🌷 #هر_روز_با_شهدا
#ایندفعه....
🌷هر وقت منو میدید میگفت: من بوی چی میدهم؟ من میگفتم: بوی عطر. (یکی از خصوصیات بارز و آشکار این شهید این بود معمولاً لباساش همیشه بوی عطر میداد و همیشه شخصیتِ خندان و خوشرویی در بین رزمندگان داشت.) میگفت: نه ایندفعه من بوی بهشت میدهم. خدا رحمتش کنه در عملیات کربلای ۴ وقتی که ما از عملیات برمیگشتیم در یک منطقهای مستقر شدیم برای نماز ظهر و عصر، ما مشغول نماز خواندن بودیم شهید بزرگوار آمد یک چفیه بر گردن من بود از گردن من برداشت گفت:...
🌷گفت: بعد از نماز بیا چفیه را تحویل بگیر. نمازمان را که خواندیم، نشستیم دور هم. هر کس غذایی داشت آوردند با هم بخوریم، يکدفعه صدای وحشتناکی به گوش رسید. سریع بچهها را صدا کردم گفتم: بچهها هواپیمای عراقی بالای سرمان است، سریع سنگر بگیرید. بعد از چند دقیقه هواپیمای عراقیها رفت. شهید بزرگوار محمدحسین زنگی آبادی آمد گفت: نگاه کن محمد از کمر پاره پاره شد. وقتی رفتم بالای سرش دیدم سرش کاملاً جدا شده و یکی از دستانش از مچ و دیگری از کتف جدا شده.
🌹خاطره ای به یاد شهید معزز محمد خالقی و شهید معزز محمدحسین زنگی آبادی
🔰 بخشی از وصیتنامه شهید محمد خالقی:
✅️ ....حجاب شما از خون من رنگینتر است و حضور شما در دعا مستحب ولی حجاب شما واجب است.
#شهدا_را_ياد_كنيم_با_ذكر_صلوات
@cafedastan