شهید شاطری نسبت به #اسراف خیلی حساس بود.
برش اول:
همراه مهندس و یکی از اهالی #بقاع رفته بودیم شناسایی منطقه ای. موقع ناهار که شد، مهندس به او گفت: برو برای ناهار غذا سفارش بده.
ما سه نفر بودیم؛ اما چون آن شخص ارادت ویژه ای به شهید شاطری داشت، شش تا غذا گرفت. مهندس از این کار او خیلی ناراحت شد. اما کار از کار گذشته بود.
وقتی سیر شدیم، مهندس از کارگر رستوران #ظرف_یک_بار_مصرف خواست تا باقی مانده غذا را با خودمان ببریم.
در مسیر #ضاحیه پیرمرد گدایی کمک خواست. مهندس گفت: پول را می خواهی چه کنی؟ گفت: گرسنه ام.
مهندس غذا را به او داد و گفت: اگر گرسنه باشی همین کفایتت می کند.
ادامه دارد...
.