بسـم الله الرحمن الرحیـم✨💛
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
وصیت نامہ شهید بزرگواࢪحمــــ💚ـید کیوانـی بخش دوم:
با پدر و مادر عزیز و مهربانم می بایست سخن بگویم، لکن حجاب شرمندگی نمیگذارد که بتوانم صحبتی کنم، چه اینکه واقعاً زحمتهای زیادی را برایم متحمل شدند و خجالت میکشم که بتوانم آن حقی را که به گردنم داشتند و آن انتظاراتی را که از من داشتند جبران کنم، بالاخره میبایست توجه شود که وقتی بناست اسلام و قرآن محفوظ بماند، وقتی انتظار میکشیم که فاطمه زهرا(س) ما را شفاعت کند باید که وقتی بر او وارد میشویم تحفهای را بهمراه داشته باشیم تا به فدای حسین(ع) او هدیه کنیم. مادرم، میدانم که بارها میگفتی و میگوئی همه فرزندانم فدای امام حسین(ع) و فدای اسلام و قرآن. میخواهم بگویم که معنی واقعی آن همین است و با آن قامت خمیدهات و با آن چشمهای پر اشک و آهت از خدا بخواه که این مرگم شهادت در راه خدا و بدنبال راه امام حسین(ع) باشد و در این امر صبر کن که خداوند صبر کنندگان را دوست میدارد. این امر خدای سبحان است. همچنین امیدوارم که پدر عزیزم از آن مزاحمتهائی که برایش ایجاد کردهام و یا نافرمانیها، از صمیم قلب راضی بشود و ببخشد. خدا را شکر کنید و بدانید همگی که اگر بناست تقدیری از طرف خدای بزرگ برای همگی ما و من پیش آید بایدکه به آن حکم الهی راضی باشیم و گوشه چشمی خم نکنیم که دشمنان اسلام شاد بشوند، توجه داشته باشید قلب آقا امام زمان(عج) از ما نرنجد و از خدای بزرگ بخواه که این شهادت را قبول کند.
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📓
کپی باذکر صلوات🧡💫
التماس دعا✨🤍
بسـم الله الرحمن الرحیـم✨💛
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
وصیت نامہ شهید بزرگواࢪ حمیـ💚ــــد کیوانـی بخش آخر:
از آنجا که خدای بزرگ همه برکات خودش را در سایه امامت برای انسانها نازل فرموده و همه ما مدیون ائمه اطهار(ع) هستیم. لازم میدانم که بگویم اصل حرکت من از دانشگاه به جبهه با توسل به حضرت ابو الفضل العباس(ع) و آقا امام حسین(ع) انجام گرفت و این توفیق حاصل شد که میخواهم بگویم که چنانچه صلاح دانستید مجلس برگزار کنید به نام و به یاد آقا ابوالفضل العباس(ع) باشد تا انشاءالله زیر سایه آن بزرگواران ما همه به نوائی برسیم. می خواستم با دوستان بسیار نزدیک یا بهتر بگویم که خودشان میدانند با برادران صحبت کنم، لکن گفتم من همه عمرم با آنها بودهام و از حضورشان و زحمتهائی که برایشان ایجاد کردهام از مسائلی که احیاناً بینمان بوجود آمده و شاید بعضی اوقات باعث دردسر و ناراحتی آنان شده باشم؛ حرفی، محنتی، غیبتی، سخن ناروا و ناپسندی که در حضورشان و چه در غیابشان زده باشم، عاجزانه و در حالی که هیچگونه دسترسی به حلالیت با آنها ندارم میخواهم که از خدا بخواهند مرا ببخشد و خودشان نیز مرا حلال کنند. البته حرفهائی را که با دوستان داشتهام و درد دلها را اغلب در نامهها و یادداشتهایم که مقداری در منزل و یا احتمالاً دست بچهها است گفتهام که اکنون فرصت بیش از آن نیست همین قدر بدانید حمیدی که در کنارش راه میرفتید، قصه میگفت، همان آدم گنهکار، عمر ظاهریش بسر رسیده و برای حساب و کتاب رفته است و اگر برایش دعا نکنید با آن عظمت گناهان نمیداند چه بکند و شدیداً التماس دعا دارم اگر حقوقی مادی برادران و دوستان با من دارند به خانواده مراجعه و طلب کنند. با خواهران و برادرانم که امیدوارم صابر و شکیبا باشند و بدانند که این امر الهی که اتفاق افتاده و این انقلاب مقدس الهی احتیاج به فداکاری و از خود گذشتگی و... بیشتر از آنچه تصور کنیم دارد و این است که ما باید خود را برای سختیهای بیشتر از این، خود را و جامعه را آماده کنیم و با صلابت و استواری و با اطمینان به پیروزی در دنیا و آخرت از اسلام و امام حمایت کنیم که راه همین است و بس. در این مسئله هم مادرم را دلداری دهید و به صبر و استقامت دعوتش کنید و از اقوام و خویشان معذرت میخواهم که نتوانستم برای آنها قدمی بردارم و یا سرکشی کنم و خداحافظی و حلالیت میطلبم، امیدوارم که مرا ببخشند. من برای این غفلت و گناه بزرگ خود سخت ناراحتم، امیدوارم که ببخشند و آنها که پیش خدا آبرو دارند دعا کنند.
ادمین نوشت🖊️📓
کپی باذکر صلوات🧡💫
التماس دعا✨🤍
نمیدانمشھادت
شࢪطِزیبادیدناست
یادلبھدࢪیازدن ؛
ولۍهࢪچہهست،جزدࢪیادلان
دلبھدࢪیانمۍزنند . . :)
#برادرشهیدم 🍃✨
شهادتتمبارکباشهداداش💚🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نمیدانمشھادت
شࢪطِزیبادیدناست
یادلبھدࢪیازدن ؛
ولۍهࢪچہهست،جزدࢪیادلان
دلبھدࢪیانمۍزنند . . :)
#برادرشهیدم 🍃✨
شهادتتمبارکباشهداداش💚🌸
---°•🌺بوے پلاڪ🌺•°---
--اگرانسانےبھعجـزخودواقفـشودوازصمیمـ
قلبـهدایتخودرابخواهدخداوندمتعـٰالهرگز
اورارهانخواهدکرد. علامهطباطبایی🌱!'
@BOYE_PELAK
⚘﷽⚘
⚘الســـــــــــــلام علیکــــــــ یامـولانا یا صـاحب الزمـان (عج)⚘
#مولاےمهربانغزلهاےمنسلام
الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج
═══🌸🌿🌿🌸═══
@BOYE_PELAK
°°°
آن روز چو می رفت کسی
داشتم آمدنـش را باوࢪ
من نمی دانستـم
معنی #هرگـز را
تو چرا
بازنگشتی دیگر؟!💔 شهادتت مبارک داداش💞
---°•🌺بوے پلاڪ🌺•°---
ێادِ دݪنشینٺ اے اُݥیدِ جـ|♥️|ـاݩ
هَر ڪجا رۅم روانہ با ݦݩ اسٺـ|🌊|ــ
.
.
8ࢪوزتاشهادتداداشمحمدحسین ↻♥
#شهیدمحمدحسینکردگاࢪے✨
#بسیجےشهید💚
بسـم الله الرحمن الرحیـم🍂🧡
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
وصیت نامـه شهید بزرگواࢪ محــ💖ـــمدحسیـــن کردگاࢪے بخش اول:
بسمالله الرحمن الرحیم
خداوندا تو شاهدی و صدای لرزانم را میشنوی که:
اشهد ان لاالهالاالله و اشهد ان محمداً رسولالله و اشهد ان علیاً ولیالله.
اعوذبالله من الشیطان الرجیم
ان الذین امنوا و الذین هاجروا و جاهدوا فی سبیلالله اولئک یرجون رحمهالله و الله غفور الرحیم ۱.
همانا آنان که ایمان آوردند و آنان که هجرت کردند و جهاد کردند در راه خدا، امید دارند به رحمت خدا و خدا است آمرزنده و مهربان.
سوی دیار عاشقان رو به خدا میرویم
بهر ولای عشق او به کربلا میرویم
سلام بر محمد مصطفی (ص) پیامآور آزادی و سلام بر او که رحمه للعالمین است. سلام بر او که شفیع مؤمنین است. سلام بر امام علی (ع) که شاخص ایمان است و سلام بر او که عین عدالت است. سلام بر امام حسین (ع) که اسوه مبارزه و شهادت است و سلام بر او که فریاد خروشان مظلومین رحمه للعالمین است. سلام بر او که شفیع مؤمنین است. سلام بر امام علی (ع) که شاخص ایمان است و سلام بر او که عین عدالت است. سلام بر امام حسین (ع) که اسوه مبارزه و شهادت است و سلام بر او که فریاد خروشان مظلومین در تمامی عصرهاست و سلام بر او که نامش و یادش، خونی بهسرعت وقت و به گرمی خورشید در رگهای رزمندگان کربلای ایران میدواند.
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📕
کپی باذکر صلوات🍃💚
التماس دعا💫💛
◦•●◉✿بوے پلاک✿◉●•◦
خداحافظ ای داغ بر دل نشسته
لحظهی وداع همسر شهیدهی سلامت خانم مهشید گودرز از کادر درمان که حین خدمت بیمار شد و به رفقای دیگر کادرمان پیوست.
فرزندش را فعلا نجات دادند و نارس است در هفت ماهگی!
او هم مثل بچه های کادر درمان مظلوم بود. مثل تمام اونهایی که بهشون انگ میزنند که در بیمارستان مردم رو میکُشید و...
ما عادت کردیم برای سلبریتی هامون عزادار بشیم. اما برای ستاره های گمناممون خیر...
این ها هم مظلوم بودند و هم گمنام.
در گمنامی خدمت میکنند و در گمنامی از دنیا می روند.
شادی روحش فاتحه ای قرائت کنیم.
#هیام
@BOYE_PELAK
~🕊
#عاشقانه_مذهبی💕
🔸بعد از عقد💍
باهم عهد کردیم🤝
که نمازهایمان را اول وقت بخوانیم✨💚
🔸هرگاه کنارهم بودیم باهم نماز میخواندیم❤️
🔸هرگاه دور بودیم هنگام اذان تماس میگرفتیم📱
ونمازرایادآوری میکردیم🌸
🔸گاهی اگر در خیابان بودیم ماشین را گوشه ای پارک میکردیم🚗
ودر مسجدی نمازمان رابه جماعت میخواندیم📿💛
🔸از این بابت من همیشه باوضو بودم
وحید باخنده روبه مادرش میگفت:همسر من دائم الوضوست🌷
#شهید_وحید_فرهنگی_نیا❤️🕊
#روایت_همسر_شهید🌸
@BOYE_PELAK
ᷝᷡᷝ
#صبحتبخیــــرآقاےمن♥️🌱'
اے دیدنت بھانہ ترین خواهش دݪم
فڪرے بڪن براے من و آتش دݪم💔
دست ادب بہ سینہ ے بیتاب میزنم
صبحت بخیر حضرت آرامش دݪم✨
#اللهمعجللولیکالفرج 💞
◦•●◉✿بوے پلاک✿◉●•◦
💎ጠልዘቻቿረቿዕዐዐነፕ💎
دیدارِ تو
گر صبحِ ابد هم دهَدَم دست...
مـَن سَرخوشم
از لذت ِاین
چشم به راهی ...
#فریدون_مشیری
•○●بوی پلاک●○•
#طولانیهاماارزشخوندنداره
دخترایی که توقع دارن همسرشون
یکی مثل شهدا باشه! 😌
من وقتی مدرسه هم میرفتم
خیلی خیلی خیلی
این موضوع رو زیاد دیدم!
دخترایی که قصد ازدواج دارن،
اما به خاطر اینکه شغل اون خواستگارشون چیزی که میخوان نیست(پاسدار نیست)
طرف رو رد میکنن! 😐
با اینکه واقعا آدم خوبیه و
به درد همدیگه میخورن!
واقعا شما باور نمیکنی
شهید محمدخانیِ قصه دلبری،
همون شهید محمدخانیِ عمار حلب باشه!
و موضوع دیگهای که دختر خانوما
دقت نمیکنن و آسیب زنندهست!
دخترا کلا باید فکر زندگی کردن
با یه پاسدار رو از ذهنشون بیرون کنن. 🚫
یعنی ملاک برای ازدواجشون نباشه!
مگه فقط پاسدارها آدمای خوبین؟
زندگی کردن با یه پاسدار
یه وجهش این عاشقانه های عجیب غریبه
که توی این کتابها میبینیم!
همسر پاسدار یعنی همسر سردار سلیمانی
که اصلا بنده خدا انگار تنها زندگی میکرد! خودش بود و بچه های خودش!
همسر همچین پاسداری شدن
واقعا شیرزن میخواد :)
مگه سردار سلیمانی هر روز
کنار زن و بچشون بودن؟
ایشون هر چقدر هم خوب،
اما همیشه کنار همسرشون نبودن.
یا یه بنده خدای دیگه هست
محافظاش میگن ده دوازده ساله
ما با این بنده خداییم اصلا روی هم رفته
ده تا نماز صبحش رو تو خونه نخونده
چون همش ماموریته!
دخترای امروزی که فانتزیشون
کافی شاپ رفتن با همسرشونِ،
مزار شهدا رفتن، هیئت رفتن و امثالشه،
همچین چیزی رو میپذیرن؟
نمیگم اینا بده! خیلیم خوبه!
اما آیا همیشه امکانش هست؟
درسته که نسل ها عوض شده و
این آدما(پاسدارها) اون قبلیا نیستن،
درسته که بین مثلا شهید حججی و
شهید همت به خاطر اختلاف نسلی،
تفاوت از زمین تا آسمونه!
اما وظایف و شغل یک پاسدار همونه
که از اول بود!
مخلص کلام❗️
زندگی با یه پاسداری که همش ماموریته
اصلا کار راحتی نیست!
ممکنه وسطش طرف کم بیاره!
کتابهای این شکلی به دلیل اینکه
همسر شهید کلا دو سال با این بندهخدا بوده نمیتونن به خوبی روی این موضوع مانور بدن!
مثلا همسر شهید سیاهکالی
دو سال ازشون دور بودن،
آدم تو ناخودآگاهش فکر میکنه
دو سال که چیزی نیست
خب آدم تحمل میکنه!
بعدم احساس غرور بهش دست میده
که من در راه انقلاب و اسلام
این کار رو میکنم.
اما اگر یه پاسداری به هر دلیلی
شهید نشد چی؟
فکر اینجاش رو کرده کسی؟
میتونن سی سال تحمل کنن؟!
سی سال در راه اسلام و انقلاب؟
یکجانبازهفتاددرصدرو؟
یایک قطع عضورو :)
#واقعبینباشیم
#التماستفکر
•○●بوی پلاک●○•
_غݦـش را غیر دݪ سَر مݩزلۍ نیسٺ . .
ولێ آن هݥ نصیب هر دلێ نیسٺ🧡🎈
﴿۷ࢪوزتاوصال✨🌸﴾
#شهیدمحمدحسینکردگاࢪے
#شهیددفا؏مقدس
بسـم الله الرحمن الرحیـم🍂🧡
بسـم رب الشهــ🥀ـــدا والصــدیـقین
وصیت نامـھ شهید بزرگواࢪمحــ💖ـــمد حسیـن کردگاࢪے بخش دوم:
رحمه للعالمین است. سلام بر او که شفیع مؤمنین است. سلام بر امام علی (ع) که شاخص ایمان است و سلام بر او که عین عدالت است. سلام بر امام حسین (ع) که اسوه مبارزه و شهادت است و سلام بر او که فریاد خروشان مظلومین در تمامی عصرهاست و سلام بر او که نامش و یادش، خونی بهسرعت وقت و به گرمی خورشید در رگهای رزمندگان کربلای ایران میدواند. سلام بر صاحبالزمان (عج) که حبلالمتین برای جهان و جهانیان است. وصیتنامه خود را به رشته تحریر درمیآورم؛ گو اینکه، این چندمین وصیتنامهای است که مینویسم و شاید سرنوشت اینیکی هم مثل بقیه پاره شدن باشد؛ اما این بار احساس میکنم که این وصیتنامه ماندنی است و به خاطر همین هم ضبطش میکنم. زیاد عمر نخواهم کرد. احساس میکنم که همهچیز، از همه طرف تغییر کرده است؛ آسمان برای فرشتگان تنگشده است، زمین از وجود من احساس سنگینی میکند، کوهها دارند بر سر من فرود میآیند، خورشید در صبحگاهان و شامگاهان مرا باحالت عجیبی مینگرد، ستارگان در گوش هم نجوا میکنند؛ حالتهای عجیبی در خود احساس میکنم، عمر چندسالهام را جز یک خواب و رؤیای کوتاه نمیبینم. تاکنون خیال میکردم که بهشت در انتظارم حظهشماری میکند و با این خیال از خوشحالی در پوست خود نمیگنجیدم، هرلحظه منتظر ملاقات او بودم. هر وقت هم همسنگری شهید میشد، احساس میکردم که با قیامت و شهادت به ملاقات او نزدیکتر شدهام اما اما الآن میبینم که همه خیال بود، آنچه در انتظارم بود ظلمت و آتش بود و عمرم پوچ و هیچ.
ادامه دارد...
ادمین نوشت🖊️📕
کپی باذکر صلوات🍃💚
التماس دعا💫💛
•○●بوے پلاک●○•
✨ بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚 #رمان
#نسل_سوخته 🔥
#قسمت_شصت_وپنجم: عیدی بدون بی بی
نمی دونم مادرم چطور پدرم رو راضی کرده بود اما ازش اجازه رو گرفت. بعد از ظهر هم خودش باهام اومد و محیط اونجا رو دید و حضورش هم اجازه رسمی برای حضور من شد و از همون روز کارم رو شروع کردم ...
از مدرسه که می اومدم سریع یه چیزی می خوردم و می نشستم سر درس هام و بعد از ظهر راس ساعت 4 توی کارگاه بودم . اشتیاق عجیبی داشتم و حس می کردم دیگه واقعا مرد شدم ...
شب هم حدود هشت و نیم، نه می رسیدم خونه تقریبا همزمان با پدرم.
سریع دوش می گرفتم و لباسم رو عوض می کردم و بلافاصله بعد از غذا می نشستم سر درس هر چی که از ظهر باقی مونده بود.
من توی اون مدت که از بی بی نگهداری می کردم به کار و نخوابیدن عادت کرده بودم و همین سبک جدید زندگی من رو وارد فضای اون ایام می کرد.
تنها اشکال کار یه چیز بود. سعید، خیلی دیر ساعت 10 یا 10:30 می خوابید و دیگه نمی شد توی اتاق، چراغ روشن کنم. ساعت 11 چراغ مطالعه رو برمی داشتم و میومدم توی حال گاهی هم همون طوری خوابم می برد کنار وسایلم روی زمین.
عید نوروز نزدیک می شد. اما امسال برعکس بقیه من اصلا دلم نمی خواست برم مشهد یکی دو باری هم جاهای دیگه رو پیشنهاد دادم اما هر بار رد شد ...
علی الخصوص که سعید و الهام هم خیلی دوست داشتن برن مشهد ،همه اونجا دور هم جمع می شدن ، یه عالمه بچه دور هم بازی می کردن ،پسر خاله ها ، دختر دایی ها ، پسر دایی ها ... عالمی بود برای خودش ...
اما برای من غیر از زیارت امام رضا(ع )خونه مادربزرگ پر از دلگیری و غصه بود. علی الخصوص، عید اول ، اولین عید نوروزی که مادربزرگ نبود ...
بین دلخوری و غصه معلق می زدم که محمد مهدی زنگ زد ،پسر خاله مادرم ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_وششم: محمد مهدی
شب بود که تلفن زنگ زد، محمد مهدی، پسر خاله مادرم بود. پسر خاله ای که تا
قبل از بیماری مادربزرگ به کل، من از وجود چنین شخصی بی اطلاع بودم.
توی مدتی که از بی بی پرستاری می کردم دو بار برای عیادت اومد مشهد، آدم
خون گرم، مهربان، بی غل و غش، متواضع و خنده رو که پدرم به شدت ازش بدش
می اومد این رو از نگاه ها، حالت ها و رفتار پدرم فهمیدم علی الخصوص وقتی
خیلی عادی پاش رو در می آورد و تکیه می داد به دیوار ، صدای غرولندهای یواشکی
پدرم بلند می شد.
زنگ زد تا اجازه من رو برای یه سفر مردونه از پدرم بگیره. اون تماس اولین تماس
محمد مهدی به خونه ما بود .
پدرم، سعی می کرد خیلی مودبانه پای تلفن باهاش صحبت کنه اما چهره اش مدام
رنگ به رنگ می شد. خداحافظی کرد و تلفن رو با عصبانیت خاصی کوبید سر جاش
...
- مرتیکه زنگ زده میگه داریم یه گروه مردونه میریم جنوب مناطق جنگی اگر
اجازه بدید آقا مهران رو هم با خودمون ببریم یکی نیست بگه ...
و حرفش رو خورد و با خشم زل زد بهم.
- صد دفعه بهت گفتم با این مردک صمیمی نشو، گرم نگیر بعد از 20 ،19 سال پر رو زنگ زده که ...
که با چشم غره های مادرم حرفش رو خورد مادرم نمی خواست این حرف ها به بچه
ها کشیده بشه و فکرش هم درست بود ...
علی رغم اینکه با تمام وجود دلم می خواست باهاشون برم مناطق جنگی، عشق دیدن
مناطق جنگی شهدا اونم دفعه اول بدون کاروان ...
اما خوب می دونستم چرا پدرم اینقدر از آقا محمدمهدی بدش میاد. تحمل رقیب
عشقی کار ساده ای نیست.
این رو توی مراسم ختم بی بی از بین حرف های
بزرگ ترها شنیده بودم وقتی بی توجه به شنونده دیگه داشتن با هم پشت سر
پدرم و محمد مهدی صحبت می کردن ...
#ادامه_دارد...
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
📚#رمان
#نسل_سوخته🔥
#قسمت_شصت_وهفتم: رقیب
آقا محمدمهدی که همه آقا مهدی صداش می کردن از نوجوانی به شدت شیفته
و علاقه مند به مادرم بوده.
یکی دو باری هم خاله کوچیکه با مادربزرگم صحبت کرده
بوده. دیپلم گرفتن مادرم و شهادت پدربزرگ و بعد خواستگاری پدرم و چرخش
روزگار .. .
وقتی خبر عقد مادرم رو به همه میگن، محمدمهدی توی بیمارستان، مجروح بوده ...
و خاله کوچیکه هم جرات نمی کنه بهش خبر بده. حالش که بهتر میشه با هزار
سلام و صلوات بهش خبر میدن آسیه خانم عروس شد و عقد کرد و محمد مهدی
دوباره کارش به بیمارستان می کشه اما این بار نه از جراحت و مجروحیت به
خاطر
تب 40 درجه...
داستان عشق آقا مهدی چیزی نبود که بعد از گذشت قریب به 20 سال برای پدرم
تموم شده باشه و همین مساله باعث شده بود ما هرگز حتی از وجود چنین شخصی
توی فامیل خبر نداشته باشیم ...
نمی دونم آقا مهدی چطور پای تلفن با پدر حرف زده بود. آدمی که با احدی
رودربایستی نداشت و بی پروا و بدون توجه به افراد و حرمت دیگران همیشه
حرفش رو می زد و برخورد می کرد ، نتونسته بود محکم و مستقیم جواب رد بده ...
اون شب حتی از خوشی فکر جنوب رفتن خوابم نمی برد چه برسه به اینکه واقعا برم اما...
از دعای ندبه که برگشتم تازه داشت صبحانه می خورد رفتم نشستم سر میز هر
چند ته دلم غوغایی بود ...
ـ اگر این بار آقا مهدی زنگ زد گوشی رو بدید به خودم خودم مودبانه بهشون
جواب رد میدم ...
ـ جدی؟ واقعا با مهدی نمیری جنوب؟ از تو بعیده یه جا اسم شهید بیاد و تو با
سر نری اونجا
لبخند تلخی زدم ...
ـ تا حالا از من دروغ شنیدید؟ شهدا بخوان خودشون، من رو می برن ...
#ادامه_دارد...
💚سلام امام زمانم💚
کاش آخرین ماهِ رجبِ دوران غیبت باشد
تصور كنيد
یک همچنین روزی
تمام امید و آرزویمان
از پشت ابر غيبت ظاهر شود ...
بهار می شود ...
💫السَّلَامُ عَلَى رَبِيعِ الْأَنَامِ وَ نَضْرَةِ الْأَيَّام💫
#سه_شنبههای_مهدوی
┈••✾•🍃🌿•✾••┈┈
@BOYE_PELAK
گویـےقسمتمشدھبود
عآشقچشمانۍبشومッ💛
ڪهاَزروۍحَیابهمَننگاھنمیڪرد🌙
.
•
°
🎀🎊
😉😌😍
@BOYE_PELAK
↷.سوال.🤔
وقتی موقع احوال پرسی فرد میگه:" به بقیه سلام برسون" ،واقعا باید سلام رو برسونیم ؟🙄🤭
↷.جواب.🤓
واجب نیست،مگه اینڪه با قصد جدی بهش وعده بدید ڪه سلام میرسونید .☺️
#بازنشر ≈ #صدقهجاریه🍃
•○●بوی پلاک●○•
🔸 نماز شب پنجم ماه رجب
✨ پیامبر اکرم صل الله علیه واله و سلم فرمودند :
🔰 هر کس در شب پنجم ماه رجب شش رکعت نماز بگذارد (هردو رکعت به یک سلام ) به این ترتیب که در رکعت اول یکبار حمد و 25 مرتبه سوره توحید را بخواند
✨ خداوند پاداش 40 پیامبر و 40 صدیق و 40 شهید را به او عطا می کند و سوار بر اسبی از نور همانند آذرخش درخشان از پل صراط می گذرد .
📖 اقبال الاعمال جلد دوم اعمال ماه رجب
🔹 فضیلت 5 روز روزه داری در ماه رجب
پیامبر (ص) فرمودند :
هر کس 5 روز از ماه رجب روزه بدارد بر خداوند است که در روز قیامت او را خشنود نماید و چنان او را مبعوث گرداند که چهره او همانند شب چهاردهم بدرخشد و به اندازه سنگریزه های شنزار " عالج " برای او عمل نیک می نویسد و بدون حساب وارد بهشت می گردد و به او گفته می شود : هر چه می خواهی از پروردگارت بخواه .
📖 ثواب الاعمال صفحه 79
📖 امالی صدوق صفحه 430
✅ روايت شده كه اگر شخص قادر بر آن نباشد هر روز صد مرتبه اين تسبيحات را بخواندتا ثواب روزه آن را دريابد:
سُبْحانَ الاِْلهِ الْجَليلِ، سُبْحانَ مَنْ لا يَنْبَغِي التَّسْبيحُ اِلاّ لَهُ
سُبْحانَ الاَْعَزِّ الاَْكْرَمِ، سُبْحانَ مَنْ لَبِسَ الْعِزَّ وَهُوَ لَهُ اَهْلٌ
🔰 با بجا آوردن این فریضه فردای قیامت خود را آباد کنید و با اشتراک گذاشتن بانی عاقبت بخیری دیگران شوید
•○●بوی پلاک●○•