🌹🍀 کرامتی فوق العاده زیبا وجالب
از #باب_الحوائج #حضرت_رقیه (س)🍀🌹
یکی ازعلمای روحانی به نام افشار
که مردی متدین بودوبه صداقتش
ایمان داشتم، حدود چهل سال قبل
برایم نقل کرد:
🍀 درجوانی که روضه می خواندم
زخمی عمیق درزانویم پیداشدوبراثر
آن دربیمارستان بستری شدم.
پس ازگذشت دوماه ، پزشکان
چاره ای جز قطع پای من ندیدند
وقتی ازاین موضوع باخبرشدم،
مضطرب گشتم وتصمیم گرفتم
به مولایم امام حسین (ع) توسل
پیداکنم برای فراهم آمدن توجه
بیشتر، منتظرماندم که تاریکی
شب برسد.شب هنگام باخودگفتم
: دخترپیش پدرخیلی عزیزاست.
خوب است ازنازدانه ی امامم
بخواهم که ازپدرشفای مرابخواهد
سپس این اشعارصامت بروجردی
راخواندم وگریه کردم:
بوددرشهرشام ازحسین دختری
آسیه فطرتی، فاطمه منظری
همینطورباگریه ، شعرها راادامه
دادم سپس درحال خواب وبیداری
دیدم مولایم به طرف تخت من
می آیدواین دخترانگشت پدررا
گرفته، اورابه سوی من می کشد.
🍀 حضرت کنارتخت من آمدندو
فرمودند: " افشار، من این اشعار
صامت رادوست دارم.برایم بخوان
خواستم بخوانم که فرمودند:
بایست . عرض کردم : آقاجان ،
قریب دوماه است که نمی توانم
بایستم فرمودند: " اگرارباب به
نوکرش میگوید بایست، می تواند
اوراشفادهد."برخیز"
من ایستادم واشعارراخواندم. در
حین خواندن ناگهان بخودآمدم و
دیدم که ایستاده ام وچندنفراز _
پزشکان وپرستاران وبیماران،
اطرافم گریه میکنند.
🍀 صبح دکترها مرامعاینه کردند
وگریه کنان ، باتعجب گفتند:
" پایت هیج مشکلی نداردومی
توانی مرخص شوی .
🍀 بیماران دیگراتاق هاازاین
موضوع باخبرشدندوباعصاو
ویلچربه اتاق من آمدندوگفتند:
"بایداین اشعاررادوباره بخوانی
تاماهم گریه کنیم: من اشعاررا
خواندم وآنان گریه کردند".
سپس ازهمه خداحافظی کردم
ومرخص شدم .
🍀 پس ازیک هفته به بیمارستان
رفتم تابه دو هم اتاقی خودسری
بزنم ، اماازآن دوخبری نبودپس از
پرس وجو، مسولان بیمارستان
گفتند: " آن روز همه ی بیماران
شفاگرفتند ومرخص شدند..
🌹التماس دعای ویژه 🙏🙏🙏🌻
🍀 راوی : استادسازگار
🍀 کتاب ریحانه ی کربلاص ۱۵۴
#یا_رقیه_س
@cafedastan