#شب_دهم_محرم
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
متن روضه 1
🔸امشب شب «انّاالیه راجعون» است
🔸فردا زمین کربلا، دریای خون است
شب عاشوراست...
شب مصیبت عظماست...
🔸امشب حسین است و شهادت آرزویش
🔸فردا بریزد بر زمین خون گلویش
امشب بگیم خدایا شکرت...
یه عاشورای دیگه هم به ما توفیق دادی...
بیایم در خانه حسین...
نميدونم توی مجلسمون کسی هست تا الان اشکش جاری نشده باشه...
امشب باید خوب عزاداری کنی...
امشب باید بلند ناله بزنی...
معلوم نیست سال بعد زنده باشیم...
بیایم برای عزیز زهرا اشک بریزیم...
خدا ميدونه خیلی ها سال قبل توی همین مجالس بودند اما...
الان زیر خاک خوابیدن...
آرزو دارند یک بار دیگه برگردند و...
فقط یک بار بگن حسین...
آماده ای بریم کربلا بسم الله...
🔸امشب کند در خیمه زینب بیقراری
🔸فردا کند در مقتل خون سوگواری
از امشب دیگه مصیبتهای زینب شروع میشه...
از امشب دیگه باید ما هم بگیم...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
امشب کربلا چه خبره...
خدا به داد دل زینب برسه...
دید صدای هلهله دشمن میاد...
اومد کنار برادر عرضه داشت...
چه خبر شده حسینم...
قراره چه اتفاقی بیفته...
ابی عبدالله فرمود خواهرم زینبم...
الان پیغمبر خدا رو در خواب دیدم...
صدازد حسینم تو به زودی به ما ملحق میشی...
ایی وای.. ای وای..
🔸امشبی را شه دین در حرمش مهمان است
🔸ظهر فردا بدنش زیر سم اسبان است
🔸مکن ای صبح طلوع
جدم پیغمبر فرمود فردا کنار منی...
تا این حرف و بی بی زینب کبری شنید...
دیگه طاقت نیاورد صدای ناله اش بلند شد...
یعنی حسینم م میخواهی بری...
منو تنها بگذاری...
باورم نمیشه برادر...
تمام دلخوشی من تویی حسین...
وقتی جدم رسول خدا رو از دست دادم...
صبر کردم داداش...
جلو چشمام مادرم پرپر شد...
صبر کردم داداش...
فرق شکسته ی بابام امیرالمومنین رو دیدم...
صبر کردم...
تکه های جگر برادرم حسن رو دیدم صبر کردم...
الان تمام دلخوشیم تویی داداش حسین...
چطوری منو تنها بگذاری...
زینب بدون تو میمیره...
🔸امان از دل زینب
🔸چه خون شد دل زینب
ابی عبدالله خواهر رو آروم کردم...
هر کجا خانم زینب کبری بی تابی میکرد...
ابی عبدالله خواهر رو آروم میکرد...
روز عاشورا هم وقتی ابی عبدالله ميخواست بره میدان...
دید خواهر خیلی بی تابی میکنه...
اگه دست ولایت حسین نبود زینب جان داده بود خدا...
زینبم خواهرم... تا صدای الله اکبر منو میشنوی...
بدونید من هنوز زنده ام ...
خدایا حسین رفت میدان...
زینب کبری... داخل خیمه..
تا صدای تکبیر برادر رو میشنوه...
دلش آروم میگیره...
حالا میخواهی برا زینب کبری گریه کنی بسم الله...
امان... از اون لحظه ای که دیگه صدای تکبیر برادر رو نشنید...
داخل خیمه...
هی بلند ميشه....
هی میشینه روی زمین....
میگه حسین...برادر...
زینب به فدات حسین...
چرا صدای تکبیرت نمیاد داداش...
یکدفه دید صدای ذوالجناح اومد....
دوان دوان اومد بیرون...
شاید خوشحال شده زینب...
الحمدلله بردارم حسین برگشته...
یه نگاه کرد... دید ذوالجناح برگشته اما حسین نیومده..
همین جا بود که دیگه...
🔸همه از خیمه ها بیرون دویدند
🔸ولی سالار زینب را ندیدند
بی تاب شده زینب..
یاصاحب الزمان...
دوان دوان... به سمت گودی قتلگاه...
هی صدا میزنه....وای عزیز مادرم حسین...
🔸از حرم تا قتلگه، زینب صدا میزد حسین
🔸دست و پا میزد حسین، زینب صدا میزد حسین
اومد بالای تل زینبیه... یه نگاه کرد... دید...
والشمر جالس علی صدره...
شمر روی سینه برادر...
خدا چکار کنه زینب... دستاش رو گذاشت روی سر هی صدا میزنه....
وامحمدا... واعلیا...
تسلای دل زینب صدا بزن یاحسین...
🔸 حسین آرام جانم
🔸 حسین روح و روانم
@roze_daftari
#روضه_دفتری
فایل صوتی👇
#روضه_امام_کاظم_علیه_السلام
#روضه_امام_حسین_علیه_السلام
السَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُون
بریم در خانه ی زندانی بغداد
باب الحوائج إلی الله ، موسی بن جعفر سلام الله علیه
اون آقایی که
یُنتَقَل مِن سِجنٍ إلیٰ سِجن
سالها از این زندان به آن زندان ...
مشغول نماز بود، نماز که تمام شد
اجازه ندادند آقا بره منزل وداع کنه
از همان مسجد حضرت رو دست بسته بردند،
هر کی ام پرسید کجا میبرن
یه قافله رفت بصره
یه قافله هم رفت بغداد....
تا آخر عمر حضرت معصومه (ع) نمیدونست بابا رو کجا بردند
السَّلامُ عَلَى الْمُعَذَّبِ فِي قَعْرِ السُّجُونِ وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ....
خدا رحمت کنه مرحوم آیت الله احمدی میانجی را
ایشان میفرمودنند
«مطموره» به جایی میگن هم مثل چاه تاریک، گود، مدور یعنی آقا نمی تونست حتی پاهاش و دراز کنه
وَ ظُلَمِ الْمَطَامِیرِ...
اون وقت این آقا رو با قل و زنجیر بستن
ذِی السَّاقِ الْمَرْضُوضِ بِحَلَقِ الْقُیُودِ
من در این کنج قفس غوغای محشر میکنم، پیروی از مکتب زهرای اطهر میکنم
گر زند سیلی به رویم، سِندی از راه ستم
یاد سیلی خوردن خاتونِ محشر میکنم
گر ز پا و گردن مجروح من خون می چکد
یاد آتش،یاد سینه ،یاد آن مسمارِ در میکنم
ای آقااااا
الله اکبر تاریخ می نویسد غریب به ۳۷تا اولاد داشت موسی بن جعفر (ع) ... ۳۷تا اولاد داشته باشی و دم جان دادن یه دونه اش هم بالا سرت نباشه
آخ بمیرم
مرحوم مقدس اردبیلی تو حدیقة الشیعه نقل میکند
میگه: سلیمان بن جعفر دید یه بدنی رو غریبانه دارن میبرند سمت مقابر قریش
فهمید بدن موسی بن جعفر
گفت: بدن و نگهدارید ۲۵۰۰دینار رفت عطر و گلاب و گل خرید
۷تا کفن قیمتی خرید
اومد منزل
۹تا دختر داشت به دختراش گفت همه تون لباس سیاه به تن کنید
این آقا اینجا غریبه یه جوری پشت سر تابوت این آقا عزاداری کنید
مردم بغداد فکر کنن شما یتیم شدید
آماده ای یا نه!!!
با این عزت و احترام بدن و راهی کردند هنوزم تو بغداد این منطقه معروفه به «سوق الریاحین»
چند نفر و اجیر کرد مسیر تشییع جنازه رو تا می تونید گل بریزید
لذا این منطقه معروف شد به بازار گلها...
درستش هم همینه بدن فرزند فاطمه احترام داره
آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله
حسین(ع)...
ته گودال فقط پیکر تو مانده و من
همه رفتند فقط مادر تو مانده و من
بوسه باید به روی گونه نشیند اما!!!
حسین
چاره ای نیست رگ حنجره تو مانده و من
حسین...
بوسیدم آن جایی را که پیغمبر نبوسید
زهرا نبوسید، حیدر نبوسید حتی نسیم صحرا نبوسید...
به موسی بن جعفر(ع) و بالحسین یا الله...
https://eitaa.com/brgzida
====================
#شهادت_امام_کاظم_علیه_السلام
#ماه_رجب_