Say something in English you would like to share with us..✌️🏻
https://abzarek.ir/service-p/msg/1203921
در پایان هر روز، دوباره اطمینان مییابم که خواندن بزرگترین مهارتی است که آموختهام. کتابها ذهن مرا هوشیارتر و درک مرا از حقیقت وسیعتر کردهاند. از همه مهمتر آنکه به زندگی من اهداف بزرگی بخشیده اند.
✍🏻آدام ویتی
#معرفی
ژانر: #روانشناسی #موفقیت
کاریزما مفهومی جذاب و بحثبرانگیز است که معمولاً ما را به یاد رهبران بزرگ سیاسی میاندازد. تابهحال به این فکر کردهاید که اگر جای انسانهای کاریزماتیک بودید چه حسی داشتید؟ تصور کنید بهمحض اینکه وارد جمعی میشدید، بلافاصله توجه همه به شما جلب میشد، همه دوست داشتند به صحبتهای شما گوش بدهند و برای انجام هر کاری از نظرات شما استفاده کنند.
افراد کاریزماتیک تأثیر زیادی بر دیگران میگذارند، بسیار دوستداشتنی و پر جذبه هستند و بدون آنکه خود را بهزحمت بیندازند، بهراحتی میتوانند دیگران را متقاعد کنند. آنها در مقایسه با افراد عادی، انسانهای موفقتری هستند، دوستان زیادی دارند و از آرامش بیشتری برخوردارند.
باور عموم بر این است که ما یا با کاریزما متولد میشویم و یا تا پایان عمر این کمبود را در درون خود احساس خواهیم کرد و هروقت افراد کاریزماتیک را ببینیم، حسرت میخوریم که چرا از این «موهبت خدادادی» برخوردار نیستیم.
ممکن است فکر کنید بهاندازهٔ کافی کاریزماتیک نیستید یا اینکه بههیچوجه شخصیت کاریزماتیکی ندارید و دوست دارید از این ویژگی جادویی اندکی بهرهمند باشید. نویسندهٔ کتاب افسانه کاریزما در این کتاب کاریزما را به دیگران آموزش میدهد.
خواندن کتاب افسانه کاریزما را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم؟
این کتاب را به تمام کسانی که میخواهند رفتاری کاریزماتیک داشته باشند، پیشنهاد میکنیم.
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#اولیویا_فاکس_کابان
#افسانه_کاریزما
یه قـ🍊ـاچ کتـٰاب؛
احساسات من به این راحتی ها تغییر نمی کند، شاید بتوان گفت زود رنجم، اما اگر عقیده ام نسبت به کسی تغییر کند تا ابد تغییر میکند.
کتآبــ: غرور و تعصب
#یه_قاچ_کتاب
#معرفی
ژانر: #رمان #ترسناک
اتاق من بزرگ و روشن و خیلی عجیب و غریب بود. پردههای کلفت ارغوانیرنگی داشت و چلچراغ کریستالش نور زیاد و درخشانی روی همهچیز میانداخت. تختخواب بزرگش سایبان داشت و پردههای دوطرفش افتاده بود. پردههای تخت و روتختی هم مثل پردۀ اتاق ارغوانی بود. من در عمرم تو تخت سایباندار نخوابیده بودم و مطمئن بودم تو آن تخت احساس میکنم مثل شاهزاده خانمهای تو فیلمها شدهام! این اتاق هم پر از اشیاء قدیمی مصری بود. دور اتاق گشتم و انواع گلدانها و ظرفهای کوچک سفالی، پیپهای کوچک و مجسمۀ پرنده را تو دستم گرفتم و تماشا کردم. حتّی نقش کاغذ دیواریها هم عکس مصریهایی بود که از نیمرخ پشت هم صف بسته بودند. از خودم پرسیدم، همۀ اتاقهای این خونه شکل مصر باستان تزئین شده؟ معلوم میشه عموجاناتان بدجوری خورۀ مصره! چمدانم را گذاشتم روی تخت و درش را باز کردم. جادادنِ لباسهایم کار آسانی بود، چون کمد آن اتاق از اتاقی که من تو خانۀ مادربزرگ وی داشتم بزرگتر بود! دولا شدم که یک دسته تیشرت را از چمدان دربیاورم... و جیغ بلندی کشیدم. جریان سردی پشتم را لرزاند...
📚» ᴊᴏɪɴɪɴɢ ᴛʜᴇ ᴄʜᴀɴᴇʟ
#آر_ال_استاین
#مومیایی