eitaa logo
شــهرِکـتـʙᴏᴏᴋ ᴄɪᴛʏــاب
3.2هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
334 ویدیو
510 فایل
┄┅✧﷽✧┅┄ °تو بگو من گوش میدم(: @Nashenas_ketab_baz °اینجا را بِکاوید✆: @tablighatbookcity 4k••••🚎•3k °مطآلب کانآل‌را کپی‌نکنید✐خدآونـد فـوروآرد را آفرید
مشاهده در ایتا
دانلود
5.45M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
معرفی 3کــʙᴏᴏᴋــتابِ...😱📚 ___________ ➊عادت های اتمی(جیمز کلیر) این کتاب، با سبک جالب و روان، به ما یاد میده که چه جوری با شناخت عادتهای کوچیک و مدیریت اونها هر روز یه درصد بهتربشیم✔️ ➋راه انسان برتر(دیوید دیدا)📒 ➌مدیتیشن ها(مارکوس آرلیوس)📖 📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ژانر: کتاب «در هتل برترام» At Bertram's Hotel نوشته‌ی «آگاتا کریستی» در نوامبر سال 1965 منتشر شد. داستان این کتاب حول محور هتلی به نام برترام است که در میان مردم لندن از شهرت و محبوبیت زیادی برخوردار است. این هتل قدمت بسیاری دارد و در سال 1955 به طور کامل بازسازی شد و به حالت اولش درآمد. این هتل در میان روحانیون و اسقف‌ها، زنان نجیب‌زاده و ثروتمندان بسیار معروف و تقریباً در همه‌ی روزهای سال شلوغ است. خانم سلینا هیزی یکی از شخصیت‌های کتاب «در هتل برترام» به دلیل مراجعه به دندانپزشکی و پزشک مربوط به دردهای روماتیسم راهی این هتل می‌شود. او در هتل با خانم مارپل Miss Marple روبه‌رو می‌شود و از دیدن او تعجب می‌کند. خانم مارپل به اصرار خواهرزاده‌ی عزیزش به نام جوآن وست که نقاشی جوان و معروف است به لندن آمده است. او پیش از این هنگامی که چهارده سال داشته همراه با زن‌عمو و عمو تامس در هتل برترام اقامت داشته است. حضور این بانوی پیر اما هوشیار و تیزبین در این هتل و اتفاق‌های رمزآلود و ماجراجویانه‌ داستان کلی کتاب «در هتل برترام» نوشته‌ی «آگاتا کریستی» را شکل می‌دهد. 📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
   ♡ ㅤ    ❍ㅤ     ⎙ㅤ     ⌲    ˡᶦᵏᵉ  ᶜᵒᵐᵐᵉⁿᵗ    ˢᵃᵛᵉ     ˢʰᵃʳᵉ‌
یه قـ🍉ـاچ کتـٰاب؛ در این دنیا، همه چیز دست خود آدم است، حتی عشق، حتی جنون، حتی ترس... آدمیزاد می‌تواند اگر بخواهد کوه ها را جا به جا کند... می‌تواند آب‌ها را بخشکاند... می‌تواند چرخ و فلک را به هم بریزد... آدمیزاد حکایتی است. می‌تواند همه جور حکایتی باشد: حکایت شیرین، حکایت تلخ، حکایت زشت... و حکایت پهلوانی! بدن آدمیزاد شکننده است، اما هیچ نیرویی در این دنیا، به قدرت نیروی روحی او نمی‌رسد، به شرطی که اراده و وقوف داشته باشد! اثری از؛ سیمین دانشور
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ژانر: دور و برم را نگاه کردم. اتاق در دیگری نداشت. راهی برای فرار نبود. پلیس‌ها تنگ هم صف کشیدند. محال بود بتوانیم از وسطشان فرار کنیم. مجبورمان کردند تا نزدیک قفس‌ها عقب برویم. گوریل‌ها دست‌هایشان را از قفس‌ها بیرون آورده بودند و تو هوا تکان می‌دادند و سعی می‌کردند ما را بگیرند. می‌غریدند و محکم به قفس‌هایشان می‌کوبیدند. مغزم به کار افتاد و فکری به سرم زد. برگشتم رو به مت و گفتم:‌ «زود باش... کارتت رو بده به من.» دستش را برد طرف جیب شلوارش و یواش گفت: «می‌خوای باهاش چه‌کار کنی؟» ـ درِ چندتا از قفس‌ها رو باز کنم و چندتا از گوریل‌ها رو آزاد کنم که حواس پلیس‌ها پرت بشه. وقتی اونها می‌رن دنبال گوریل‌ها، ما می‌زنیم به‌چاک.» مت نفس بلندی از لای لب‌هایش کشید. هر دو می‌دانستیم این کار دیوانگی است. اما گاهی دیوانگی بهترین کار است. مت کارت را از جیبش درآورد. چنگ زدم که بگیرمش... از دستم افتاد. جیغ کشیدم: «نه‌!» کارت سر خورد و رفت زیر یکی از قفس‌ها. فکر کردم، کارمان تمام است! اما مت شیرجه زد طرف قفس، دوزانو آمد زمین، دولا شد و یک دستش را برد زیر قفس. و بعد،... 📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شب جمعه‌ی محرم کجایی؟ هرگز حضور حاضر غایب شنیده ای من اینجایم و دلم کربلا....💔