eitaa logo
🇮🇷🇮🇷آتش به اختیار 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
129 دنبال‌کننده
4.1هزار عکس
4.8هزار ویدیو
28 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
خطبه _۷_نكوهش دشمنان شناخت پیروان شیطان منحرفان شیطان را، معیار كار خود گرفتند، و شیطان نیز آنها را دام خود قرار داد، و در دلهای آنان تخم گذارد، و جوجه های خود را در دامانشان پرورش داد، پس با چشمهای آنان می نگریست، و با زبانهای آنان، سخن می گفت: پس با یاری آنها بر مركب گمراهی سوار شد، و كردارهای زشت را در نظرشان زیبا جلوه داد، مانند رفتار كسی كه نشان می داد در حكومت شیطان شریك است، و با زبان شیطان، باطل می گوید
پیمان شكنی زبیر زبیر، می پندارد با دست بیعت كرد نه با دل، پس به بیعت با من اقرار كرده ولی مدعی انكار بیعت با قلب است، بر او لازم است بر این ادعا دلیل روشنی بیاورد، یا به بیعت گذشته باز گردد
شناخت طلحه و زبیر (و اصحاب جمل) چون رعد خروشیدند، و چونان برق درخشیدند، اما كاری از پیش نبردند و سر انجام سست گردیدند، ولی ما اینگونه نیستیم، تا عمل نكنیم رعد و برقی نداریم، و تا نباریم سیل جاری نمی سازیم.
رعایت سلسله مراتب فرماندهی من ، مالك اشتر پسر حارث را بر شما و سپاهیانی كه تحت امر شما هستند، فرماندهی دادم. گفته او را بشنوید، و از فرمان او اطاعت كنید، او را چونان زره و سپر نگهبان خود برگزینید، زیرا كه مالك، نه سستی به خرج داده و نه دچار لغزش می شود، نه در آنجایی كه شتاب لازم است كندی دارد، و نه آن جا كه كندی پسندیده است شتاب می گیرد
جنگ را آغاز نكنید تا آنها شروع كنند، زیرا سپاس خداوندی را كه حجت با شماست، و آغازگر جنگ نبودن، تا آنكه دشمن بجنگ روی آورد، حجت دیگر بر حقانیت شما خواهد بود، اگر به اذن خدا شكست خوردند و گریختند، آن كس را كه پشت كرده مكشید، و آن را كه دفاع نمی تواند آسیب نرسانید، و مجروحان را نكشید، زنان را با آزار دادن تحریك نكنید هرچند آبروی شما را بریزند، یا امیران شما را دشنام دهند، كه آنان در نیروی بدنی و روانی و اندیشه كم توانند، در روزگاری كه زنان مشرك بودند مامور بودیم دست از آزارشان برداریم، و در جاهلیت اگر مردی با سنگ یا چوب دستی به زنی حمله می كرد، او و فرزندانش را سرزنش می كردند.
دشمن ترین آفریده ها، نزد خدا دو نفرند، مردی كه خدا او را به حال خود گذاشته، و از راه راست دور افتاده است، دل او شیفته بدعت، و مردم را گمراه كرده، به فتنه انگیزی می كشاند، و راه رستگاری گذشتگان را گم كرده، و طرفداران خود و آیندگان را گمراه ساخته است، بار گناه دیگران را بر دوش كشیده، و گرفتار زشتیهای خود نیز می باشد. و مردی كه مجهولاتی به هم بافته، و در میان انسانهای نادان امت، جایگاهی پیدا كرده است. در تاریكیهای فتنه فرو رفته، و از مشاهده صلح و صفا كور است، آدم نماها او را عالم نامیدند كه نیست، چیزی را بسیار جمع آوری می كند كه اندك آن به از بسیار است، تا آنكه از آب گندیده سیراب شود، و دانش و اطلاعات بیهوده فراهم آورد. روانشناسی مدعیان دروغین قضاوت در میان مردم با نام قاضی به داوری می نشیند، و حل مشكلات دیگری را به عهده می گیرد، پس اگر مشكلی پیش آید، با حرفهای پوچ و توخالی، و رای و نظر دروغین، آماده رفع آن می شود. سپس اظهارات پوچ خود را باور می كند، عنكبوتی را می ماند كه در شبهات و بافته های تار خود چسبیده، نمی داند كه درست حكم كرده یا برخطاست؟ اگر بر صواب باشد می ترسد كه خط ا كرده، و اگر بر خطاست، امید دارد كه رای او درست باشد. نادانی است كه راه جهالت می پوید، كوری است كه در تاریكی گمشده خود را می جوید، از روی علم و یقین سخن نمی گوید، روایات را بدون آگاهی نقل می كند، چون تندبادی كه گیاهان خشك را بر باد دهد، روایات را زیر و رو می كند، كه بی حاصل است. به خدا سوگند نه راه صدور حكم مشكلات را می داند، و نه برای منصب قضاوت اهلیت دارد، آنچه را كه نپذیرد علم به حساب نمی آورد، و جز راه و رسم خویش، مذهبی را حق نمی داند، اگر حكمی را نداند آن را می پوشاند تا نادانی او آشكار نشود، خون بی گناهان از حكم ظالمانه او در جوشش، و فریاد میراث بر باد رفتگان بلند است. به خدا شكایت می كنم از مردمی كه در جهالت زندگی می كنند، و با گمراهی می میرند، در میان آنها، كالایی خوارتر از قرآن نیست، اگر آن را آنگونه كه باید بخوانند، و متاعی سودآورتر، گرانبهاتر از قرآن نیست، اگر آن را تحریف كنند، و در نزد آنان، چیزی زشت تر از معروف، و نیكوتر از منكر نیست
روش برخورد با مردم بدان، كه بصره امروز جایگاه شیطان، و كشتزار فتنه هاست، با مردم آن به نیكی رفتار كن، و گره وحشت زا از دلهای آنان بگشای، بدرفتاری تو را با قبیله (بنی تمیم) و خشونت با آنها را به من گزارش دادند، همانا (بنی تمیم) مردانی نیرومندند كه هرگاه دلاوری از آنها غروب كرد، سلحشور دیگری جای آن درخشید، و در نبرد، در جاهلیت و اسلام، كسی از آنها پیشی نگرفت، و همانا آنها با ما پیوند خویشاوندی، و قرابت و نزدیكی دارند، كه صله رحم و پیوند با آنان پاداش، و گسستن پیوند با آنان كیفر الهی دارد، پس مدارا كن ای ابوالعباس! امید است آنچه از دست و زبان تو از خوب یا بد، جاری می شود، خدا تو را بیامرزد، چرا كه من و تو در اینگونه از رفتارها شریكیم. سعی كن تا خوش بینی من نسبت به شما استوار باشد، و نظرم دگرگون نشود، با درود.
دعوایی نسبت به یكی از احكام اجتماعی نزد عالمی می برند كه با رای خود حكمی صادر می كند، پس همان دعوی را نزد دیگری می برند كه او درست برخلاف رای اولی، حكم می دهد، سپس همه قضات نزد رییس خود كه آنان را به قضاوت منصوب كرد، جمع می گردند، او رای همه را بر حق می شمارد!! مبانی وحدت امت اسلامی در صورتیكه خدایشان یكی، پیغمبرشان یكی، و كتابشان یكی است، آیا خدای سبحان، آنها را به اختلاف فرمود؟ كه اطاعت كردند؟ یا آنها را از اختلاف پرهیز داد و معصیت خدا نمودند؟ آیا خدای سبحان، دین ناقصی فرستاد و در تكمیل آن از آنها استمداد كرده است؟ آیا آنها شركاء خدایند كه هر چه می خواهند در احكام دین بگویند، و خدا رضایت دهد؟ آیا خدای سبحان، دین كاملی فرستاد پس پیامبر (ص) در ابلاغ آن كوتاهی ورزید؟ در حالی كه خدای سبحان می فرماید: (ما در قرآن چیزی را فروگذار نكردیم) و فرمود: (در قرآن بیان هر چیزی است) و یادآور شدیم كه: بعض قرآن گواه بعض دیگر است و اختلافی در آن نیست. پس خدای سبحان فرمود: (اگر قرآن از طرف غیر خدا نازل می شد اختلافات زیادی در آن می یافتند) همانا قرآن دارای ظاهری زیبا، و باطنی ژرف و ناپیداست، مطالب شگفت آور آن تمام نمی شود، و اسرار نهفته آن پایان نمی پذیرد، و در تاریكیها بدون قرآن بر طرف نخواهد شد
راه رستگاری قیامت پیش روی شما و مرگ در پشت سر، شما را می راند، سبكبار شوید تا برسید، همانا آنان كه رفتند در انتظار رسیدن شمایند (این سخن امام (ع) پس از سخن خدا و پیامبر (ص) با هر سخنی سنجیده شود بر آن برتری دارد و از آن پیشی می گیرد و از جمله (سبكبار شوید تا برسید) كلامی كوتاهتر و پر معنی تر از آن شنیده نشده چه كلمه ژرف و بلندی؟ چه جمله پر معنی و حكمت آمیزی است؟ كه تشنگی را با آب حكمت می زداید ما عظمت و شرافت این جمله را در كتاب خود به نام (الخصائص) بیان كرده ایم)
ضرورت آمادگی برای جهاد سوگند به جان خودم، در مبارزه با مخالفان حق، و آنان كه در گمراهی و فساد غوطه ورند، یك لحظه مدارا و سستی نمی كنم. پس ای بندگان خدا! از خدا بترسید، و از خدا، به سوی خدا فرار كنید، و از راهی كه برای شما گشوده بروید، و وظائف و مقرراتی كه برای شما تعیین كرده بپا دارید، اگر چنین باشید، علی (ع) ضامن پیروزی شما در آینده می باشد گرچه هم اكنون به دست نیاورید.
خداوند، پیامبر اسلام، حضرت محمد (ص) را هشداردهنده جهانیان مبعوث فرمود، تا امین و پاسدار وحی الهی باشد، آنگاه كه شما ملت عرب، بدترین دین را داشته، و در بدترین خانه زندگی می كردید، میان غارها، سنگهای خشن و مارهای سمی خطرناك فاقد شنوایی، بسر می بردید، آبهای آلوده می نوشیدید. و غذاهای ناگوار می خوردید، خون یكدیگر را به ناحق می ریختید، و پیوند خویشاوندی را می بریدید، بتها میان شما پرستش می شد، و مفاسد و گناهان، شما را فرا گرفته بود. مظلومیت و تنهایی علی (ع) پس از وفات پیامبر (ص) و بی وفایی یاران به اطراف خود نگاه كرده یاوری جز اهل بیت خود ندیدم، (كه اگر یاری كنند، كشته خواهند شد و به مرگ آنان رضایت ندادم)چشم پر از خار و خاشاك را ناچار فرو بستم و با گلویی كه استخوان شكسته در آن گیر كرده بود جام تلخ حوادث را نوشیدم، و خشم خویش فرو خوردم و بر نوشیدن جام تلخ تر ازگیاه حنظل، شكیبایی نمودم (قسمت دیگری از همین خطبه) معرفی عمروعاص و ضرورت آمادگی نظامی عمروعاص بامعاویه بیعت نكرد. مگر آنكه شرط كرد تا برای بیعت درهم و دینار فراوان بگیرد، كه در این معامله شوم، دست فروشنده هرگز به پیروزی نرسد و سرمایه خریدار به رسوایی كشانده شود. ای مردم كوفه، آماده پیكار شوید، و ساز و برگ جنگ فراهم آورید، زیرا كه آتش جنگ زبانه كشیده و شعله های آن بالا گرفته است، صبر و استقامت را شعار خویش سازید كه پیروزی می آورد
ارزش جهاد در راه خدا (پس از ستایش پروردگار،) جهاد در راه خدا، دری از درهای بهشت است، كه خدا آن را به روی دوستان مخصوص خود گشوده است، جهاد، لباس تقوا، و زره محكم، و سپر مطمئن خداوند است، كسی كه جهاد را ناخوشایند دانسته و ترك كند، خدا لباس ذلت و خواری بر او می پوشاند، و دچار بلا و مصیبت می شود، و كوچك و ذلیل می گردد، دل او در پرده گمراهی مانده، و حق از او روی می گرداند، به جهت ترك جهاد، به خواری محكوم و از عدالت محروم است دعوت به مبارزه و نكوهش از نافرمانی كوفیان آگاه باشید! من شب و روز، پنهان و آشكار، شما را به مبارزه با شامیان، دعوت كردم و گفتم پیش از آن كه، آنها با شما بجنگند با آنان نبرد كنید، به خدا سوگند، هر ملتی كه درون خانه خود مورد هجوم قرار گیرد، ذلیل خواهد شد، اما شما سستی بخرج دادید، و خواری و ذلت پذیرفتید، تا آنجا كه دشمن پی در پی به شما حمله كرد و سرزمینهای شما را تصرف نمود، و اینك، فرمانده معاویه، (مرد غامدی) با لشگرش وارد شهر انبارشده و فرماندار من، (حسان بن حسان بكری) را كشته و سربازان شما را از مواضع مرزی بیرون رانده است. به من خبر رسید كه مردی از لشگر شام به خانه زن مسلمان و غیر مسلمان كه در پناه حكومت اسلام بود وارد شد، و خلخال و دستبند و گردنبند و گوشواره های آنها را به غارت برد، در حالی كه هیچ وسیله ای برای دفاع، جز گریه و التماس كردن، نداشتند، لشگریان شام با غنیمت فراوان رفتند بدون اینكه حتی یك نفر آنان، زخمی بردارد، و یا قطره خونی از او ریخته شود، اگر برای این حادثه تلخ، مسلمانی از روی تاسف بمیرد، ملامت نخواهد شد، و از نظر من سزاوار است. شگفتا، شگفتا!! به خدا سوگند، این واقعیت قلب انسان را می میراند و دچار غم و اندوه می كند كه شامیان در باطل خود وحدت دارند، و شما در حق خود متفرقید. زشت باد روی شما و از اندوه رهایی نیابید كه آماج تیر بلا شدید. به شما حمله می كنند، شما حمله نمی كنید؟ با شما می جنگند، شما نمی جنگید؟ اینگونه معصیت خدا می شود و شما رضایت می دهید؟ وقتی در تابستان فرمان حركت به سوی دشمن می دهم، می گویید هوا گرم است مهلت ده تا سوز گرما بگذرد، و آنگاه كه در زمستان فرمان جنگ می دهم، می گویید هوا خیلی سرد است بگذار سرما برود، همه این بهانه ها برای فرار از سرما و گرما بود؟ وقتی شما از گرما و سرما فرار می كنید، به خدا سوگند كه از شمشیر بیشتر گریزانید. مظلومیت امام (ع) و علل شكست كوفیان ای مرد نمایان نامرد! ای كودك صفتان بی خرد، كه عقلهای شما به عروسان حجله آرای، شباهت دارد، چقدر دوست داشتم كه شما را هرگز نمی دیدم و هرگز نمی شناختم، شناسایی شما سوگند به خدا كه جز پشیمانی حاصلی نداشت، و اندوهی غم بار سرانجام آن شد خدا شما را بكشد كه دل من از دست شما پرخون، و سینه ام از خشم شما مالامال است، كاسه های غم و اندوه را، جرعه جرعه به من نوشاندید، و با نافرمانی و ذلت پذیری، رای و تدبیر مرا تباه كردید، تا آنجا كه قریش در حق من گفت: (بی تردید پسر ابیطالب مردی دلیر است ولی دانش نظامی ندارد) خدا پدرانشان را مزد دهد، آیا یكی از آنها تجربه های جنگی سخت و دشوار مرا دارد؟ یا در پیكار توانست از من پیشی گیرد؟ هنوز بیست ساله نشده، كه در میدان نبرد حاضر بودم، هم اكنون كه از شصت سال گذشته ام. اما دریغ، آن كس كه فرمانش را اجراء نكنند، رایی نخواهد داشت.
(پس از حمد و ستایش الهی،) همانا دنیا روی گردانده، و وداع خویش را اعلام داشته است، و آخرت به ما روی آورده، و پیشروان لشگرش نمایان شد. آگاه باشید! امروز، روز تمرین و آمادگی، و فردا روز مسابقه است، پاداش برندگان، بهشت، و كیفر عقب ماندگان آتش است آیا كسی هست كه پیش از مرگ، از اشتباهات خود، توبه كند؟ آیا كسی هست كه قبل از فرا رسیدن روز دشوار قیامت، اعمال نیكی انجام دهد؟ آگاه باشید! هم اكنون در روزگار آرزوهایید، كه مرگ را در پی دارد، پس هر كس در ایام آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ، عمل نیكو انجام دهد، بهره مند خواهد شد، و مرگ او را زیانی نمی رساند، و آن كس كه در روزهای آرزوها، پیش از فرا رسیدن مرگ كوتاهی كند، زیانكار و مرگ او زیانبار است، همانگونه كه به هنگام ترس و ناراحتی برای خدا عمل می كنید، در روزگار خوشی و كامیابی نیز عمل كنید. آگاه باشید! هرگز چیزی مانند بهشت ندیدم كه خواستاران آن در خواب غفلت باشند، و نه مانند آتش جهنم، كه فراریان آن چنین در خواب فرورفته باشند. آگاه باشید! آن كس را كه حق، منفعت نرساند، باطل به او زیان خواهد رساند، و آن كس كه هدایت، راهنماییش نكند، گمراهی او را به هلاكت افك ند آگاه باشید! به كوچ كردن فرمان یافته و برای جمع آوری توشه آخرت راهنمایی شدید، همانا، وحشتناكترین چیزی كه بر شما می ترسم، هواپرستی، و آرزوهای دراز است، پس از این دنیا توشه برگیرید تا فردا خود را با آن حفظ نمایید. (اگر سخنی بتواند مردم را به آخرت گرایی و زهد و تقوا بكشاند همین سخن امام است كه می تواند انسان را از آرزوها جدا كرده و نور امید را در دلها زنده سازد و انسان را نسبت به زشتیها بیزار كند از جمله های شگفت این خطبه آن است كه فرمود امروز روز تمرین و فردا روز مسابقه، و جایزه برندگان بهشت است و كیفر عقب ماندگان آتش جهنم خواهد بود در این خطبه معانی ارزشمند در قالب مثلهای گویا و تشبیهات صحیح جاگرفته است. امام بین دو لفظ (السبقه) و (الغایه) به خاطر اختلاف معنا فاصله انداخته است زیرا سبقت گرفتن در مسابقاتی است مورد علاقه انسان است و این از صفات بهشت است و در راهی كه به آتش جهنم می انجامد بكار گرفته نمی شود از این رو فرمود: السبقه الجنه اما واژه الغایه به معنای پایان در هر مسابقه استعمال می شود همانگونه كه در قرآن خدا به كافران فرماید از دنیا بهره گیرد كه پایان شما به سوی آتش است در این خطبه دقت كنید كه معنایی ژرف و عمقی دست نایافتنی دارد.)
اگر به كشتن او (عثمان) فرمان داده بودم، قاتل بودم، و اگر از آن باز می داشتم از یاوران او به شمار می آمدم، با این همه، كسی كه او را یاری كرد، نمی تواند بگوید، از كسانی كه دست از یاریش برداشتند بهترم، و كسانی كه دست از یاریش برداشتند نمی توانند بگویند. یاورانش از ما بهترند، من جریان عثمان را برایتان خلاصه می كنم، عثمان استبداد و خودكامگی پیشه كرد، و شما بی تابی كردید و از حد گذراندید، و خدا در خودكامگی و ستمكاری، و در بی تابی و تندروی، حكمی دارد كه تحقق خواهد یافت
سیر ارتجاعی امت اسلامی ای مردم، در روزگاری كینه توز، و پر از ناسپاسی و كفران نعمتها، صبح كرده ایم، كه نیكوكار، بدكار به شمار می آید، و ستمگر بر تجاوز و سركشی خود می افزاید، نه از آنچه می دانیم بهره می گیریم، و نه از آنچه نمی دانیم، می پرسیم، و نه از هیچ حادثه مهمی تا به ما فرود نیاید، می ترسیم. اقسام مردم (روانشناسی اجتماعی مسلمین، پس از پیامبر(ص)) در این روزگاران، مردم چهار گروهند، گروهی اگر دست به فساد نمی زنند، برای این است كه، روحشان ناتوان، و شمشیرشان كند، و امكانات مالی، در اختیار ندارند، گروه دیگر، آنان كه شمشیر كشیده، و شر و فسادشان را آشكار كرده اند. لشگرهای پیاده و سواره خود را گرد آورده، و خود آماده كشتار دیگرانند، دین را برای به دست آوردن مال دنیا تباه كردند كه یا رئیس و فرمانده گروهی شوند، یا به منبری فرا رفته، خطبه بخوانند، چه بد تجارتی، كه دنیا را بهای جان خود بدانی، و با آنچه كه در نزد خداست معاوضه نمایی. گروهی دیگر، با اعمال آخرت، دنیا می طلبند، و با اعمال دنیا در پی كسب مقامهای معنوی آخرت نیستند، خود را كوچك و متواضع جلوه می دهند، گامها را ریاكارانه كوتاه برمی دارند، دامن خود را جمع كرده، خود را همانند مومنان واقعی می آرایند، و پوششی الهی را وسیله نفاق و دورویی و دنیاطلبی خود قرار می دهند. و برخی دیگر، با پستی و ذلت و فقدان امكانات، از به دست آوردن قدرت محروم مانده اند، كه خود را به زیور قناعت آراسته، و لباس زاهدان را پوشیده اند. اینان هرگز، در هیچ زمانی از شب و روز، از زاهدان راستین نبوده اند. وصف پاكان در جامعه مسخ شده در این میان گروه اندكی باقی مانده اند كه یاد قیامت، چشمهایشان را بر همه چیز فرو بسته، و ترس رستاخیز، اشكهایشان را جاری ساخته است، برخی از آنها از جامعه رانده شده، و تنها زندگی می كنند، و برخی دیگر ترسان و سركوب شده یا لب فرو بسته و سكوت اختیار كرده اند، بعضی مخلصانه همچنان مردم را به سوی خدا دعوت می كنند، و بعضی دیگر گریان و دردناكند كه تقیه و خویشتن داری، آنان را از چشم مردم انداخته است، و ناتوانی وجودشان را فرا گرفته گویا در دریای نمك فرو رفته اند، دهنهایشان بسته، و قلبهایشان مجروح است، آنقدر نصیحت كردند كه خسته شدند، از بس سركوب شدند، ناتوانند و چندان كه كشته دادند، انگشت شمارند. روش برخورد با دنیا ای مردم باید دنیای حرام در چشمانتان از پر كاه خشكیده، و تفا له های قیچی شده دامداران، بی ارزشتر باشد، از پیشینیان خود پند گیرید، پیش از آنكه آیندگان از شما پند گیرند، این دنیای فاسد نكوهش شده را رها كنید، زیرا مشتاقان شیفته تر از شما را رها كرد. (برخی از افراد ناآگاه این خطبه را به معاویه نسبت دادند و در صورتی كه بی تردید از سخنان امیرالمومنین (ع) است طلا كجا، خاك كجا؟ آب گوارا و شیرین كجا، آب شور كجا؟ دلیل ما سخن جاهز است كه در ادبیات عرب مهارت تمام داشت و با آگاهی سخن می گفت او می گوید این خطبه به سخنان امام علی (ع) و روش مردم شناسی او نزدیك است تنها علی است كه مردم در حالات گوناگون می شناسد و معرفی می كند تاكنون در كجا دیده اید كه معاویه در یكی از سخنانش راه زهد و تقوا پیشه كند و راه رسم بندگان خدا را انتخاب نماید؟!)
📚 🔹(به هنگام عزيمت به شهر بصره، جهت جنگ با ناكثين فرمود) 🍃(ابن عباس مي گويد در (سرزمين ذي قار) خدمت امام رفتم كه داشت كفش خود را پينه مي زد، تا مرا ديد، فرمود: قيمت اين كفش چقدر است؟ گفتم بهايي ندارد. فرمود: به خدا سوگند، همين كفش بي ارزش نزد من از حكومت بر شما محبوب تر است مگر اينكه حقي را با آن بپا دارم، يا باطلي را دفع نمايم. آنگاه از خيمه بيرون آمد و براي مردم خطبه خواند) 🌿آثار بعثت پيامبر اسلام همانا خداوند هنگامي محمد (ص) را مبعوث فرمود كه هيچ كس از عرب، كتاب آسماني نداشت، و ادعاي پيامبري نمي كرد، پيامبر (ص) مردم جاهلي را به جايگاه كرامت انساني پيش برد و به رستگاري رساند، كه سرنيزه هايشان كندي نپذيرفت و پيروز شدند و جامعه آنان استحكام گرفت. 🍃ويژگيهاي نظامي و اخلاقي امام علي (ع) به خدا سوگند! من از پيشتازان لشگر اسلام بودم تا آنجا كه صفوف كفر و شرك تار و مار شد، هرگز ناتوان نشدم، و نترسيدم، هم اكنون نيز همان راه را مي روم، پرده باطل را مي شكافم تا حق را از پهلوي آن بيرون آورم. 🔸شكوه از فتنه گري قريش مرا با قريش چه كار، به خدا سوگند، آن روز كه كافر بودند با آنها جنگيدم، و هم اكنون كه فريب خورد ه اند، با آنها مبارزه مي كنم، ديروز با آنها زندگي مي كردم و امروز نيز گرفتار آنها مي باشم. به خدا سوگند! قريش از ما انتقام نمي گيرد جز به آن علت كه خداوند ما را از ميان آنان برگزيده و گرامي داشت، ما هم آنان را در زندگي خود پذيرفتيم، پس چنان بودند كه شاعر گفته است. (به جان خودم سوگند، هر صبح از شير صاف نوشيدي. و سرشير و خرماي بي هسته خوردي. ما اين مقام و عظمت را به تو بخشيديم در حالي كه بلند مرتبت نبودي و در اطراف تو با سواران خود تا صبح نگهباني داديم و تو را حفظ كرديم) 🌿🌺🌿
✨﴾﷽﴿✨ 🔹🔹 به خدا سوگند! هنگامى که کافر بودند با آنها جنگيدم و اکنون که (بعد از قبول اسلام) منحرف شده اند باز با آنها مى جنگم، (تا به راه خدا برگردند); (مالِى وَ لِقُرَيْش؟ وَ اللهِ! لَقَدْ قاتَلْتُهُمْ کافِرِينَ وَ لاَُقاتِلَنَّهُمْ مَفْتُونِينَ) آرى آنها در آغاز، مشرک بودند و با دعوت پيامبر و شمشير على(عليه السلام) به اسلام پيوستند، ولى بعد از اين رحلت پيامبر(صلى الله عليه وآله وسلم) به خاطر جاه طلبى ها، تدريجاً از حق، فاصله گرفتند تا آنجا که با جانشين رسول خدا، على(عليه السلام) که خودشان نيز با او بيعت کرده بودند، به مقابله برخاستند. «مفتون» از مادّه «فتن» به معناى «فريب و انحراف» و گاه به معناى «شرک و کفر» آمده است و ممکن است که در جمله مورد بحث نيز اشاره به انحراف آنها از اسلام به سوى کفر باشد. در رواياتى که از پيغمبر اکرم نقل شده، مى خوانيم که آن حضرت به على(عليه السلام) فرمود: «يا عَلىُّ! حَرْبُکَ حَرْبىْ وَ سِلْمُکَ سِلْمى; جنگ با تو مانند جنگ با من است و صلح با تو مانند صلح با من است» مطابق اين بيان، کسانى که با آن حضرت در ميدان هاى جنگ جمل و صفين و نهروان به مقابله برخاستند از اسلام بيرون رفتند; زيرا بى شک کسانى که با پيامبر به مقابله برخاستند کافر بودند. در اينجا ممکن است اين سؤال پيش آيد که اگر چنين است، مى بايست لشکر پيروزمند على(عليه السلام) در جمل، مخالفان را به اسارت گرفته باشد و اموالشان جزء غنائم جنگى گردد، در حالى که امام هرگز با آنها اين معامله را نکرد؟ در پاسخ گفته اند که امام حق داشت چنين کارى را بکند، ولى روى ملاحظاتى، از قبيل ملاحظه شرائط زمان و مکان، از اين کار صرف نظر کرد. اضافه بر اين لزومى ندارد که همه کفّار احکامشان يکسان باشد و ممکن است اين گروه از مسلمانان که بر امام زمان شان خروج مى کنند و کافر مى شوند، از حکم اسارت و گرفتن اموال شان به عنوان غنائم جنگى، مستثنا باشند. در بعضى از روايات آمده است که مروان بن حکم مى گويد: هنگامى که على(عليه السلام) ما را در بصره شکست داد، اموال مردم را به آنها باز گرداند. هر کس اقامه بيّنه و شاهدى مى کرد، اموالش را به او مى داد و هر کس اقامّه بيّنه و شاهدى نمى کرد، او را سوگند مى داد. کسى عرض کرد: اى اميرمؤمنان! غنائم و اسيران را در ميان ما تقسيم کن! امام، پاسخى نداد. هنگامى که اصرار کردند حضرت (برآشفت) و فرمود: «أيُّکُمْ يَأْخُذُ اُمَّهُ فِى سَهْمِهِ; کداميک از شما مادرش را (اشاره به عايشه است) در سهم خود مى پذيرد»؟ از بعضى از روايات نيز استفاده مى شود که على(عليه السلام) اهل بصره را مشمول منّت و عفو خود قرارداده، همان گونه که پيامبر اکرم(صلى الله عليه وآله وسلم) با اهل مکّه بعد از فتح آن، چنين معامله اى کرد. نيز استفاده مى شود که او مى خواست اين مسأله به صورت يک سنّت در نيايد، زيرا، مى دانست در آينده شيعيان او تحت فشار ظالمان قرار مى گيرند و ممکن است که با آنان چنين معامله اى شود. به هر حال منظور امام از اين سخن، اين است که او نسبت به قريش هيچ گونه کينه و عداوت خاصّى ندارد و اگر آنها بذر حسادت و عداوت در دل هاى خود پاشيده اند، به خاطر آن است که امام، در ميدان هاى نبرد حق و باطل، در آغاز اسلام در برابر آنها ايستاد و اين چيزى جز اجراى فرمان خدا نبود و در جنگ جمل نيز جز اجراى حکم حق نظرى نداشت. حضرت سپس در ادامه اين سخن مى افزايد: «اينها نبايد فراموش کنند که من همان کسى هستم که ديروز (در غزوات اسلامى) با آنها (و در برابر آنان) بودم، همان گونه که امروز نيز در برابر آنها هستم; (وَ اِنّى لَصاحِبُهُمْ بِالاْمْسِ کَما أَنَا صاحِبُهُمُ الْيَوْمَ)! همان بازوى مردافکن و همان شمشير برّان که ضربات آن را در جنگ هاى بدر و اُحد و اَحزاب به آنان نشان دادم، امروز نيز در اختيار من است و اين در واقع تهديد و پيام گويايى است براى آتش افروزان جنگ جمل. گاه گفته شده است که اين سخن در حق امثال معاويه و عمروعاص (و مروان) صادق است که در جنگ هاى اسلامى در برابر پيامبر بودند، ولى در حقِّ طلحه و زبير که آتش افروزان اصلى جنگ جمل بودند، صادق نيست; زيرا آنها در اين جنگها همراه پيامبر بودند. اين سؤال را چنين جواب داده اند که مرادِ امام شخصِ معيّنى نيست، ولى هدف، بيان اين حقيقت است که در عصر رسول خدا، در راه حق به مبارزه با باطل مى کوشيد و بعد از رسول خدا نيز در همين راه گام برمى دارد (و مى دانيم که قريش به صورت گروهى، در آن زمان، در صف نخست مخالفان بودند). اضافه بر اين درست است که طلحه و زبير در کنار پيامبر بودند، ولى بسيارى از لشکريان جمل و از جمله مروان از قريش بودند.«
«(وَلاَ یَحْسَبَنَّ الَّذِینَ کَفَرُوا أَنَّمَا نُمْلِى لَهُمْ خَیْرٌ لاَِّنْفُسِهِمْ إِنَّمَا نُمْلِی لَهُمْ لِیَزْدَادُوا إِثْماً وَلَهُمْ عَذَابٌ مُهِینٌ); کافران هرگز گمان نکنند مهلتى که به آنان مى دهیم به نفع آنها است تنها به این سبب به آنها مهلت مى دهیم که (اگر بیدار نمى شوند) بر گناهان خود بیفزایند و (سرانجام) براى آنها عذابى خوار کننده است».(3) در این آیه شریفه نیز از واژه «املاء» (همچون کلام حکیمانه بالا) استفاده شده که به معناى «کمک دادن» و گاه به معناى «مهلت دادن» است که آن نیز نوعى کمک به شمار مى آید; ولى معمولا در قرآن مجید به مهلت دادنى اطلاق شده که مقدمه عذاب دردناک است.(4) * پی نوشت: (1). براى توضیح بیشتر درمورد عذاب «استدراج» مى توانید به تفسیر نمونه، جلد 5، صفحه 298 ذیل آیه 44 سوره «انعام» مراجعه کنید. (2). سبأ، آیه 15. (3). آل عمران، آیه 178. (4). سند گفتار حکیمانه: نویسنده مصادر مى گوید: این کلام حکمت آمیز پیش از نهج البلاغه در کتاب تحف العقول و روضه کافى و تاریخ یعقوبى و تذکره سبط بن جوزى آمده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 107). در ضمن، این گفتار حکیمانه تحت حکمت شماره 260 نیز عیناً تکرار شده و در حکمت 462 نیز سومین جمله آن «رب مفتون بحسن القول فیه» به طور مکرر آمده است.
⚘ 📚نهج البلاغه/نامه۴۹/به معاويه 💥 به معاويه از پس از ياد خدا و درود! همانا دنيا انسان را به خود سرگرم و از ديگر چيزها باز مي دارد، دنياپرستان چيزي از دنيا به دست نمي آورند جز آن كه دري از حرص برويشان گشوده، و آتش عشق آنان تندتر مي گردد، كسي كه به دنياي حرام برسد آنچه به دست آورده راضي نيست، و در فكر آن است كه به دست نياورده، اما سرانجام آن، جداشدن از فراهم آورده ها، و به هم ريختن بافته شده هاست، اگر از آنچه گذشته عبرت گيري، آنچه را كه باقي مانده تواني حفظ كرد. با درود.⚘
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح حکمت(۱۱۸)🔹 ✅فرصت را از دست ندهيد: امام(عليه السلام) در اين گفتار كوتاه و بسيار حكيمانه همگان را به استفاده از فرصت ها دعوت مى كند و مى فرمايد: «از دست دادن فرصت مايه غم و اندوه است» (إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ). امام(عليه السلام) شبيه آن را در وصيت نامه اش به امام حسن مجتبى(عليه السلام) فرموده و در كلام حكمت آميز 21 نيز خوانديم: «الفُرْصَةُ تَمُرَّ مَرَّ السَّحابِ فَانْتَهُزُوا فُرَصَ الْخَيْرِ; فرصت ها همچون ابرها (به سرعت) در حركت است، بنابراين فرصت هاى نيك را غنيمت بشماريد. فرصت به معناى فراهم شدن اسباب انجام كارى است، زيرا بسيارى از كارها به ويژه كارهاى مهم نيازمند به مقدماتى است كه گاه از اختيار انسان بيرون است. هنگامى كه بر اثر پيش آمدهايى آن اسباب فراهم گردد بايد هرچه زودتر از آنها استفاده كرد و به مقصد رسيد، زيرا بسيار مى شود فرصت از دست رفته هرگز باز نمى گردد. جوانىِ انسان، فراغت، نشاط كار، صحت و سلامت همه از فرصت هايى است كه به سرعت مى گذرد و گاه به آسانى يا هرگز باز نمى گردد. حدیث معروفى از امیرمؤمنان على(علیه السلام) در تفسیر آیه شریفه «(وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا); نصیبت را از دنیا هرگز فراموش نکن»(1) آمده که فرمود: «لا تَنْسَ صِحَّتَکَ وَقُوَّتَکَ وَفَراغَکَ وَشَبابَکَ وَنِشاطَتَکَ أنْ تَطْلُبَ بِها الاْخِرَةَ; سلامتى و توانایى و فراغت بال و جوانى و نشاطت را فراموش نکن و به وسیله آن سعادت آخرت را تحصیل نما».(2) به یقین، غم و اندوه و حتى گریه و زارى براى از دست رفتن فرصت هیچ مشکلى را حل نمى کند. چه بهتر که انسان بیدار باشد و فرصت ها را دریابد. حدیث معروفى از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده که فرمود: «إنَّ لِرَبِّکُمْ فى أیّامِ دَهْرِکُمْ نَفَحاتُ ألا فَتَعَّرضوا لَها; پروردگار شما در دوران زندگانى تان نسیم هاى سعادتى در اختیار شما مى گذارد از آن نسیم ها استفاده کنید و خود را در معرض آن قرار دهید».(3) این نسیم هاى سعادت همان فرصت هاى گرانبهاست که در دوران زندگى براى انسان گه گاه حاصل مى شود. در حدیث دیگرى از امیرمؤمنان(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «أیُّهَا النّاسُ الاْنَ الاْنَ مِنْ قَبْلِ النُّدَمِ وَ مِنْ قَبْلِ (أَنْ تَقُولَ نَفْسٌ یَا حَسْرَتَا عَلَى مَا فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ اللهِ)(4); اى مردم هم اکنون هم اکنون (به پا خیزید) پیش از آنکه (فرصت ها از دست برود و) پشیمان شوید و پیش از آنکه (به فرموده قرآن مجید) کسى بگوید: افسوس بر من از کوتاهى هایى که در اطاعت از فرمان خدا کردم»(5). (6) * پی نوشت: (1). قصص، آیه 77 . (2). جامع الاحادیث شیعه، ج 14، ص 316. (3). بحارالانوار، ج 68 ص 221. در منابع اهل سنت نیز این حدیث از رسول خدا(صلى الله علیه وآله) نقل شده است: دانشمند معروف اهل سنت «هیثمى» آن را در مجمع الزوائد در باب «التعرض لنفحات رحمة الله» ج 10، ص 231 آورده است. (4). زمر، آیه 56. (5). میزان الحکمة، ح 15791. (6). سند گفتار حکیمانه: تنها موردى که در کتاب مصادر درباره این کلام حکمت آمیز نقل مى کند این است که مرحوم آمدى در غررالحکم آن را ذکر کرده است. (مصادر نهج البلاغه، ج 4، ص 108). «على بن محمد اللیثى» نیز در کتاب عیون الحکم و المواعظ همین حدیث حکمت آمیز را نقل کرده است. قبلاً نیز در نامه مبارک امام، به امام حسن مجتبى(علیهما السلام) عبارتى شبیه همین عبارت آمده بود آنجا که مى فرمود: «بادِرِ الْفُرْصَةَ قَبْلَ أنْ تَکُونَ غُصَّةٌ».