eitaa logo
برش‌ ها
414 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
479 ویدیو
38 فایل
به نام خدای شهیدان در برشها شهدا دست یافتنی اند. اینجا فرهنگ جهاد و شهادت را به صورت آهسته، پیوسته و به دور از هیاهو روایت می کنیم تا بتوان آن را زندگی کرد. سایت http://www.boreshha.ir/ آپارات www.aparat.com/boreshha.ir بارش فکری @soada313_admin
مشاهده در ایتا
دانلود
برش‌ ها
🔺روایتی از نوجوانی که با لبخند به استقبال شهادت می رفت! 🌱من امروز شهید میشم! #شهید_مصطفی_کاظم_زاده
🔺ادامه از مطلب قبل👆 💠برش سوم: 🔹ساعت از ۴ گذشته بود که ناگهان از جا پرید و گفت: «زود باش کف سنگر رو گود کنیم تا جا بیشتر بشه و راحت بتونیم نماز بخونیم». هر چه اصرار کردم که دیره و نمیشه زیر بار نرفت. ▪️تجهیزات و اسلحه و وسایل را بیرون ریختیم. بهش گفتم: «مصطفی، برو بیل رو از سنگر بغلی بگیر و بیا». رفت و با یه بیل دسته بلند اومد. ▫️گفتم: این که نمیشه برو یه دسته کوتاهش رو بگیر بیار. مصطفی چهار زانو جلوی سنگر نشسته بود و با خودش داشت میخندید اون هم در حد قهقه. ▪️به شوخی گفتم: «چته کچل؟ داری به من می‌خندی؟ اصلاً امروز تو دیوونه شدی؟ زود باش برو بیل رو بیار». ولی او همچنان می‌خندید. وقتی گفتم: هان تو چت شده؟ ▫️با همان خنده‌ی زیبا گفت: «چقدر تو عجله داری؟ … اصلاً می‌خوای بفهمی امروز چمه؟ چند دقیقه صبر کن می‌بینی!». ▪️دوباره پرسیدم: «مگه چی شده؟» ▫️گفت: «عجله نکن، می‌بینی!» 🌱بلند شد و به طرف سنگر پشتی رفت که یک متر هم بیشتر با ما فاصله نداشت. صدای صحبت کردنش را با بچه‌ها می‌شنیدم. می‌خواستم داد بزنم که زودتر بیاید. هنوز چیزی نگفته بودم که ناگهان صدای وحشت‌انگیز سوت خمپاره‌ای مرا که در سنگر بودم، در جایم میخ‌کوب کرد. به کف سنگر چسبیدم… ⚡️کمی که هوا روشن‌تر شد، پاهای مصطفی را دیدم به حالت دمر روی زمین افتاده بود. سرش از پشت ترکش خورده بود و متلاشی شده بود. مثل گل سرخی که شکفته بود. زبانش باز نمی‌شد. یک‌ دفعه ناخواسته فریاد زدم: مصطفی … منم حمید … تو رو خدا یه چیزی بگو . لرزه‌ی بدنش تندتر شد. نفس سختی به داخل کشید، خون در گلویش پیچید و با خرخری، فوران کرد. 💢با لبخندی زیبا که بر لبانش نشست، به سوی حق شتافت. سربند سبز «یا حسین شهید» که از خون سرخ شده بود، در مشتش بود. در آخرین لحظه از میان انگشتانش که ناخودآگاه باز ‌شدند، بر زمین افتاد … 📚کتاب ، نویسنده و راوی: حمید داود آبادی؛ ناشر: انتشارات شهید کاظمی. نوبت چاپ: ۱۳ام-تابستان ۱۳۹۵؛ صفحات ۲۰۴، ۲۰۷-۲۰۹، ۲۲۳، و ۲۲۵-۲۲۷. ✂️برش ها - پایگاه جامع سیره شهدا 🇮🇷@boreshha🇵🇸 🌍http://www.boreshha.ir