eitaa logo
🇮🇷🇮🇷آتش به اختیار 🇮🇷🇮🇷🇮🇷
88 دنبال‌کننده
4.7هزار عکس
6.3هزار ویدیو
29 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﴾﷽﴿✨ 🔹شرح خطبه (۳۲)بخش چهارم و پایانی🔹 ↩️طلا کجا و خاک کجا؟ آب گوارا و شيرين کجا و آب شور و تلخ کجا؟ دليل بر اين مطلب، سخن عمروبن بحر جاحظ است که ماهر در ادب و نقّاد بصير سخن مى باشد. او اين خطبه را در کتاب البيان و التبيين آورده و گفته است که آن را به معاويه نسبت داده اند و آن گاه خود او در اين باره سخن رانده و گفته، که اين خطبه به سخن امام (عليه السلام) و به روش او در تقسيم مردم شبيه تر است، و او است که به بيان حال مردم، از غلبه، ذلّت، تقيّه و ترس، واردتر است. او گفته: «تا کنون چه موقع ديده ايم که معاويه در يکى از سخنانش، مسير زهد پيش گيرد و راه و رسم بندگان خدا را انتخاب کند؟!» *** نکته: دنيا از ديدگاه اولياءالله: آنچه در خطبه بالا در باره گروه هاى پنجگانه اى که در عصر و زمان آن حضرت وجود داشتند (دنيادوستان وامانده، ظالمان خودکامه، دين به دنيا فروشان رياکار، زاهدان دروغين و مردان خدا) همان گونه که گفتيم، منحصر به عصر و زمان آن بزرگوار نبوده و نيست و در بسيارى از جوامع امروز و ديروز نيز همانند آنها يافت مى شود و هميشه مشکلات جوامع بشرى از همان چهار گروه نخستين بوده که در طول تاريخ، درد و رنج بسيار آفريدند و خونهاى بسيار ريختند و حقِّ مظلومان را پايمال کردند، فساد را گسترش دادند و طرفداران حق را تا آنجا که در توان داشتند منزوى ساختند. ولى دنيا هرگز به آنها وفا نکرد و به زودى طومار زندگى آنها پيچيده شد و همه چيز را رها کردند و رفتند و زندگانى آنها درس عبرتى براى بازماندگان شد. تعبيراتى که امام (عليه السلام) براى هر يک از گروه هاى پنجگانه و علائم و نشانه هاى آنها ذکر مى کند، بسيار دقيق و موشکافانه است و راهنماى خوبى براى شناخت هر يک از آنها است. از آنجا که سرچشمه جنايات و خلاف کارى هاى گروه هاى چهارگانه نخست، عشق و دلباختگى نسبت به دنيا است، حضرت در پايان خطبه با چند جمله مؤثّر، روح دنياپرستى را در دل ها مى کُشد. نخست دنيا را چنان بى ارزش قلمداد مى کند که حتّى آن را از تفاله هاى گنديده برگ هاى سلم ـ که به هنگام دباغى پوست حيوانات به کار مى رود ـ بى ارزشتر مى شمرد، سپس به ناپايدارى دنيا و سرعت تحوّل آن اشاره کرده، تاريخ پيشينيان و ويرانه هاى بازمانده از آنان را به عنوان يک سند روشن ارائه مى فرمايد، و سرانجام از بىوفايى دنيا سخن مى گويد تا دلدادگانش با خبر شوند که در آنجا خبرى نيست. در حديثى از پيغمبر اکرم (صلى الله عليه وآله وسلم) که از کنار لاشه حيوان گنديده اى که در يک طرف جاده افتاده بود گذشت و اشاره اى به آن کرد و فرمود: «اَتَرَونَ هذِهِ هُنْيَةٌ عَلى أَهْلِها؟ فَوَاللهِ! الدُّنْيا أَهْوَنُ عَلَى اللهِ مِنْ هذِهِ عَلى أَهْلِها; آيا مى بينيد که اين لاشه چقدر نزد صاحبانش بى ارزش است؟ به خدا سوگند! که دنيا نزد خداوند از بى ارزشى اين نزد دنياگرايان بى ارزش تر است». حضرت، سپس در ادامه اين حديث به چند نکته مهم اشاره فرمود و چنين گفت: «اَلدُّنيا دارُ مَنْ لا دارَ لَهُ وَ مالُ مَنْ لا مالَ لَهُ وَ لَها يَجْمَعُ مَنْ لاعَقْلَ لَهُ وَ شَهَواتَها يَطْلُبُ مَنْ لا فَهْمَ لَهُ وَ عَلَيْها يُعادِى مَنْ لاعِلْمَ لَهُ وَ عَلَيْها يَحْسُدُ مَنْ لا فِقْهَ لَهُ وَ لَها يَسْعى مَنْ لا يَقينَ لَهُ; دنيا خانه کسى است که (در واقع) خانه اى ندارد و مال کسى است که مالى ندارد. تنها کسانى که عقل ندارند، به جمع آورى دنيا مى پردازند و آنها که شعورى ندارند، به شهوترانى در آن رو مى آورند و تنها کسانى که آگاهى ندارند به خاطر دنيا به ستيز برمى خيزند و فقط کسانى که فهم ندارند به خاطر آن به ديگران حسد مىورزند و کسانى که ايمان و يقين کافى ندارند، پيوسته براى آن تلاش مى کنند». در حديث ديگرى آمده است که حضرت مسيح در حال مکاشفه دنيا را به صورت پيرزن بى دندانى ديد که بر او از هر گونه زينتى وجود داشت، پرسيد: «تاکنون چند همسر اختيار کرده اى؟» گفت: «از شماره خارج است.» حضرت مسيح پرسيد: همه آنها مردند يا تو را طلاق دادند؟ گفت: «نه; همه را کشتم». حضرت عيسى فرمود: «بدا به حال همسران باقيمانده ات! چگونه از همسران پيشين تو درس عبرت نمى گيرند!»
✨﴾﷽﴿✨ 🔹ترجمه و شرح خطبه (۴۶)🔹 🤲دعای هنگام سفر ↩️امّا متأسفانه در دنياى ما کسانى که نيايش را در چهره حقيقيش بشناسند بسيار کمند»! به هر حال دعا و نيايش در هر زمان خوب و سازنده است، ولى به هنگام انجام کارهاى مهم که انسان نياز به نيرو و توان بيشترى دارد از اهميت ويژه اى برخودار است. به همين دليل اولياءالله همواره در کارهاى مهم دست به درگاه پروردگار برمى داشتند، و با دعا و ياد او توان و نيرو مى گرفتند، و با توکل بر ذات پاکش آرام مى يافتند، و بدون ترس و واهمه از عظمت مشکلات به جنگ آنها مى رفتند، چرا که مى دانستند هر مشکلى در برابر اراده حق سهل و آسان است. مخصوصاً به هنگام مسافرتها به ويژه سفرهاى خوفناک، دعاى خود و دوستانشان بدرقه راهشان بود، و اگر مى بينيم امام اميرمؤمنان على (عليه السلام) نيز به هنگام حرکت به صفّين طبق گفتار بالا به خدا پناه مى برد، و دعا مى کند در واقع به سنت پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله وسلم) و انبياء پيشين عمل فرموده است. هنگامى که نوح در آن طوفان هولناک سوار بر کشتى شد، مأموريت پيدا کرد که رو به درگاه خدا آورد و براى نجات خود از او کمک بگيرد: «(فَاِذَا اسْتَوَيْتَ اَنْتَ وَ مَنْ مَعَکَ عَلَى الْفُلْکِ فَقُلِ الْحَمْدُللهِِ الَّذِي نَجّانا مِنَ الْقَوْمِ الظّالِمْينَ، وَ قُلْ رَبِّ أَنْزِلْنى مُنْزَلا مُبارَکاً وَ اَنْتَ خَيْرُ الْمُنْزِلينَ); هنگامى که تو و همه کسانى که با تو هستند سوار کشتى شديد بگو ستايش براى خدايى است که ما را از قوم ستمگر رهايى بخشيد، و بگو: پروردگارا! ما را در منزلگاهى پر برکت فرود آر، و تو بهترين فرود آورندگانى». و هنگامى که موسى (عليه السلام) از ترس مأموران خونخوار فرعون از مصر بيرون آمد و به سوى مدين حرکت کرد گفت: اميدوارم پروردگارم مرا به راه راست هدايت کند» (وَ لَمّا تَوَجَّهَ تِلْقاءَ مَدْيَنَ قالَ عَسى رَبِّي اَنْ يَهْدِيَنِي سَواءَ السَّبيلِ). و هنگامى که بر دروازه مدين به يارى دختران شعيب برخاست و گوسفندان آنها را آب داد، در سايه اى قرار گرفت و عرض کرد: «پروردگارا! هر خير و نيکى بر من فرستى به آن نيازمندم» (رَبِّ اِنّي لِما أَنْزَلْتَ اَلَّيَ مِنْ خَيْر فَقيرٌ). پيامبر اسلام (صلى الله عليه وآله وسلم) نيز به هنگام ترک مکه در سفر تاريخى هجرت به مدينه، سفرى که بسيار مخاطره آميز و هولناک بود، در حالى که از مفارقت مکه و خانه خدا سخت ناراحت بود، و در دل آرزو مى کرد که به آن بازگردد بشارت بازگشت به آن سرزمين را از وحى آسمانى دريافت داشت و آيه زير بر تو نازل شد: (اِنَّ الَّذي فَرَضَ عَلَيْکَ الْقُرآنَ لَرَآدُّکَ اِلى مَعاد); همان کسى که قرآن را بر تو فرض کرده، تو را به جايگاه و زادگاهت بازمى گرداند. اين تعبير نشان مى دهد که او در اين حال دست به دعا برداشته بود، و يا حالت دعا داشت که اجابت آن از سوى حق رسيد. در روايات اسلامى نيز دستور به دعاهايى به هنگام سفر داده شده است. اين سخن را با جمله اى از دعاى على (عليه السلام) به هنگام حرکت از کوفه به شام پايان مى دهيم: در بعضى از روايات آمده است هنگامى که پاى مبارکش را در رکاب نهاد «بسم الله» گفت، و هنگامى که بر پشت مرکب سوار شد فرمود: (سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هَذَا وَ ما کُنّا لَهُ مُقْرِنْينَ وَ اِنّا اِلى رَبِّنا لَمُنْقَلِبُونَ); پاک و منزّه است خداوندى که اين مرکب را مسخّر ما فرمود وگرنه ما توانايى تسخير آن را نداشتيم و ما به سوى پروردگارمان بازمى گرديم، سپس دعايى را که در خطبه مورد بحث آمده تلاوت فرمود.»