eitaa logo
برنا نهم (پسرانه)
213 دنبال‌کننده
3.4هزار عکس
735 ویدیو
256 فایل
برنایی‌های نهم #دبیرستان_کارآفرین_برنا #مدارس_مجری_روش_میزان_اصفهان 🌐 borna-creative-group.ir خیابان دشتستان شمالی، ابتدای کوچه ۴۲ (پژمان بختیاری) 📞 03132298998 ✅ شناسه مدیر دبیرستان: @mehran_karrari ✅ شناسه رهیار پایه نهم: @Mohammad1400827
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📖 درس عربی ♦️ آقا پسرهای امسال در کنار کتاب درسی عربی، به طور اختصاصی مکالمه زبان و لهجه عربی را نیز تمرین می کنند تا در سفر اربعین بتوانند خودشان ارتباط زبانی با مردم عرب زبان برقرار کنند. 🧔 آقا محمد هادی رفیعی
11.mp3
4.07M
💠 تحدیر (تندخوانی) جزء یازدهم قرآن کریم 🎙با صدای استاد معتز آقایی ⏱33 دقیقه
همه چیز مطابق نقشه پیش می رود... داستانی کلاسیک و جذاب دیگر در دل نابسامانی های حکومت فرانسه...🇫🇷 ⚜️ ...⚜️ نویسنده:🇫🇷 ساخته شده توسط جمعی از نشریه گلستان برنا...🎙 با صدای محمد حسن انصاریپور و محمد سلیم امین دوست تهیه کننده:پرهام زمانی 📌مجله ادبی گلستان برنا📌 📌@golestan_borna📌
کنت مونت کریستو.mp3
11.04M
همه چیز مطابق نقشه پیش می رود... داستانی کلاسیک و جذاب دیگر در دل نابسامانی های حکومت فرانسه...🇫🇷 ⚜️ ...⚜️ نویسنده:🇫🇷 ساخته شده توسط جمعی از نشریه گلستان برنا...🎙 با صدای محمد حسن انصاریپور و محمد سلیم امین دوست تهیه کننده:پرهام زمانی منتظر بخش دوم هم باشید... 📌مجله ادبی گلستان برنا📌 📌@golestan_borna📌
🔺به نام خدا🔺 🔸سخن سردبیر ضعیف حقیر🔸 ✍️ پرهام زمانی قسمتی از متن : "سخنم را میخواهم با اعتراض های حق به جانب همیشگی ام شروع کنم. ما شش سال درس خواندیم بماند.6 ماه دیگرم رویش درس خواندیم آن هم بماند . ولی در کدام تجربه ای اندوختیم؟.شاید در بعضی از پروژه های گروهی قصد این کار را داشتند ولی... این هم بماند. ولی...." 🕰زمان انتشار : پنج شنبه 26 اسفند ساعت 8 شب 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔺به نام خدا🔺 🔸آسمان شب محله ما🔸 ✍️ محمد سبحان کریمی قسمتی از متن : «.... برای همین فرصت را از دست ندادم و شروع به گشت و گذار کردم. کمی جلوتر که رفتم یک چیزی شبیه ماشین قدیمی دیدم که تایرهایش پنچر و بدنه و بتونه شده و صندلی‌های رنگ و رو رفته داشت. سوار شدم کمی که جلوتر رفتم دیدم صدای جیغ و داد می آید و ....» 🕰زمان انتشار : شنبه 28 اسفند ساعت 8 شب 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔸 به نام خدا 🔸 💠آسمان شب محله ی ما💠 ✍ محمد سبحان کریمی سلام ! اسم من علی است . آسمان شب محله ما بسیار زیبا است. در آسمان شب محله ما ستاره های بسیاری وجود دارد که از نظر من یکی از آنها خیلی براق است. شاید در آنجا موجوداتی زیادی وجود دارد. در این فکرها بودم که مادرم صدایم کرد و گفت‌‌‌‌: برو بخواب از روی مبلی که پارچه های سبز داشت و چوب چوب هایی طلایی بلند شدم و از راه پله بالا رفتم و به در آبی رنگ اتاقم رسیدم در را باز کردم. در با صدای ییییی باز شد رفتم روی تخت سبز رنگ فنری ام خوابیدم کنار تخت میز تحریرم بود و روی آن چراغ شب خواب، لامپ اتاق را خاموش کردم و لامپ شب خواب زرد رنگ را روشن کردم. کم کم داشت خوابم می‌برد. که خودم را در یک جای خیلی عجیبی دیدم. کره زمین از نظرم خیلی کوچک به نظر می‌رسید و وقتی قدم زدم فهمیدم که در همان ستاره هستم که فکر می‌کردم در آن موجودات زنده وجود دارد. برای همین فرصت را از دست ندادم و شروع به گشت و گذار کردم. کمی جلوتر که رفتم یک چیزی شبیه ماشین قدیمی دیدم که تایرهایش پنچر و بدنه و بتونه شده و صندلی‌های رنگ و رو رفته داشت. سوار شدم کمی که جلوتر رفتم دیدم صدای جیغ و داد می آید یک لحظه تنم لرزید گوش هایم را تیز کردم و شنیدم کسی به زبان فارسی میگوید سلام ( علی ) ، اسم من را از کجا میدانست؟ از ماشین پیاده شدم. و به سمت مدرسه رفتم. داشت خشکم میزد. رفتم و در نارنجی و طوسی مدرسه ی برنامه که همان مدرسه ای بود که در آن درس میخواندم را باز کردم و وارد شدم . چیزی دیدم که تنم یخ کرد. خودم را دیدم ! گفتم حتما همه اش خواب است. چند تا سیلی در صورت خود زدم که شاید بیدار شوم ولی فایده نداشت . یکی از بچه ها که اسمش عارف بود که آن را میشناختم چون همکلاسی ام بود. آن را دیدم و بعد از چند دقیقه همه ی هم کلاسی هایم آمدند . نه کمتر و نه بیشتر ، ناگهان یکی از بچه ها گفت علی چرا تو دو تا شدی؟! یکی از بچه ها که در دنیای موازی زیاد مطالعه داشت ، نزدیک شد و گفت : وای ! باورم نمیشود من همیشه میگفتم دنیای موازی وجود دارد ولی شما ها مرا مسخره میکردید حالا میبینید علی دوم از دنیای موازی آمده . همه خشکشان زده بود . و ادامه داد تنها راه برای برگشت علی دوم این است که هر دو علی دستشان را روی پیشانی هم بگذارند تا علی دوم به خانه برود یا... من (علی) گفتم: یا چی؟ او گفت راستش امکان دارد از بین بروی ولی چاره ای نداریم. وگرنه هر دو بعد از چند دقیقه از بین میروید. این کار را کردیم و دستم را روی پیشانی کپی خودم گذاشتم و کپی خودم دستش را روی پیشانی من گذاشت و چشهایمان را بستیم . احساس سردی روی پیشانی ام کردم و ناگهان بیدار شدم و دیدم مادرم دستش روی صورتم است و می‌گوید مسواک نزدی! 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔺به نام خدا🔺 🔸سخن سردبیر ضعیف حقیر🔸 ✍️ پرهام زمانی سخنم را میخواهم با اعتراض های حق به جانب همیشگی ام شروع کنم. ما شش سال درس خواندیم بماند.6 ماه دیگرم رویش درس خواندیم آن هم بماند .ولی در کدام تجربه ای اندوختیم؟.شاید در بعضی از پروژه های گروهی قصد این کار را داشتند ولی... این هم بماند. ولی نشریه گلستان برنا(که کمی در اخر در باره اسمش هم حرف دارم)که به همت اقا شیخ حسینی معلم عزیز که در حق همه ما برادری کردند در چند روز مانده به میلاد منجی عالم بشریت و چند روز بیشتر به عید نوروز آغاز به کار کرد. این قطعا و به لطف خدا تجربه ای بی بدیل برای همه دست اندر کاران نوجوان خواهد بود که بتوانند توشه ای از تجربه جدا از کار های گروهی مدرسه بیندوزند. بنده به عنوان سردبیر نشریه خاک پای شما دست اندر کاران پرتلاش هستم(آخه شما که میدانید نظر شخصی ام چیز دیگریست پس این را جدی نگیرید) و تلاش میکنم در محیطی دوستانه و ارام و دور از جنجال های همیشگی ام کنار هم بتن مسلحی باشم برای پایه و اساس نشریه برنا و هیچ زمین لرزه نتواند مارا از هم جدا سازد.(پس ارزو دارم بتوانید با اخلاق به غایت بی حوصله من کنار بیاید) پس نشریه گلستان برنا حتما با سردبیر بی حوصله اش و دست اندر کارانی که ساز مخالف بزنند و موانعی زیاد که... بماند ان شا الله توشه راهی برای ادامه راه دوستان باشد. به عنوان شخصی که دارد رد میشود و تابلو نشریه را میبیند نظری هم درباره نام نشریه بدهم. به نظر گلستان برنا اسم مناسبی است اما برای نشریه ای که همه در ان گل باشند و از گل به هم بالاتر نگویند. ولی من به عنوان سردبیر میگویم که در نشریه ما جای این رمانتیک بازی ها نیست و باید برای تولید یک محتوا تلاش کنید.بجنگید.خون به پا کنید و در اخر با چنگ و دندان محتوایی تولید کنید که مورد قبول قرار گیرد پس کسی در این نشریه گل نیست و همه برای اینکه حق شان خورده نشود مثل خرزهره باشند. پس به نظرم این اسم مناسبی برا نشریه ما نبود و به درد یک نشریه ای که چند پیرمرد آرام و بی آزار که باهم با احترام رفتار میکنند و چهارشنبه ها جمع میشوند گلستان سعدی میخوانند میخورد. و فقط خداست که در این دنیا همه چیز میگرداند.ما چه کاره ایم.شاید صلاحی در این اسم باشد. خب مثل بقیه نطق کردن هایم سرتان درد گرفت پس زحمت را کم کنم. والسلام. عزت زیاد!🌹🙋🏼‍♂️ پرهام زمانی از نشریه گلستان برنا 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔺به نام خدا🔺 🔸 سخن آغازین 🔸 ✍️ مسعود شیخ حسینی از بچگی هر موقع کاری را می خواستم شروع کنم باید از شنبه شروع می کردم ، اگر تصمیم مهم تری بود می گذاشتم برای شروع ماه و اول سال هم که کلا باید یک زندگی جدید را آغاز می کردم! انگار مسئولی بودم که هر شنبه باید روبان افتتاح پروژه ای را می چیدم . پروژه های بزرگتر ، روبان های بزرگتر و روزهای بزرگتر. حالا از بین این 1456 شنبه ی عمرم، هیچ کدام از شنبه ها را به خاطر ندارم اما هزار شنبه ی دیگر قرار است برسد تا کارهای مهم را شروع کنم. هزار کتاب است که از شنبه قرار است شروع کنم بخوانم . شنبه ای قرار است برسد که کمتر بخوابم و .... امروز اما چهارشنبه است. 25 اسفند 1400. با هر منطقی روزی نیست که بخواهم کاری را شروع کنم . هم آخر هفته است ، هم دو روز مانده به نیمه شعبان و هم آخر سال . توی اخبار نمی بینید مسئولی قیچی به دست ، دو طرف گل روی روبان قرمز را بچیند و گل را بگذارد روی سینی. اما من می خواهم این کار را بکنم . شاید همین که منتظر روز خاص نمانم این روز را روز خاص کند! برای شروع این کار، در این موقع دلیل دیگری هم دارم . این بار قرار نیست من شروع کنم. این بار تنها نیستم. درست است که الان که این پست را می گذارم آن بالای صفحه جلوی تعداد اعضا عدد 1 را نوشته ، اما بعید است وقتی شما این متن را می خوانید هنوز 1 مانده باشد ( اگر هنوز تعداد 1 بود نخندید و عضو کانال شوید که من ضایع نشوم ) همراهان من در این کار ، نوجوانانی هستند پر انرژی و خلاق و زیرک . نوجوانان پایه هفتم دبیرستان کارآفرین برنا. کسانی که به توانایی تک تک شان باور دارم. ببخشید اصلاح می کنم. آن ها ، همراه من نیستند.من همراه آن ها هستم. قصدم بازی با کلمات و ساخت جمله پند آمیز نیست. می خواهم بگویم من همانی هستم که فقط روبان را می چیند . اصل کار با دیگران است. دیگرانی که به زودی با آن ها آشنا می شوید. پس با ما همراه شوید تا آن ها را بشناسید. 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 سینما گلستان افتتاح شد! 🎬 برنامه نقد و برسی فیلم های روز جهان! 🔸به همت جمعی از نشریه گلستان برنا منتظر باشید ⏳⏳⏳ ‼️ما را به دوستان خود معرفی کنید ‼️ 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
✍️ سید محمدهادی نبوی 🔸🔸🔸 «سلام به همه خواننده های این متن. اول از همه می خواهم از شما تشکر کنم که برای این متن وقت می گذارید و می خوانید . دوم می خواهم از آقای شیخ حسینی ، شروع کننده و تهیه کننده این نشریه تشکر کنم. و سوم از تمام دست اندر کاران این نشریه . و در آخر از تمام اعضا و دنبال کنندگان این نشریه تشکر و قدردانی می کنم. انشاءالله تا آخر شما برایمان بمانید و در آینده ای نه چندان دور به تکامل نشریه صدم بپردازیم.تا آخر کمکمان کنید و برایمان بمانید. با آرزوی موفقیت،بدرود.» 🔸🔸🔸 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔺به نام خدا🔺 🔸سفر به جهانی دیگر 🔸 ✍️ محمد هادی رفیعی قسمتی از متن : «.... امیر از درد مجبوری با استرس زیاد به آنجا رفت . در را که باز کرد آنجا خیلی تاریک بود و چراغ هم روشن نمیشد . پس چراغ قوه ای را برداشت و رفت . وقتی پایش را روی پله ها میگذاشت صدای خش خش میداد . بالاخره به پایین پله ها رسید . رفت به سمت جعبه و ....» 🕰زمان انتشار : یک شنبه 7 فروردین ساعت 8 شب 🔰 ما را به دوستان خود معرفی کنید 🔰 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔺به نام خدا🔺 🔸داستان نشریه من ، داستان نشریه ما🔸 ✍️ محمد ماهان رحمانی قسمتی از متن : «با دوستم بحث کردم، کارمان بد جوری به دعوا کشید؛ وقتی آقایان ذکاوتمند و شیخ حسینی بهمان گفتند که برویم و بنشینیم، حسابی ترسیدم. با خودم گفتم احتمالاً می‌خواهند حسابی دعوایمان کند ....» 🕰زمان انتشار : سه شنبه 2 فروردین ساعت 8 شب 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
🔺به نام خدا 🔺 🔸داستان نشریه من، داستان نشریه ما🔸 ✍️محمد ماهان رحمانی ________________________ با دوستم بحث کردم، کارمان بد جوری به دعوا کشید؛ وقتی آقای شیخ حسینی به‌مان گفت که برویم و بنشینیم، حسابی ترسیدم. با خودم گفتم احتمالاً می‌خواهد حسابی دعوایمان کند، گرچه آقای شیخ‌حسینی اهل این کار ها نبود. 🔹🔹🔹 بعد از تمام شدن صحبتمان پیش آقا رفتم و گفتم که برای کانالم در ایتا به یک دستیار نیاز دارم، ایشان هم گفتند می‌خواهند با کمک جمع ۱۹ نفره‌مان یک نشریه ادبی تاسیس کند. راستش آینده و پایان خوشی برای کار نشریه نمیدیدم و با شناختی که از بچه ها داشتم فکر نمیکردم کار بتواند پیش برود‌. اما رفت... و داستان نشریه ادبی گلستان برنا برای حقیر از اینجا شروع شد. چند روز بعد آقا به همه‌مان ماجرای نشریه را گفتند و من و تمامی بچه ها علناً از خط شروع نشریه گذشتیم. می‌دانستم تا خط پایان راه سختی در پیش داریم، در بین راه ممکن بود هر مشکلی پیش بیاید. اما شروع کردیم، با هر سختی بود شروع کردیم، با هر نارضایتی بود شروع کردیم و استارت زدیم. حس خودرویی را داشتیم که تا تولید شده است و برای اولین بار روشن می‌شود. کار گروه بندی ها تمام شد و حقیر مسئول گرافیک نشریه بودم. 🔹🔹🔹 اکنون چند روزی از افتتاح کانال گذشته و ما با شور و اشتیاق کارمان را شروع کردیم. سال جدید خم در راه است و همین اشتیاقمان را بیشتر و بیشتر کرده است. آری، می‌دانم که ممکن است هر اتفاقی در بین راه بی‌افتد. ولی این را هم می‌دانم که در هیچ شرایطی نباید خودمان را ببازیم. در هیچ شرایطی نباید کم بیاوریم و در هیچ شرایطی نباید دست از تلاش کردن برداریم. سرتان را درد نیاورم، در تلاشیم تا رضایت مخاطبان را به دست بیاوریم و همیشه عالی باشیم. به امید سرفرازی و پیروزی‌تان 🌺 محمد ماهان رحمانی ۱۴۰۰/۱۲/۲۸ 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
سینما گلستان در حال راه اندازی...⛏⛏ در حال تجهیز سالن...🎬 در حال نصب پرژکتور...🕐 در حال نصب پرده...🕔 و درحال جایگذاری صندلی ها...🕖 بهره برداری از سینما نزدیک است...🏁 ⭕️ برنامه نقد برسی فیلم های روز جهان به همت جمعی از مجله ادبی گلستان برنا⭕️ 📍مجله ادبی گلستان برنا📍 📍@golestan_borna📍
40.76M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ماه مبارک رمضان🌙 تهیه کننده : محمدهادی رفیعی 📌مجله ی ادبی گلستان برنا 📌 📌@golestan_borna 📌
آموزش ترمیک زبان انگلیسی 🌱 ✅گفتگو محور ، خلق موقعیت ✅هر دوازده نفر یک مربی خواهند داشت. 🔸 توضیح : 🔹 چنانچه گروه با ۱۲ تا ۲۴ زبان آموز تشکیل شود ، دو مربی اختصاص داده خواهد شد. و چنانچه بیشتر از ۲۴ نفر باشند ، به ازای هر ۱۲ نفر یک مربی دیگر اضافه خواهد شد. 🔹 کلاس با حضور زبان آموزان با سطوح مختلف و مبتنی بر تفاوتهای فردی برگزار می شود. 🔹 از قالب های متنوع کمک آموزشی استفاده می گردد. ◀️با حضور مربیان منتخب آموزشگاه های شهر اصفهان 💪 😊 آقا پسرهای چهارم و پنجم 😊 آقا پسرهای ششم تا نهم 📒 کتاب everybody up 🎖 ارائه گواهینامه CC 💳 هزینه کلاس بابت ۹+۱ جلسه با تخفیف ویژه ثبت نام گروهی مدارس + به همراه کتاب ، ۵۸۰ هزار تومان خواهد بود. 🪙 هزینه این دوره در آموزشگاه ها بابت ۱۳ جلسه (بدون کتاب) ، ۹۰۰ هزار تومان می باشد. https://forush.co/30072/873662/
جزء 14 - تلاوت تحدير استاد معتز آقایی - ناشناس.mp3
3.83M
💠تحدیر (تندخوانی) جزء چهاردهم قرآن کریم 🎙با صدای استاد معتز آقایی ⏱ ۳۲ دقیقه
🖐سلام و رحمت 🤲 طاعات و عبادات شما قبول درگاه حق 📖در ماه مبارک رمضان، صبح خود را مانند ها با قرائت قرآن آغاز کنید تا مورد لطف خداوند قرار بگیریم.
جزء 15 - تلاوت تحدير استاد معتز آقایی - ناشناس.mp3
4.15M
💠 تحدیر (تندخوانی) جزء پانزدهم قرآن کریم 🎙با صدای استاد معتز آقایی ⏱ ۳۴ دقیقه
📖 نکات کلیدی جزء پانزدهم قرآن کریم 🔻هر روز یک جزء در ماه مبارک رمضان
✍ آزمون مستمر هماهنگ ناحیه ترم دوم درس 📆 ۲۸ فروردین ماه ۱۴۰۱ ✔ آزمون ها فرصتی برای محک زدن بخشی از آموزش های است. ⬅️ در آزمون چیزی که بیش از همه اهمیت دارد این است که : ۱- بخشی از یادگیری در آزمون است.آزمون فرصتی برای یادگیری مجدد دانش آموزان باشد و در حین فرآیند آزمون ، افراد دوباره یاد بگیرند و مطالب گذشته را تثبیت کنند. ۲- آزمون شرایط محک زدن هرفرد با خودش را فراهم کند و بتواند درزیابی از شرایط گذشته و حال ار فرد نسبت با خود او را فراهم کند. ۳- به دور از استرس و فشار باشد.
✍ آزمون مستمر هماهنگ ناحیه ترم دوم درس 📆 ۲۸ فروردین ماه ۱۴۰۱ ✔ آزمون ها فرصتی برای محک زدن بخشی از آموزش های است. ⬅️ در آزمون چیزی که بیش از همه اهمیت دارد این است که : ۱- بخشی از یادگیری در آزمون است.آزمون فرصتی برای یادگیری مجدد دانش آموزان باشد و در حین فرآیند آزمون ، افراد دوباره یاد بگیرند و مطالب گذشته را تثبیت کنند. ۲- آزمون شرایط محک زدن هرفرد با خودش را فراهم کند و بتواند درزیابی از شرایط گذشته و حال ار فرد نسبت با خود او را فراهم کند. ۳- به دور از استرس و فشار باشد.
🚪کار با چوب 👨‍🔧 درس کار و فناوری 🔬ساخت وسایل چوبی با اره مویی و کشیدن نقشه، شناخت جنس چوب های مختلف برای ساخت و ساز وسایل مختلف 🧠در درس کار وفناوری استعدادها شکوفا می شوند و در جهت تحقق اهداف به کار گرفته می شوند.