💡 خالقیت باذن الله
«اللَّهُمَّ إِنِّي أَبْرَأُ إِلَيْكَ مِمَّنِ اعْتَقَدَ فِيهِمَا اللَّاهُوتَ، وَ قَدَّمَ عَلَيْهِمَا الطَّاغُوتَ، اللَّهُمَّ الْعَنِ النَّاصِبَةَ الْجَاحِدِينَ، وَ الْمُسْرِفِينَ الْغَالِينَ، وَ الشَّاكِّينَ الْمُقَصِّرِينَ وَ الْجَهَلَةَ الْمُفَوِّضِينَ»
«خدایا من به سوی تو بیزاری می جویم از کسانی که در مورد این دو امام (امام هادی و امام عسکری سلام الله علیهما ) معتقد به «لاهوت» باشند و یا «طاغوت» را بر آنان مقدّم بدارند. خدایا «ناصبان اهل جحود» و «زیاده روی کنندگان غالی» و «شک کنندگان اهل تقصیر» و «جاهلان اهل تفویض» را لعنت کن»
📚المزار الكبير، باب زیارة العسکریین ، ابن المشهدي، مؤسسه نشر اسلامی، ص656
#خالقیت #رازقیت #خلق_رزق #باذن_الله #بت_شناسی #غلو #غلات #نقد_غلو #نقد_غلات #نقد_غلات_غلو #تفویض #مفوضه #تصوف #تصوف_حوزوی #تصوف_هیئتی #هیئت_خانقاه_نیست #کفرخوانی_در_هیئت_ممنوع
@BotShenasi
💡 امامت
[بصائر الدرجات] أَحْمَدُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنِ الْبَزَنْطِیِّ عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ حُمْرَانَ عَنْ أَسْوَدَ بْنِ سَعِیدٍ قَالَ کُنْتُ عِنْدَ أَبِی جَعْفَرٍ علیه السلام فَأَنْشَأَ یَقُولُ ابْتِدَاءً مِنْ غَیْرِ أَنْ یُسْأَلَ نَحْنُ حُجَّةُ اللَّهِ وَ نَحْنُ بَابُ اللَّهِ وَ نَحْنُ لِسَانُ اللَّهِ وَ نَحْنُ وَجْهُ اللَّهِ وَ نَحْنُ عَیْنُ اللَّهِ فِی خَلْقِهِ وَ نَحْنُ وُلَاةُ أَمْرِ اللَّهِ فِی عِبَادِهِ
▪️ اسود بن سعید گفت: خدمت حضرت باقر علیه السّلام بودم. بی آنکه چیزی از آن جناب بپرسند، فرمود: ما حجت خدا و باب اللَّه و لسان خدا و وجه اللَّه و عین اللَّه در میان مردم هستیم؛ ما فرمانروایان امر خدا در میان مردم هستیم.
📚 بحارالانوار، جلد ۲۶، صفحه ۲۴۶
#امامت
@BotShenasi
May 11
💡الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
مقصره جریانی اعتقادی - شیعی است که در نیمه سده دوم هجری در کوفه به فعالیت پرداخت. به رغم اینکه محققانی در عصر حاضر مقصره را از پیروان فرمان بردار اهل بیت علیهم السلام بر میشمارند، اما در واکاوی احادیث و اندیشههای کلامی این گروه مشخص میشود که آنان در تطور اندیشههای مبتنی بر عدم عصمت امام سهیم بودهاند و متکی نبودن علم امام بر علوم سماوی را وارد کلام شیعه کردهاند. نزد برخی از آنان واجب الطاعة بودن امام، نه به نص، بلکه به گونهای دیگر تفسیر میشد. این گروه که با نام مقصره در لسان احادیث و با نام بتریه در منابع رجالی شناخته میشوند، خود را جزئی از جامعه شیعی میدانستند و بیشترین نقش را در نقل میراث فکری اوائل البتریه ایفا کردند. البته دستهای از گروه حاضر که پیوند تنگاتنگی با سلیمانیه (از زیدیه) داشتند از سوی اهل بیت علیهم السلام طرد شدند. نظریه امامت مفضول باعث شد تا افراد برجسته غیرشیعی هرچه بیشتر خود را به گروه فوق در تثبیت عدم وصایتی بودن جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله با انگیزه های سیاسی نزدیک سازند، اما امام در تعامل با دسته دوم این جریان، آنان را شیعه خواندند، البته جهل اعتقادی که در میان این دسته به گرایشهای غیرشیعی دامن میزد، گاهی جنبه سیاسی نیز به خود میگرفت. همچنین با مقایسه روایتهای تقصیر و روایتهای بتریه در مییابیم که اساس جهل اعتقادی مقصره، در باب علم امام بوده است که این اندیشه همچنان در برخی حلقههای فکری شیعه به ویژه تا زمان امام جواد علیه السلام باقی ماند که به عنوان محوریترین مسئله با مناقشههایی توأم گردید.
📚 کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر، ص ۱۶۲
#تقصیر #مقصره
@BotShenasi
💡 الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
اهل تقصیر یکی از جریانهای اعتقادی بودند که در زمان اهل بیت علیهم السلام پدید آمدند و به سبب جهل، در محوری ترین کانون اعتقادی شیعه ایدههای فکری جدیدی مطرح ساختند و با رویکردی متفاوت در مسئله جانشینی رسول الله صلی الله علیه و آله امامت مفضول را پذیرفتند و اموری مانند عصمت ، مناقب و... را در حق اهل بیت علیهم السلام روا ندانستند.به نظر میرسد بجز منابع روایی و حدیثی، میتوان بخشی از اعتقاد این جریان را در عناصری با اندیشههای کلامی زیدی - شیعی جست و جو کرد و پیشینه بعضی آموزهها را در اندیشه مخالفان مذهب شیعه و در منابع رجالی و فرقهنگاری یافت. نوشته حاضر میکوشد با تطبیق تفکر گروهی از زیدیه با نظریه جریان اهل تقصیر، چهره واقع بینانهای از آنان ارائه دهد و چگونگی تعامل اهل بیت علیهم السلام با جریان فکری مقصره را از نگاه ایشان ارزیابی کند تا مشخص گردد برخی از افراد این جریان که به گمان خویش تفکر شیعی را ترویج میدادند، چرا از دیدگاه امام ماهیت غیر شیعی داشتهاند و چگونه با تمایز نهادن میان اندیشه تقصیر و روایتها میتوان معنای روشنی از تطور مفهوم کلامی مقصره در باب علم اهل بیت علیهم السلام ارائه کرد. در منابع تاریخی و فرقهنگاری اگرچه این گروه به نام مقصره شناخته نشدهاند، ولی به یقین کتابهایی در رد عقاید جریان تقصیر در عصر اهل بیت علیهم السلام به نگارش در آمده بود.ابن ندیم کتابهای الرد علی من قال بإمامة مفضول اثر هشام بن حکم، الرد علی المعتزله فی إمامة المفضول اثر مؤمن الطاق و علی من أبی وجوب الإمامة بالنص اثر سکاک را در فهرست خویش آورده است. که میتوانند ردیهای بر پیشفرضهای اهل تقصیر به شمار آیند. در عصر کنونی کتاب مکتب در فرآیند تکامل، مقاله «بازخوانی نظریه علمای ابرار» نگاه متفاوتی به جریان تقصیر داشتهاند و میتوان این دو نگاشته و گمانهزنی را تلاشی برای احیای اندیشه مقصره در عصر حاضر دانست. مدرسی طباطبایی مقصره را از شیعیان فرمان بردار در برابر اهل بیت علیهم السلام بر میشمارد؛ مقصرهای که در مبانی اعتقادی خود نصبی یا نصی بودن امام را نمیپذیرفتند و نزدشان وجوب طاعت و علم اختصاصی امام اعتباری نداشت. مدرسی طباطبایی نص یا نصب، افتراض طاعت و علم اختصاصی اهل بیت علیهم السلام را نظریهای تطور یافته میداند که از مقام سیاسی به مقام مذهبی و علمی امام نزد برخی شیعیان انتقال یافت و عصمت در مسیر سامان یافتن مرجعیت مذهبی نهادینه شد. در میان کتابها و مقالههایی که به نقد دیدگاه مدرسی پرداختهاند میتوان به کتاب بررسی نظریه تطور تاریخی تشیع به صورت محدود و مقاله «مرجئه شیعه» اشاره کرد. همچنین بخشی از جلد ششم کتاب ادب فنای مقربان با بررسی غلات و مقصره به تشریح واژۀ تقصیر میپردازد. گفتنی است سلاح اعتقادی جریان تقصیر به برندگی سلاح اعتقادی غلات نیست، ولی در عصر حضور اهل بیت علیهم السلام بسیار تأثیر گذار بوده است. نظریه و اندیشه این گروه از آن روی آفت دینی به شمار میرود که افزون بر تعمیق مظلومیت و تضعیف جایگاه اهل بیت علیهم السلام در مردود شمردن شماری از متون حدیثی که به زعم این گروه بوی غلو میداد، نقش اساسی داشته است و باعث شده عناصر درون مذهبی با دامن زدن به اندیشۀ جریان تقصیر فرصت را غنیمت شمارند و بدین طریق چهره شیعه را غیر واقع بینانه جلوه دهند.
📚 ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، ترجمه و تحقیق: محمدرضا تجدد، ص٣٢٨.
📚مدرسی طباطبایی، سیدحسین، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه: هاشم ایزدپناه، ص٧٩، ٨٠، ١٠٢.
📚 کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر، ص ۱۴۵
#تقصیر #مقصره
@BotShenasi
💡 الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
▪️ معنا و مفهوم تقصیر
در لغتنامهها «قصر» اغلب به معنای کوتاهی و نرسیدن چیزی به پایان خود آمده و در نرسیدن تیر به هدف قَصُرَ السَّهْمُ عن الهَدَفِ به کاربرد آن اشاره شده است. نیز وقتی أَقْصَرَتِ المَرْأَةُ گفته شود، به معنای زادن بچههای ناقص است. اگر واژه «قصر» به باب تفعیل برود، اقدام قصدی متوجه فاعل آن میشود. دو مفهوم اصطلاحی برای واژه «تقصیر» شهرت یافته است که اولی به اموری اطلاق میشود که روا نیست از معرفت آنها کوتاهی کرد؛ مانند گواهی به یکتایی خدا، حق بودن رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله، ولایتی که خدا امر فرموده و... مفهوم دوم تقصیر نیز به معنای کوتاه کردن موی سر آمده است.
گاهی با واژه «قصر» همپوشانی معنایی دارد. ابن منظور در چند مورد از واژه «بتر» به معنای قصر بهره برده و در بیان اصطلاح الأَبْتَرُ من الحَيَّات مینویسد: الذي يُقال له الشَّيْطَانُ، قَصِيرُ الذَّنَبِ لا يَراه أَحَدٌ إِلّا فَرَّ منه، و لا تُبْصِرُه حامِلٌ إِلَّا أَسقطَتْ؛ و إِنّمَا سُمِّيَ بذلك لِقِصَرِ ذَنَبِه، كأَنّه بُتِرَ منه. بنابراین، هر دو اصطلاح در معنای یکدیگر به کار رفته و همواره در رسیدن به نهایت خویش عقیم میمانند و منقطع از خیر و ثوابند. با توجه به حدیث امام سجاد علیه السلام در بیان معنای مقصره و تبیین حدیث شریف رسول خدا صلی الله علیه و آله از «مبتوره» معلوم میگردد که این دو تلقی واحدی از اهل بیت علیهم السلام داشته و بنابر خیر امت بودن اهل بیت علیهم السلام اعتقاد ناتمامی در معرفت وجودی به ایشان پیدا کردهاند
📚کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر، ص ۱۶۲. ۱۴۵، ۱۴۶
📚ابن ندیم، محمد بن اسحاق، فهرست، ترجمه و تحقیق: محمدرضا تجدد، ص٣٢٨.
📚 مدرسی طباطبایی، سیدحسین، مکتب در فرآیند تکامل، ترجمه: هاشم ایزدپناه، ص٧٩، ٨٠، ١٠٢.
📚 ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۵، ص٩۵.
📚 فراهیدی، خلیل بن احمد بصری، العین، ج۵، ص۵٨.
📚 کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج٢، ص١٩.
📚 راغب اصفهانی، حسین، مفردات الفاظ القرآن، ج١، ص۶٣٧.
📚 ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، ج۴، ص٣٨.
📚مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج٩٧، ص٢٣۵.
#تقصیر #مقصره
@BotShenasi
💡 الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
به نظر میرسد اوائل بتریه از نخستین گروههایی است که حق اهل بیت علیهم السلام را کاهش دادند. اشعری مینویسد:
گروهی که امیرالمومنین علیه السلام را فاضلترین،عادلترین، زاهدترین و
شجاع ترین مردم پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله دانسته و میگفتند
امیرالمومنین علیه السلام به رضایت خود امور خلافت را به ابوبکر واگذار کرده است، عنوان «اوائل البتریه» داشتهاند. به طور مشخص رشد و بالندگی «اوائل البتریه» در شهر کوفه بوده است. شهر کوفه با داشتن جریان های متعدد تشیع اعتقادی اهمیت ویژهای دارد و محور اختلاف این جریان های شیعی نیز به رویکرد هر دسته در باب علم امام و مسائل مربوط به آن باز میگشت. شیعیان امامیه، امام را وارث علم نبی میدانستند و قائل بودند امامت در اهل بیت علیهم السلام باقی خواهد ماند.
از سویی دستیابی به معارف ناب همواره از دغدغههای اصلی این اصحاب بوده است و شفافسازی احادیث منسوب به اهل بیت علیهم السلام از سوی آنان، برای این اصحاب نقش حیاتی داشت. نقطه قوت روش اندیشه ورزی شیعیان امامیه، متن نگاره هایی با رنگ و بوی وحی از لسان مبارک اهل بیت علیهم السلام بود و فاصله جغرافیایی کوفه و مدینه اهمیت استماع حدیث و طرح مسائل جدید، درک محضر امام را ضروری میساخت. عظمت این بهرهگیری را میتوان از سخن ابان بن تغلب دریافت که میگفت:
الشيعة الذين اختلف الناس عن رسول الله أخذوا بقول علي، و إذا اختلف الناس عن علي أخذوا بقول جعفر بن محمد
شیعه کسانی هستند که وقتی مردم درباره رسول خدا صلی الله علیه و آله اختلاف میکنند، سخن امیرالمومنین علیه السلام را بپذیرند و زمانی که مردم درباره امیرالمومنین علیه السلام اختلاف میکنند، قول امام صادق علیه السلام را بپذیرند.
📚نوبختی، حسن بن موسی، فرق الشیعه، ص٢٠.
📚 اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۶٨
📚جعفریان، رسول، تاریخ تشیع در ایران، ج١، ص٢٣، ٩٠
📚اشعری، ابوالحسن، مقالات الاسلامیین واختلاف المصلین، ص۶۴.
📚نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص١٢
▪️شیعیان امامیه یعنی کسانی که معتقد بر خلافت بلافصل امیرالمومنین علیه السلام و اولاد معصومین حضرت هستند و از ابابکر و عمر بیزاری می جستند.
#تقصیر #مقصره
@BotShenasi
💡الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
از منظر تعریف أبان، استمرار سنت رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمومنین علیه السلام و رسیدن به مقام اصحاب خاص، به رجوع اصحاب به امام بستگی داشت. اهل بیت علیهم السلام می کوشیدند شیعیان را از مشی های عقیدتی معتزلی، مرجئی و... حفظ کنند، ولی همه اینها نمیتوانست تنها به خواست امام محقق شود، بلکه لازم بود شیعیان شخص امام را به عنوان جانشین رسول الله صلی الله علیه و آله، با اوصاف ویژه بشناسند و به چگونگی زمان و مکان دریافت حدیث توجه کنند. تعریف أبان بن تغلب مباحث جدیدی را در حوزۀ افراط و تفریط سامان میداد و به ارزشیابی قابل توجهی در میان پیروان اهل بیت علیهم السلام منجر میشد، ولی بر خلاف رویه أخذ به قول معصوم، فضای کوفه تعامل نامتوازنی در حلقۀ درسی برخی اصحاب امامیه همچون اوائل البتریه رقم زد؛ با این همه نباید جریان متأثر اوائل البتریه را لزوماً مقهور اندیشههای عقیدتی جاری در کوفه دانست، بلکه در پی گرفتاری های جامعه شیعی در عهد امویان و شرایط دشوار زندگی، این گروه ازشیعیان در منازعههای اعتقادی با جریان های غیر شیعی با تنزل دادن مقام امام به ظاهر از ویژگی هایی مانند عصمت و علم خاص امام چشم پوشیده بودند تا به اختلاف ها دامن نزده باشند. اما اشخاصی از میان این گروه تمایل به امامی نشان میدادند که در برابر ظلم بنی امیه قیام کند و شاید از همین رو به صلح امام حسن علیه السلام در قبال معاویه اعتراض کردند و امام نیز حفظ جان شیعیان را علتاین صلح بر شمرد و از مفترض الطاعة بودن خود به نص رسول خدا صلی الله علیه و آله سخن گفت. این سخن امام این احتمال را تقویت میکند که راهبرد فکری اشخاص یادشده با تدبیر سیاسی امام بنابر آگاه بودن امام بر امور مسلمانان بیگانه بوده است. بسیاری از اوائل البتریه بر چنین باوری تا قیام زید بن علی استوار بودند. آنچه در اینجا قابل توجه است عقبنشینی این گروهها در قیام امام حسین علیه السلام و زید بن علی بود، زیرا آنان قیام را تنها در مسیر برپایی حکومت شیعی می پذیرفتند و با علم به شکست قیام از آن روی گردان می شد ند. از سوی دیگر، وجوب اطاعت از امام هرچند نزد آنان جاری بود،این وجوب اطاعت به معنای مفترض الطاعة بودن به نص پیامبر نبود.
📚نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی، ص١٢.
📚 صدوق، محمد بن علی بن بابویه، علل الشرایع، ج١، ص٣١۶
#تقصیر #مقصره
@BotShenasi
💡 الْمُقَصِّرُ فِي حَقِّكُمْ زَاهِقٌ
با قیام زید بن علی شخصیتهایی از اوائل البتریه همچون سلمة بن کهیل و کثیر النوا با وی بیعت کردند، ولی پس از مدتی از زید خواستند تا بیعت از آنان بر دارد. با نگاهی به گزارش طبری میتوان گفت عدهای از اصحاب سلمة بن کهیل در مجلس زید حضور داشتهاند. علت این بیعت شاید همان روحیه برچیده شدن ظلم امویان بود. از سویی برائت نجستن زید از شیخین انگیزه آنان را دو چندان کرد. با شهادت زید بن علی و در آغاز سده دوم هجری عناصر مهم بتریه با پیوستن به ائتلاف زیدیه با چهرۀ بتریه رخ گشودند و به پیروان کثیر النوا و حسن بن صالح مشهور شدند. کشی علت نامگذاری این گروه به بتریه را از مجلس امام باقر علیه السلام گزارش کرده و از قول سدیر می نویسد: «با سلمة بن کهیل و أبومقدام ثابت بن حداد و سالم بن أبی حفصه،کثیر النوا و جمعی دیگر نزد امام باقر علیه السلام رفتیم و برادر آن حضرت زید بن علی هم نزد او بود. این اشخاص به حضرت باقر علیه السلام گفتند: «ما علی، حسن و حسین علیهم السلام را دوست داریم و از دشمنانشان بیزاری میجوییم. حضرت فرمود: خوب است. بعد گفتند: ابوبکر و عمر را نیز دوست میداریم و از دشمنانشان بیزاری میجوییم» زید بن علی رو به ایشان کرد و گفت: آیا از فاطمه بیزاری می جویید؟ شما کار ما را بریدید، ریشه شما بریده باد.»
علامه مجلسی «أبتر الید بودن»، یعنی عیب جسمانی کثیر النوا را که از پیشوایان بتریه بود، سبب این نام گذاری دانسته است. ناشئ اکبر قائل است چون این افراد به طعن عثمان در شش سال آخر خلافتش پرداختهاند و از عثمان تبری جستند، به بتریه معروف گشتند. حمیری آورده است: «این لقب را مغیرة بن سعید به کثیر النوا داده است».
فان. اس برداشت متفاوتی دارد و مینویسد:
« مغیره با این نامگذاری خواسته است ادعا کند که بتریه حق امیرالمومنین علیه السلاپ را أبتر گذاردهاند، زیرا آنها منکر نص رسول خدا صلی الله علیه و آله بر خلافت امیرالمومنین علیه السلام شدند» شهرستانی هم مینویسد:«بتریه پیروان کثیر النوا و حسن بن صالح بودند و تقدم مفضول بر أفضل را جایز و خلافت ابوبکر و عمر را صحیح میشمردند و در امر عثمان توقف کرده میگفتند: امیرالمومنین علیه السلام أفضل مردم پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله و اولی به امامت بود، ولی خلافت را با رضایت واگذارکرد». به هر حال با بررسی بیشتر مشخص میشود این نامگذاری را دیگران به جریان بتریه دادهاند.
📚طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج٧، ص١۶٨؛ مفید، محمد بن محمد، الإرشاد، ص١٢٧.
📚طبری، ابی جعفر محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج٧، ص١۶٨.
📚طوسی، محمد بن حسن، اختیار معرفة الرجال، ص٢٣۶.
📚مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۴٧، ص٣۴۶
📚ناشئ اکبر، عبدالله بن محمد، مسائل الامامه، ص٢٠١.
📚زریاب، عباس، دانشنامه جهان اسلام، مدخل بتریه
📚جوزف، فان. اس، علم الکلام والمجتمع، ج١، ص٣۴٢.
📚شهرستانی، محمد بن عبدالکریم، ملل و نحل، ج١، ص١٧۴.
📚 کاجی، قاسم و رضوی، رسول، بتریه و اندیشه تقصیر، ص ۱۵۰
#تقصیر #مقصره
@BotShenasi