به مناسبت پذیرش #قطعنامه_598 از سوی ایران در سال 1367:
برشی از صفحه ۵۳۱-۵۳۲ کتاب مربع های قرمز؛ خاطرات حاج حسین یکتا:
هر بار اسم قطعنامه می آمد، دنیا روی سرم آوار میشد. نمیدانستم غصه که را بخورم؛ غصه خودم که برای یک لحظه فرصت و جبران بی تاب بودم یا غصه دل امام را. دیگر کلمه به کلمه نامه اش را حفظ بودم:
« این تصمیم برای من #زهر کشنده است؛ ولی راضی به رضای خداوند متعال هستم و برای صیانت از دین او و حفاظت از جمهوری اسلامی، اگر آبرویی داشته باشم خرج می کنم. با توجه به نامه تکان دهنده #فرمانده_سپاه پاسداران که یکی از ده ها گزارش نظامی- سیاسی که بعد از شکست های اخیر به اینجانب رسیده و به اعتراف جانشین فرمانده کل نیروهای مسلح، فرمانده سپاه یکی از #معدود فرماندهانی است که در صورت تهیه مایحتاج جنگ معتقد به ادامه جنگ می باشد. این فرمانده مهمترین قسمت موفقیت طرح خود را تهیه به موقع بودجه و امکانات دانسته است. البته با ذکر این مطالب می گوید باز هم باید جنگید که این دیگر شعاری بیش نیست.
خداوندا! ما برای دین تو قیام کردیم و برای دین تو جنگیدیم و برای حفظ دین #آتش_بس را قبول میکنیم».
به آنها که با جنگ مخالف بودند و رنگ جبهه را هم ندیده بودند، کار نداشتم. به خودمان کار داشتم که ادعای سربازی داشتیم. تعبیر قطعنامه به #جام_زهر داشت هلاک مان می کرد. تیر را دشمن می زند؛ اما جام زهر را #خودی می دهد .
دلمان می خواست کاری کنیم قلب امام این قدر از خودی ها در فشار نباشد؛ اما کاری از دستمان بر نمی آمد.
تاریخ تکرار شده بود. امام به #مالک_اشتر ش دستور داده بود، برگردد.