❣﷽❣
🔘 #سبک_دهه_محرم
🎆(شب اول)
یاحسین مظلوم
ارباب عالم
پیچیده بوی
ماه محرم
جان دو عالم فدای عزایت
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
قتیل العریان
اباعبدالله
از عرش اعلا می آید صدایت
میا به کوفه
سالار زینب
جانم رسیده
از غصه بر لب
دلشوره دارم ای آقا برایت
ترسم که زینب
گردد گرفتار
آید با راست
در بین بازار
بالای نیزه می بیند دعایت
🎇(شب دوم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
یاحسین ِ مظلوم
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
اهلا و سهلا
سبط المصطفی
شد کربلایت
عرش معلا
حاجی زهرا مهمان ِ منایی
زینب بگوید
دارو ندارم
دیگر از امشب
دلشوره دارم
آید از این صحرا بوی جدایی
می ترسم اینجا
برغم نشینم
زنده بمانم
داغت ببینم
اینجا مهمان تیغ و نیزه هایی
آیم با عزت
پایین ز محمل
غمی ندارم
با ابوفاضل
مَحرم ها دور ِ محملم هرجایی
🎆(نوحه شب سوم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
زهرای شامم
ویران نشینم
ام البکایم
شورآفرینم
دیده به راهم دیدارم بیایی
بوسم لبانت
با اشک دیده
من قد خمیده
تو سربریده
خوش آمدی ای مهربان بابایی
بنشین ای بابا
روی زانویم
افتاده از کار
هردو بازویم
دیگر ندارد صورتم زیبایی
🎇(شب چهارم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
بنت الزهرایم
کوهِ وقارم
هدیه برایت
دو لشگر دارم
مزن دست رد بر این دو فدایی
مانند نجمه
کن رو سپیدم
نما چون رباب
ام الشهیدم
بپا کرده تو عجب منایی
دیدم در چشمت
اشک خجالت
نیامدم من
به استقبالت
نبینم آقا بی کس و تنهایی
🎆 (نوحه شب پنجم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
ده ساله اما
عبد خدایم
یاری تو از
خیمه می آیم
دارم در رگم خون ِ مجتبایی
دستم از دست
عمه کشیدم
پای برهنه
از تل دویدم
دیدم افتاده زیر دست و پایی
روی گلویت
دستم سپر شد
جسمم به روی
دو درد سر شد
از تو جدایم کرده ضرب ِ پایی
🎆(نوحه شب ششم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
گشتم جانانه
از خیمه عازم
عمو غم مخور
نمرده قاسم
داری از نسل مجتبی فدایی
رجز می خوانم
اِنّی أنا الحق
گردن می زنم
اولاد ازرق
شاگرد ِ عباس می کند آقایی
کوبیده جسمم
با سم مرکب
زیبای خیمه
شد تا مرتب
رسیده بر قاسم ارثِ زهرایی
🎇(نوحه شب هفتم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
ششماهه اما
پیرِ مسیرم
از غربت تو
باید بمیرم
معراجم شده معراجِ زیبایی
اگر چه بابا
نازک گلویم
پیش خدا من
با آبرویم
باب الحوایج هستم هر کجایی
از تشنه کامی
من نیمه جانم
روی دستانت
داده تکانم
تیر سه شعبه به جای لالایی
در خیمه مادر
دیده به راهم
آغوشت آخر
شد قتلگاهم
اشکخجالت میریزی تنهایی
🎆(نوحه شب هشتم)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
شبه پیمبر
همنام حیدر
اپل قتیلم
علی اکبر
دارد صورتم نور مصطفایی
ابن الحسین
ابن الحسنم
مانند طوفان
من صف شکنم
اسماعیل تو می شود فدایی
تا می نشینم
روی عقابم
همه می گویند
ابوترابم
ترسیده لشگر از این رونمایی
خوردم زمین تا
از روی مرکب
تسبیح جسمم
شد نامرتب
تا دیدی گفتی چه اربااربایی
مانند مادر
کوچه وا کردند
در پهلوی من
نیزه تا کردند
بالا نیاید از گلو صدایی
🎇(نوحه شب تاسوعا)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
سردار لشگر
زیباترینم
از شیرِ پاک ِ
ام البنینم
دادی تو به من منصب سقایی
عمود خیمه
علم به دوشم
به عالم تو را
نمی فروشم
رد کرده ام چه امان نامه هایی
افتاده دستم
در بین راهت
غربت گرفته
راه نگاهت
پیدایم کنی زدم دست و پایی
برگرد به خیمه
دلشوره دارم
برای زینب
من بی قرارم
ندارد سپاه ِ دشمن حیایی
مبر تنم را
تاخیمه آقا
شرمنده هستم
از روی زنها
بر پابشود درحرم غوغایی
🎇( نوحه شب عاشورا)
لبیک یا ارباب
یا داعی الله
مظلومِ عطشان
اباعبدالله
آقای عالم شاهِ کربلایی
دارو ندارم
بنشین کنارم
امشب حسین جان
دلشوره دارم
دارد نگاه تو بوی جدایی
می کند آخر
داغ تو پیرم
الهی پیش از
تو من بمیرم
دیگر ندارد گریه ام صدایی
فردا چه سازم
بی تو حسین جان
یک زنِ تنها
با این یتیمان
در چشم اینها ندیدم حیایی
(#قاسم_نعمتی)
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
@rozeh_daftari
《فرازی از زیارت ناحیه مقدسه ،
روضه از زبان حضرت بقیة الله الاعظم عج》:
من روضه خوان ِ غربت ِ آقای عالمم
بی تابِ سربریده ی ماهِ محرمم
با گریه هر غروب من از حال می روم
با هر فرازِ ناحیه گودال می روم
صبح وغروب ،ندبه کنان گریه می کنم
این روضه را به مادرمان هدیه می کنم
برنیزه تکیه داد و ز جایش بلند شد
دردش گرفته بود صدایش بلند شد
فرمود: زنده ام به کجا حمله می کنید
نامردها به خیمه چرا حمله می کنید
کارِ مرا تمام نکرده کجا ؟سنان!!!!
اینجا کنارِ لشگری از گرگ ها بمان
با یالِ غرق خون شده برگشت ذوالجناح
با زین واژگون شده برگشت ذوالجناح
اینجا به بعد ضربه زدن ها شروع شد
اینجا به بعد شیون زنها شروع شد
دیدم خودم به چشم ترم وای وای وای
بیرون زدند اهلِ حرم وای وای وای
دنبالِ ذوالجناح هراسان وبی پناه
با عمه آمدند به بالای قتلگاه
جدِ مرا محاصره کردند یک سپاه
دیدم چگونه عمهی ما می کند نگاه
هرکس رسید نیزه ی خود را شکست و رفت
یک استخوان ز سینه ی آقا شکست و رفت
یک عده بر تمام تنش سنگ می زدند
یک عده بر لباسِ تنش چنگ می زدند
در آن میانه حرمتِ آئینه ها شکست
وقتی که شمر آمد وبر سینه اش نشست
از دستِ او محاسنِ جدم رها نشد
هرچه کشید خنجرِ خود، سر جدا نشد
تا که ز رویِ پیکرِ بی سر بلند شد
فریاد یا بُنَیَ ز مادر بلند شد
اینجا به بعد گریهی من رنگِ خون شود
گیسو به دست شمر ز مقتل برون رود
اینجا به بعد زخمِ دلِ ما نمک زدند
باور کنید عمهی مارا کتک زدند
راه فرار از حرم آنروز بسته شد
با چوبّ نیزه پهلوی زنها شکسته شد
#قاسم_نعمتی