حسین آقا از سنت شکنی هم بدش نمی آمد.
آمده بود مرخصی و هر دو خانواده دور هم جمع بودیم. به پدرش گفت: بابا جان! دوست دارم مراسم عروسی ام در خانه خدا باشد؛ در #مسجد محله مان.
پدر حسین کمی مکث کرد و گفت: باشد، هر چه شما بگویید.
نظر من را هم پرسید. گفتم: چه جایی بهتر از خانه خدا. خیلی خوبه آدم زندگی اش را در جای متبرکی مثل مسجد شروع کند.
صبح روز ۱۳ اسفند ۶۱ روز عروسی ما بود. نه لباس ساده من شبیه لباس عروسی بود و نه بلوز و شلوار معمولی حسین با آن کتانی های پشت خوابیده و #اورکت روی دوشش.
چادر نقره ای رنگم را سر کردم و با حسین آقا در میان صلوات های مکرر مردم عازم مسجد شدیم. حسین آقا مرا تا ورودی شبستان زنانه مشایعت کرد، سپس به بخش مردانه مسجد برگشت.
پدر حسین آقا سخنران دعوت کرده بود. بعد از سخنرانی از مردم با میوه و شیرینی پذیرایی شد و با پخش صدای اذان همه به نماز جماعت ایستادند.
پایان بخش مراسم ساده و معنوی ما سفره ناهار بود. خورش فسنجان و قیمه.
#شهید_حسین_املاکی
#ازدواج_و_زندگی_مشترک
#مراسم_ازدواج_شهدا
#سنت_شکنی
راوی: همسر شهید
#نیمه_پنهان_ماه ، جلد ۳۲؛ املاکی به روایت همسر شهید؛ نویسنده: رقیه مهری آسیا بر، ناشر: روایت فتح، چاپ اول: ۱۳۹۶؛ صفحه ۳۳ و ۳۷.
✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدای جهان اسلام (ایتا و هورسا👇)
@boreshha
🌍http://www.boreshha.ir/