۳_قسمت بعدی برنامه مهدویت با محوریت انس با امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف را خواهیم داشت
#مهدویت_اصل_زندگی_ما_باید_شود
🌷مهدی شناسی ۹۸🌷
💠اسامی امام زمان عج الله فرجه
🌹نور ابصار الوَری🌹
🔸وجود مبارک حضرت مهدی عج الله فرجه، نور چشم مردم است.
☝️🏻اگردر زندگی شاهد نعمات، خيرات، بركات، الطاف و فضايل الهی هستيم و به ظلمات زندگی توجهی نداريم، به يمن وجود مبارک حضرت است.
✨وجود مقدس حضرت، نور ديده ماست. نوری كه با آن میبينيم و به شهود ميرسيم.
🔅اگر رويت امور به واسطهی چشمان حضرت نباشد و صفت "نور ابصار الوري" بودنِ حضرت از ما دريغ گردد، هيچگاه شاهد نعمات و الطاف الهی نخواهیم بود.
#مهدی_شناسی
#قسمت_نود_و_هشتم
#به_عشق_مولا_گناه_نکنیم
امام زمان 059.mp3
2.76M
برای اثباتِ عشقِت؛با قلبت بیا وسط!
نه با پولت، مَقامِت و...
🔆ازت یه قلب میخوان؛
که خوب ساخته باشیش!
اونوقت دست بقیه رو هم میگیری
و بهشون رنگِ عشـــق میزنی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 کلیپ #استاد_رحیم_پورازغدی
" دینفروشان دنیاپرست "
#دین_فروشی
ما تا ظهور #مولامهدی_عج پا رکاب #امام_خامنه_ای_مدظله خواهیم ایستاد
✅ثواب ارسال این پست را به #امام_زمان_عج هدیه کنید✅
#انس_بانهج_البلاغه
#انس_باامیرالمؤمنین
#نهج_البلاغه_خوانی_باید_یک_مکتب_شود
ان شاالله #بخش_نامه_های_نهج_البلاغه_راخواهیم_داشت
#روزهای_دوشنبه_چهارشنبه_ها
ثواب برکات نشر معارف اهلبیت علیهم السلام و کلام مولای متقیان را تقدیم به محضر چهارده معصوم سلام الله علیها میکنیم
⚘
📚نهج البلاغه/نامه۴۴/به زياد بن ابيه
💥#افشايتوطئهمعاويهنسبتبهزياد
اطلاع يافتم كه معاويه براي تو نامه اي نوشته تا عقل تو را بلغزد، و اراده تو را سست كند، از او بترس كه شيطان است، و از پيش رو، و پشت سر، و از راست و چپ به سوي انسان مي آيد تا در حال فراموشي، او را تسليم خود سازد، و شعور و دركش را بربايد، آري ابوسفيان در زمان عمر بن خطاب ادعايي بدون انديشه و با وسوسه شيطان كرد كه نه نسبي را درست مي كند، و نه كسي با آن سزاوار ارث است، ادعاكننده چونان شتري بيگانه است كه در جمع شتران يك گله واردشده تا از آبشخور آب آنان بنوشد كه او را از خود ندانند و از جمع خود دور كنند. يا چونان ظرفي كه بر پالان مركبي آويزان پيوسته از اين سو بدان سو لرزان باشد. (وقتي زياد نامه را خواند گفت به پروردگار كعبه سوگند كه امام (ع) به آنچه در دل من مي گذشت گواهي داد تا آنكه معاويه او را به همكاري دعوت كرد. (واغل) حيواني است كه براي نوشيدن آب هجوم مي آورد اما از شمار گله نيست و همواره ديگر شتران او را به عقب مي رانند، و (نوط مذبذب) ظرفي است كه به مركب مي آويزند، كه هميشه به اين سو و آن سو مي جهد، و در حال حركت لرزان است).
⚘ #نهج_البلاغه_نسخه_سعادت_بشریت
#جلسه_شصت_و_هشتم_دوشنبه_۱۰مهرماه_۱۴۰۲
#نامهها
#شرح_نامه۴۴
✨﴾﷽﴿✨
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۴)🔹
✉️نامه در یک نگاه:
سرچشمه این نامه آن است که امام(علیه السلام) با خبر مى شود که معاویه نامه اى به زیاد بن ابیه نوشته است که او را برادر واقعى خود بداند به این ترتیب که زیاد را فرزند نامشروع ابوسفیان معرفى کند که از زن بدکارى متولد شده، و از این طریق او را بفریبد و در چنگال خویش براى رسیدن به اهدافش قرار دهد.
امام(علیه السلام) به زیاد که در آن زمان از سوى آن حضرت به فرماندارى فارس منصوب شده بود هشدار داد که این برنامه شیطانى است که از سوى معاویه طراحى شده مبادا تو را بفریبد; هر فرزندى تعلق به پدر و مادرى دارد که در آن خانه متولّد شده است حتى نسبت نامشروع به ادعاى شخصى مثل ابوسفیان که زیاد از نطفه اوست ثابت نمى شود. هنگامى که نامه به زیاد رسید سخن امام(علیه السلام) را پذیرفت و آرام گرفت هرچند بعد از شهادت امام(علیه السلام) معاویه با همین نیرنگ به اضافه تهدید او را به سوى خود فرا خواند و زیاد به او پیوست.
از تواریخ استفاده مى شود که مادر زیاد، کنیز یکى از اطباى معروف عرب به نام «حارث بن کلده» بود که با برده اى به نام «عبید» ازدواج کرد و زیاد به حسب ظاهر نتیجه آن ازدواج بود لذا او را زیاد بن عبید مى گفتند; ولى چون پدرش غلام و برده ناشناخته اى بود بعضى ترجیح دادند که به او زیاد بن ابیه بگویند و ظاهرا خود او هم از این امر ابا نداشت; امّا بعدها که معاویه او را برادر خود خواند به او زیاد بن ابى سفیان گفتند! و به راستى انسان از این وقاحت در حیرت فرو مى رود که شخصى دعواى خلافت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) داشته باشد و با این صراحت کسى را به عنوان برادر ولد الزناى خود بخواند. شگفتى دیگر آن است که محیط چقدر آلوده بوده که زیاد بن ابیه این ماجرا را پذیرا شد.
مراقب باش عقل تو را نفريبند!
مطابق آنچه در کتاب تمام نهج البلاغه آمده، امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه زياد بن ابيه را مخاطب قرار داده و او را تشويق به صبر و استقامت در مقابل وسوسه هاى اين و آن مى کند. سپس مى فرمايد: «اطّلاع يافتم که معاويه نامه اى براى تو نوشته تا عقلت را بفريبد (و گمراه سازد) و عزم و تصميمت را (در پايمردى بر وظيفه اى که بر عهده گرفته اى) سست کند و در هم بشکند. از او بر حذر باش که او به يقين شيطان است!»; (وَقَدْ عَرَفْتُ أَنَّ مُعَاوِيَةَ کَتَبَ إِلَيْکَ يَسْتَزِلُّ لُبَّکَ، وَيَسْتَفِلُّ غَرْبَکَ، فَاحْذَرْهُ، فَإِنَّمَا هُوَ الشَّيْطَانُ).
از اين تعبير و تعبيرات ديگرى که در نامه هاى پيشين گذشت به خوبى استفاده مى شود که مأموران اطّلاعاتى امام(عليه السلام) در تمام جوانب کشور اسلامى حضور داشتند و حتّى نامه اى خصوصى را که براى بعضى از فرمانداران از سوى دشمن مى رسيد به امام(عليه السلام) اطّلاع مى دادند تا به موقع جلوى خطر گرفته شود. امام(عليه السلام) در آغاز اين نامه به زياد بن ابيه هشدار مى دهد که معاويه شيطان است مراقب او باش.
سپس در توضيح آن مى افزايد: «او از پيش رو و پشت سر و از راست و چپ انسان مى آيد تا او را در حال غفلت تسليم خود سازد و درک و شعورش را غافل گيرانه بدزدد»; (يَأْتِي الْمَرْءَ مِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ، وَعَنْ يَمِينِهِ وَعَنْ شِمَالِهِ، لِيَقْتَحِمَ غَفْلَتَهُ، وَيَسْتَلِبَ غِرَّتَهُ.
سخن امام(عليه السلام) در اينجا برگرفته از آيه شريفه 17 سوره اعراف است که از قول شيطان نقل مى کند: «(ثُمَّ لاَتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ وَمِنْ خَلْفِهِمْ وَعَنْ أَيْمانِهِمْ وَعَنْ شَمائِلِهِمْ وَلا تَجِدُ أَکْثَرَهُمْ شاکِرينَ); سپس از پيش رو و از پشت سر و از طرف راست و از طرف چپ آنها، به سراغشان مى روم; و بيشتر آنها را شکرگزار نخواهى يافت».
منظور اين است که شيطان براى فريفتن انسان ها از هر وسيله اى استفاده مى کند; گاه از طريق تطميع و زمانى تهديد، گاهى شهوات و هوا و هوس نفسانى و هنگامى از طريق آمال و آرزوها و پست و مقام و هدف. در همه اينها يک چيز مدّ نظر است و آن گمراه ساختن انسان و کشاندن او به ورطه هلاکت.
شيطانِ شام نيز از همين روش ها استفاده مى کند و سعى دارد هر کسى را از طريقى بفريبد و به سوى خود جلب کند و از وجودش در مسير شهوات خود بهره بگيرد...
🔹#ادامه_دارد...
🔹ترجمه و شرح نامه(۴۴)🔹
از يکى از عرفا سخنى نقل شده که مى گويد: در هر صبحگاهان شيطان از چهار سو به سراغ من مى آيد گاه از پيش رو مى آيد و مى گويد: (اگر گناه مى کنى) نترس خدا غفور و رحيم است من در برابر او اين آيه را مى خوانم که خدا مى گويد: «(وَإِنِّي لَغَفَّارٌ لِّمَنْ تابَ وَآمَنَ وَعَمِلَ صالِحاً ثُمَّ اهْتَدَى); و من هر که را توبه کند، و ايمان آورد، و عمل صالح انجام دهد، سپس هدايت شود، مى آمرزم» و گاه از پشت سر من ظاهر مى شود (و مرا دعوت به زياده طلبى در دنيا مى کند) و از ضايع شدن زندگى فرزندانم در آينده مرا مى ترساند من در برابر او اين آيه را يادآور مى شوم: «(وَما مِنْ دَابَّة فِى الاَْرْضِ إِلاّ عَلَى اللهِ رِزْقُها); هيچ جنبنده اى در زمين نيست مگر اينکه روزى او بر خداست»و گاه از طرف راست من مى آيد و مى گويد: کارى کن که ثناخوان ها و مداحان تو فراوان باشند. من در برابر او اين آيه را يادآور مى شوم: «(وَالْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقين); و سرانجام (نيک) براى پرهيزکاران است» و گاه از سمت چپ مى آيد و مرا به شهوات دعوت مى کند. من در برابر او اين آيه را مى خوانم: «(وَحيلَ بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ ما يَشْتَهُونَ); (خداوند درباه کافران سرکش و مغرورى که گرفتار عذاب در دنيا مى شوند مى فرمايد:) و (سرانجام) ميان آنها و خواسته هايشان جدايى افکنده شد».
براى اين چهار جهت که شيطان از سوى آن مى آيد روايتى ذکر شده که خلاصه آن چنين است: «شيطان از پيش رو مى آيد يعنى مسائل مربوط به آخرت را که در پيش دارد در نظر انسان سست مى کند و از پشت سر مى آيد و او را به جمع اموال از هر طريق بى آنکه حقوق شرعى آن را بپردازد و باقى گذاردن براى فرزندان و بازماندگان خود فرا مى خواند و از طرف راست مى آيد و امور معنوى را به وسيله شبهات و شک و ترديد در نظر او ضايع مى کند و از طرف چپ مى آيد و شهوات را در نظر او زينت مى دهد».آرى وسوسه هاى شياطين جنّ و انس که از هر درى براى گمراه ساختن انسان ها وارد مى شوند، اين گونه است.
در اينجا يک سؤال باقى مى ماند و آن اينکه چرا از جهت فوق و تحت (بالا و پايين) سخنى به ميان نيامده؟ بعضى گفته اند براى آن است که جهت بالا جهت رحمت است، زيرا پيوسته رحمت الهى از آن سو نازل مى شود و جهت پايين مايه وحشت است که اگر کسى از زير زمين سر بر آورد و انسان را به کارى دعوت کند از او مى ترسد و نمى پذيرد.اين احتمال نيز وجود دارد که شياطين به شکل معمولى انسان ها به سراغ او مى آيند و مى دانيم کسى از جهت فوق يا تحت به سراغ کسى نمى آيد بلکه از يکى از چهار جهت است.آن گاه امام(عليه السلام) سخن معاويه را در مورد ملحق ساختن زياد بن ابيه به خودش (به عنوان برادر حرام زاده) با دليلى منطقى ابطال مى کند و مى فرمايد: «(آرى) در زمان عمر بن خطاب ابو سفيان سخنى بدون انديشه از پيش خود و با تحريکى از تحريکات شيطان گفت (ولى اين سخن کاملا بى پايه بود) که نه با آن، نسب ثابت مى شود و نه استحقاق ميراث را همراه دارد»; (وَقَدْ کَانَ مِنْ أَبِي سُفْيَانَ فِي زَمَنِ عُمَرَ بْنِ الْخَطَّابِ فَلْتَة مِنْ حَدِيثِ النَّفْسِ، وَنَزْغَةٌ مِنْ نَزَغَاتِ الشَّيْطَانِ: لاَ يَثْبُتُ بِهَا نَسَبٌ، وَلاَ يُسْتَحَقُّ بِهَا إِرْثٌ).
تعبير امام(عليه السلام) به صادر شدن «فَلْتَة; سخن بى پايه و بدون انديشه» از سوى ابوسفيان اشاره به چيزى است که ابن ابى الحديد در شرح خود از کتاب استيعاب ابن عبدالبر آورده است که عمر، زياد را براى اصلاح بعضى از مفاسد که در يمن واقع شده بود فرستاد. هنگامى که زياد باز گشت خطبه اى نزد عمر (و جمعى از حاضران) خواند که همانند آن شنيده نشده بود اين در حالى بود که على(عليه السلام) و عمرو بن عاص و ابوسفيان حاضر بودند. عمرو بن عاص گفت: آفرين بر اين جوان! اگر از قريش بود بر عرب حکومت مى کرد! ناگهان ابوسفيان گفت: او از قريش است و من مى شناسم کسى را که نطفه او را در رحم مادرش نهاد. على(عليه السلام) فرمود: او چه کسى بوده؟ ابوسفيان گفت: من بودم. على(عليه السلام) فرمود: خاموش باش ابوسفيان! و در روايت ديگرى آمده است: فرمود: خاموش ابوسفيان اگر عمر بشنود سريعاً تو را مجازات خواهد کرد.در روايت سومى آمده است که عمرو بن عاص به او گفت: اگر مى دانى زياد فرزند توست چرا او را به خود ملحق نمى کنى؟ گفت: از اين جمعيت مى ترسم که پوست از سر من بکنند.روشن است که ابوسفيان هرگز نمى توانست به سبب عمل منافى عفتى که با مادر زياد داشت ثابت کند که حتماً نطفه اى که منعقد شده از ناحيه اوست، تنها به ظن و گمان تکيه کرد و با وقاحت و بى شرمى در حضور على(عليه السلام) و بعضى ديگر چنين سخنى را بر زبان راند و به همين دليل، امام(عليه السلام) در نامه بالا به زياد يادآور مى شود که اين گونه ادعاهاى شيطانى در اسلام معيار اثبات نسبت نيست و به همين دليل تو هرگز نمى توانى از ابوسفيان ارث ببرى...