغ عليه امام، جان خود را نجات دهد و از چوبه دار برهد؛ ليكن او اين كار را نكرد. با كمال رشادت و جوانمردى #چوبه_دار را بوسه زد و دامان پاک امام را نيالود. او به بعضى از دوستان سابقش و نيز به مزدوران رژيم كه «خيرخواهانه»!! او را نصيحت مىكردند كه «يک كلمه بگو و جان خود را خلاص كن»! با كمال صراحت پاسخ گفت: من در زندگى خلافهاى زيادى كردهام ولى هرگز حاضر نيستم به خاطر چند صباحى بيشتر زيستن دامان #مرجع_تقليدى را لكه دار سازم. من در ٢٨ مرداد پول گرفتم و كودتا راه انداختم، نه در ١۵ خرداد.
🔸او تسليم نشد و ثابتقدم به سوى چوبه اعدام گام برداشت. آنگاه كه فرمانده جوخه چند لحظه پيش از فرمان آتش، نام يكى از آن دو تن را اشتباه خواند با صدايى رسا ـ در حالى كه به چوبه اعدام بسته شده بودند ـ خطاى او را تصحيح كردند و نام و فاميلى خود را اعلام داشتند و با كلماتى #خونرنگ، آخرين سطور حيات خويش را نگاشتند. (نهضت امام خمینی، ج١، ص ٧٩٠-٧٨٩)
🔻 رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔴مردم کاخ مرمر را لرزانیدند
عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی /7
▫️مسئولان انتظامى تظاهرات كه هوشيارانه مراقب تحركات دشمن بودند، متوجه شدند كه #باند_شعبان_بىمخ در حالى كه هر يک دشنهاى در آستين پنهان كردهاند، در ميان انبوه جمعيتى كه در صحن مدرسه «حاج ابوالفتح» قرار دارند نفوذ كردند و به نام حسين به سر و سينه مىكوبند! آنان بىدرنگ با شادروان #طيب_حاج_رضايى تماس گرفتند و از او براى خنثى ساختن اين توطئه استمداد كردند.
▪️ديرى نپاييد كه عدهاى از افراد ورزيده و «يكهبزن»هاى طيب به مدرسه مزبور رفتند و حركات چاقوكشهاى مزدور را تحتنظر قرار دادند. باند شعبان بىمخ كه خود را در محاصره «يكهبزن»هاى طيب مىديدند طبق مَثَلِ معروف «ماستها را كيسه كردند» و از مدرسه بيرون رفتند.
▫️ساعت، هشت صبح را اعلام مىكرد كه تظاهركنندگان در حالى كه هريک عكسى از قائد بزرگ بر سر دست بلند كرده بودند از مدرسه خارج شدند و با شعارهاى:
خمينى بت شكن ملت طرفدار تو مىرود، مىرود دشمن غدار تو
خمينى، خمينى خدا نگهدار تو بميرد بميرد دشمن خونخوار تو
▪️به حركت و راهپيمايى در خيابانها پرداختند. از ديگر شعارهايى كه مىدادند اين بود:
گفت عزيز فاطمه نيست زمرگ واهمه
تا به تنم توان بود زير ستم نمىروم
▫️اهالى غيور تهران دستهدسته به تظاهر كنندگان پيوستند تا آنجا كه وقتى به ميدان بهارستان رسيدند، تعدادشان به صدهزار نفر تخمين زده مىشد. تظاهركنندگان پس از عبور از #سه_راه_امين_حضور و #سرچشمه، وارد ميدان بهارستان شده، سراسر ميدان و ديوار مجلس را با عكسهاى امام پوشانيدند، آنگاه به طرف خيابان شاهآباد به راه افتادند و پس از پيمودن خيابانهاى #مخبرالدوله و #سعدى، وارد خيابان #فردوسى شدند. در ميدان فردوسى، #مهدى_عراقى در يک نطق پرشور «انقلاب سفيد شاه» را محكوم كرد و پشتيبانى عموم مردم تهران را از نهضت اسلامى امام خمينى اعلام داشت.
▪️پس از سخنرانى مهدى عراقى، سيل تظاهركنندگان به سوى #خيابان_شاهرضا و #دانشگاه_تهران سرازير شد و چون آن روز دانشگاه تعطيل بود، تظاهركنندگان بدون توقف در آنجا به راهپيمايى طولانى خود ادامه دادند. فرياد «خمينى بت شكن...» شهر تهران را مىلرزانيد، گرماى سوزان خردادماه، درازى راه و تشنگى، هيچكدام تودههاى بهپاخاسته و خستگىنشناس را از ادامه تظاهرات و راهپيمايى و حركت و خروش بازنداشت.
▫️در مسير تظاهركنندگان پليس و نظاميان ديده نمىشدند. ساعت، تقريباً يک بعداز ظهر را اعلام مىكرد كه تظاهركنندگان مقابل «كاخ مرمر» رسيدند. در اينجا چنان شور و هيجانى به مردم خشمگين دست داد كه يكباره از اعماق قلب فرياد بركشيدند: «مرگ بر اين ديكتاتور»، «ديكتاتور برو گمشو»! و چيزى نمانده بود كه به قصد درهم كوبيدن كاخ، حملهور شوند. ادارهكنندگان تظاهرات براى پيشگيرى از هر گونه پيشامدى، با تمام نيرو مىكوشيدند تودههاى خشمگين را از آنجا دور كنند؛ ليكن تظاهركنندگان سرسختانه، روبه روى كاخ ايستاده، با مشتهاى گره خورده، مرتب فرياد سرمى دادند: «مرگ بر اين ديكتاتور»!«ديكتاتور برو گمشو»!(نهضت امام خمینی ج1 ص471-470)
✳️ادامه دارد...
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
🔴مردم کاخ مرمر را لرزانیدند
عاشورای حسینی؛ نهضت خمینی /7
▫️مسئولان انتظامى تظاهرات كه هوشيارانه مراقب تحركات دشمن بودند، متوجه شدند كه #باند_شعبان_بىمخ در حالى كه هر يک دشنهاى در آستين پنهان كردهاند، در ميان انبوه جمعيتى كه در صحن مدرسه «حاج ابوالفتح» قرار دارند نفوذ كردند و به نام حسين به سر و سينه مىكوبند! آنان بىدرنگ با شادروان #طيب_حاج_رضايى تماس گرفتند و از او براى خنثى ساختن اين توطئه استمداد كردند.
▪️ديرى نپاييد كه عدهاى از افراد ورزيده و «يكهبزن»هاى طيب به مدرسه مزبور رفتند و حركات چاقوكشهاى مزدور را تحت نظر قرار دادند. باند شعبان بىمخ كه خود را در محاصره «يكهبزن»هاى طيب مىديدند طبق مَثَلِ معروف «ماستها را كيسه كردند» و از مدرسه بيرون رفتند.
▫️ساعت، هشت صبح را اعلام مىكرد كه تظاهركنندگان در حالى كه هر يک عكسى از قائد بزرگ بر سر دست بلند كرده بودند از مدرسه خارج شدند و با شعارهاى:
خمينى بت شكن ملت طرفدار تو مىرود، مىرود دشمن غدار تو
خمينى، خمينى خدا نگهدار تو بميرد بميرد دشمن خونخوار تو
▪️به حركت و راهپيمايى در خيابانها پرداختند. از ديگر شعارهايى كه مىدادند اين بود:
گفت عزيز فاطمه نيست زمرگ واهمه
تا به تنم توان بود زير ستم نمىروم
▫️اهالى غيور تهران دسته دسته به تظاهر كنندگان پيوستند تا آنجا كه وقتى به ميدان بهارستان رسيدند، تعدادشان به صدهزار نفر تخمين زده مىشد. تظاهركنندگان پس از عبور از #سه_راه_امين_حضور و #سرچشمه، وارد ميدان بهارستان شده، سراسر ميدان و ديوار مجلس را با عكسهاى امام پوشانيدند، آنگاه به طرف خيابان شاهآباد به راه افتادند و پس از پيمودن خيابانهاى #مخبرالدوله و #سعدى، وارد خيابان #فردوسى شدند. در ميدان فردوسى، #مهدى_عراقى در يک نطق پرشور «انقلاب سفيد شاه» را محكوم كرد و پشتيبانى عموم مردم تهران را از نهضت اسلامى امام خمينى اعلام داشت.
▪️پس از سخنرانى مهدى عراقى، سيل تظاهركنندگان به سوى #خيابان_شاهرضا و #دانشگاه_تهران سرازير شد و چون آن روز دانشگاه تعطيل بود، تظاهركنندگان بدون توقف در آنجا به راهپيمايى طولانى خود ادامه دادند. فرياد «خمينى بت شكن...» شهر تهران را مىلرزانيد، گرماى سوزان خردادماه، درازى راه و تشنگى، هيچكدام تودههاى بهپاخاسته و خستگىنشناس را از ادامه تظاهرات و راهپيمايى و حركت و خروش بازنداشت.
▫️در مسير تظاهركنندگان پليس و نظاميان ديده نمىشدند. ساعت، تقريباً يک بعداز ظهر را اعلام مىكرد كه تظاهركنندگان مقابل «كاخ مرمر» رسيدند. در اينجا چنان شور و هيجانى به مردم خشمگين دست داد كه يكباره از اعماق قلب فرياد بركشيدند: «مرگ بر اين ديكتاتور»، «ديكتاتور برو گمشو»! و چيزى نمانده بود كه به قصد درهم كوبيدن كاخ، حملهور شوند. ادارهكنندگان تظاهرات براى پيشگيرى از هر گونه پيشامدى، با تمام نيرو مىكوشيدند تودههاى خشمگين را از آنجا دور كنند؛ ليكن تظاهركنندگان سرسختانه، روبه روى كاخ ايستاده، با مشتهاى گره خورده، مرتب فرياد سرمى دادند: «مرگ بر اين ديكتاتور»!«ديكتاتور برو گمشو»!(نهضت امام خمینی ج1 ص471-470)
✳️ادامه دارد...
🔊به رسانه رسمی بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی بپیوندید:👇
https://eitaa.com/joinchat/861732881Cb60e54e1db
💢۲۸ مرداد کار من بود اما ... .
🎥نگاهی به سرگذشت فردی که به اتهام گرفتن پول و به راه انداختن «بلوای ۱۵ خرداد» در دادگاه فرمایشی و نظامی شاه محاکمه و به مرگ محکوم شد.
🔹رژیم شاه و دستگاه جاسوسی او را مدتها در زندان شکنجه دادند و حتی ناخنهای او را کشیدند تا به دروغ اعتراف کند که از امام برای دست زدن به «آشوب» و «بلوا» پول دریافت کرده است. حتی به او وعده دادند که اگر به چنین دروغی اعتراف کند، مورد عفو ملوکانه قرار خواهد گرفت و آزاد خواهد شد. لیکن او به چنین خیانتی تن در نداد ... .
مزدوران رژیم: یک کلمه بگو و جان خود را خلاص کن... .
طیب حاج رضایی: من در زندگی خلاف های زیادی کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکهدار سازم.
من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد.
🔸او تسلیم نشد و ثابت قدم به سوی چوبه اعدام گام برداشت.
میدان تیر دارای دیوارهای گچی و آجری بود که آجرها را سرخرنگ کرده بودند. رنگ این دیوار ها رنگ «مرگ» را به خاطر می آورد. چهار نفر سرباز به حال آماده باش ایستاده بودند و درون تفنگهایشان هر یک ۶ فشنگ بود. این چهار نفر مامور اجرای حکم بودند ...
یک افسر در خط دوم پشت سر مأموران اجرای حکم قرار گرفت، دستش را بالا برد و با صدای بلند آماده باش داد و آنگاه فریاد زد: آتش.
🔻طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، در سحرگاه ۱۱ آبان ماه ۱۳۴۲ اعدام شدند.
📚 برگرفته از:
روحانی، سید حمید. نهضت امام خمینی. دفتر اول. تهران: بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی. صص. ۷۸۳-۷۹۴
#طیب_حاج_رضایی #۱۵_خرداد
🆔 @Bonyadtarik
💢۲۸ مرداد کار من بود اما ... .
🎥نگاهی به سرگذشت فردی که به اتهام گرفتن پول و به راه انداختن «بلوای ۱۵ خرداد» در دادگاه فرمایشی و نظامی شاه محاکمه و به مرگ محکوم شد.
🔹رژیم شاه و دستگاه جاسوسی او را مدتها در زندان شکنجه دادند و حتی ناخنهای او را کشیدند تا به دروغ اعتراف کند که از امام برای دست زدن به «آشوب» و «بلوا» پول دریافت کرده است. حتی به او وعده دادند که اگر به چنین دروغی اعتراف کند، مورد عفو ملوکانه قرار خواهد گرفت و آزاد خواهد شد. لیکن او به چنین خیانتی تن در نداد ... .
مزدوران رژیم: یک کلمه بگو و جان خود را خلاص کن... .
طیب حاج رضایی: من در زندگی خلاف های زیادی کرده ام ولی هرگز حاضر نیستم به خاطر چند صباحی بیشتر زیستن دامان مرجع تقلیدی را لکهدار سازم.
من در ۲۸ مرداد پول گرفتم و کودتا راه انداختم، نه در ۱۵ خرداد.
🔸او تسلیم نشد و ثابت قدم به سوی چوبه اعدام گام برداشت.
میدان تیر دارای دیوارهای گچی و آجری بود که آجرها را سرخرنگ کرده بودند. رنگ این دیوار ها رنگ «مرگ» را به خاطر می آورد. چهار نفر سرباز به حال آماده باش ایستاده بودند و درون تفنگهایشان هر یک ۶ فشنگ بود. این چهار نفر مامور اجرای حکم بودند ...
یک افسر در خط دوم پشت سر مأموران اجرای حکم قرار گرفت، دستش را بالا برد و با صدای بلند آماده باش داد و آنگاه فریاد زد: آتش.
🔻طیب حاج رضایی و حاج اسماعیل رضایی، در سحرگاه ۱۱ آبان ماه ۱۳۴۲ اعدام شدند.
📚 برگرفته از:
روحانی، سید حمید. نهضت امام خمینی. دفتر اول. تهران: بنیاد تاریخپژوهی و دانشنامه انقلاب اسلامی. صص. ۷۸۳-۷۹۴
#طیب_حاج_رضایی #۱۵_خرداد
🆔 @Bonyadtarik
💢تجلیل بیسابقه حوزه علمیه قم از شهید طیب
✳️جوانمرد
🔹 به دنبال اعدام شادروان #طيب_حاج_رضايى و #حاج_اسماعيل_رضايى، در سحرگاه ١١ آبان ماه ١٣۴٢ موج خشم و اندوه، سراسر #حوزه_قم را هم فرا گرفت. يک روحانى جوان در بين نماز جماعت كه در مسجد فيضيه برپا بود به پا خاست و به روح بزرگ شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى كه جان باختند، ولى ننگ و رسوايى پيشنهادى شاه را نپذيرفتند، درود فرستاد و از نمازگزاران خواست كه براى آنان طلب مغفرت كنند و نماز «ليلة الدفن» به جا آورند.
🔸اشعارى نيز از طرف يكى از روحانيان مبارز سروده شد. مصرع اول آن، كه به ياد دارم، چنين بود:
«طيبا! طيبك اللّه روانت به جنان»
🔹 روحانيان مجاهد و پاسداران #نهضت_امام_خمينى، با #فشار همه جانبه بر مقامات روحانى حوزه قم موفق شدند كه درسهاى حوزه را در سوگ طيب و حاج اسماعيل براى يك روز تعطيل كرده، طى اعلاميهاى اعدام اين دو #جوانمرد قهرمان را به شدت محكوم كنند. اين كار، اثر به سزايى در ميان همه طبقات به جا گذاشت، تا آن روز هيچگاه سابقه نداشت كه حوزه علميه قم براى يك مقام غير روحانى درسهاى خود را تعطيل كند.
🔸اين تجليل حوزه علميه قم از شادروان طيب حاج رضايى و حاج اسماعيل رضايى شگفتانگيز نمىباشد؛ زيرا طيب درست است كه سوابق خوبى نداشت، ليكن در آن شرايط كه در مرز بين مرگ و زندگى قرار گرفته بود چنان #جوانمردى و مردانگى از خود بروز داد كه تنها براى انسانهاى استوار صخرهسايى امكان دارد.
🔹طيب را ميان كشته شدن و يا اعتراف دروغ و خلاف واقع، عليه امام قرار دادند و او مىتوانست با يك كلمه نسبت دروغ عليه امام، جان خود را نجات دهد و از چوبه دار برهد؛ ليكن او اين كار را نكرد. با كمال رشادت و جوانمردى #چوبه_دار را بوسه زد و دامان پاک امام را نيالود. او به بعضى از دوستان سابقش و نيز به مزدوران رژيم كه «خيرخواهانه»!! او را نصيحت مىكردند كه «يک كلمه بگو و جان خود را خلاص كن»! با كمال صراحت پاسخ گفت: من در زندگى خلافهاى زيادى كردهام ولى هرگز حاضر نيستم به خاطر چند صباحى بيشتر زيستن دامان #مرجع_تقليدى را لكه دار سازم. من در ٢٨ مرداد پول گرفتم و كودتا راه انداختم، نه در ١۵ خرداد.
🔸او تسليم نشد و ثابتقدم به سوى چوبه اعدام گام برداشت. آنگاه كه فرمانده جوخه چند لحظه پيش از فرمان آتش، نام يكى از آن دو تن را اشتباه خواند با صدايى رسا ـ در حالى كه به چوبه اعدام بسته شده بودند ـ خطاى او را تصحيح كردند و نام و فاميلى خود را اعلام داشتند و با كلماتى #خونرنگ، آخرين سطور حيات خويش را نگاشتند. (نهضت امام خمینی، ج١، ص ٧٩٠-٧٨٩)
🆔 @Bonyadtarikh