#داستان
📗کریستف کلمب
وقتی کریستف کلمب از سفر معروف
و پر ماجرایش برگشت ملکه اسپانیا
به افتخارش مهمانی مفصلی ترتیب داد.
درباریان که سر میز ناهار حاضر بودند با تمسخر گفتند:
کاری که تو کردهای هیچ کار مهمی نیست.
ما نیز همه میدانستیم که زمین گرد است و از هر سوئی بروی و به رفتن ادامه دهی از آن سوی دیگرش برمیگردی!
ملکه اسپانیا پاسخ را از کریستف خواست ،کریستف تخم مرغی را از سر میز برداشت و به شخص کناری خود داد و گفت: این را بر قاعده بنشان
او نتوانست
تخم مرغ دست به دست مجلس را دور زد و از راست ایستادن و بر قاعده نشستن اِبا کرد.
گفتند: تو خودت اگر میتوانی این کار را بکن،کریستف ته تخممرغ را بر سطح میز کوبید
ته آن شکست و تخم مرغ به حالت ایستاده ایستاد
همگی زدند زیر خنده ،که ما هم این را میدانستیم.
گفت: آری شاید میدانستید اما انجام ندادید من میدانستم و عمل کردم.
#داستان
#کریستف_کلمب
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#تلنگر
پشتِ تمام آرزوهای تو
خــدا ايستاده است..
کافی ست به حکمتش
ايمان داشته باشی
تا قسمتت سر راهت قرار گیرد
او را بخوانيد تا
شما را اجابت کند.
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#یکداستانیکپند
مردمیلیونری برای درد چشمش درماني پیدا نمیکرد
بعداز ناامید شدن ازاطباء پیش راهبی رفت
راهب به او پیشنهاد کرد به غیر از رنگ سبز به رنگ دیگری نگاه نکند
وی پس ازبازگشت دستور خرید چندين بشکه رنگ سبز را داد و همه خانه را رنگ سبز زدند همه لباسهایشان را و وسایل خانه و حتی ماشینشان رابه رنگ سبز تغییر دادند
و چشمان او خوب شد.
تا اینکه روزی مرد میلیونر راهب را برای تشکر به منزلش دعوت کرد
زمانیکه راهب به محضر ميليونر میرسد جویای حال وی میشود
مرد میلیونر میگوید:
خوب شدم
ولی این گرانترین مداوایی بود که تا به حال داشته ام...
راهب با تعجب گفت اتفاقا این ارزانترین نسخه ای بوده که تجویز کرده ام
برای مداوا،تنها کافی بود عینکی با شیشه سبز تهیه ميكرديد !!
👈برای درمان دردهايت، نمیتوانی دنیا را تغییردهی...
بلکه با تغییر نگرشت میتوانی دنیا را به کام خود دربیاوری..
تغییر دنیا کار احمقانه ایست
ولي، تغییرنگرش ارزانترین و موثرترین راه است.
#أَسْأَلُاللهَمِنْکُلِّخَیْرٍ
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
همه امیدمون به خودته...💖
توکل کن و تلاشتو کن ....
#بندگی
#خدا
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#حدیث
🌱امامـ صـادق عليهالسلامـ
يَعيشُ النّاسُ بإحسانِهِم أكثرَ مِمّا يَعيشُونَ بأعمارِهِم، و يَموتُونَ بذُنوبِهِم أكثرَ مِمّا يَموتُونَ بآجالِهِم.
مردم بيشتر با احسان و نیکوکاری خود زندگی میکنند تا با عمر خویش (یعنی بواسطه احسان کردن بیشتر از عمر معین خود زندگی میکنند و نیکوکاری سبب طول عمر میگردد)؛
و بيش از آن كه به سبب فرا رسيدن اجل خود بميرند، بر اثر گناهان خويش مىميرند (گناه موجب کوتاهی عمر و مرگ پیش از موعد میشود).
📚 بحار الأنوار، ج۵، ص١۴٠
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
12.82M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📚کجاشو دیدی...!!
👈نکنه فقط برایمان یک عادت بشه..😔
❌️لطفا حتما ببینید و به نیت فرج نشر دهید.
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#داستان
زنی به کشیش کلیسا گفت:
من نمیخوام در کلیسا حضور داشته باشم!
کشیش گفت:
میتونم بپرسم چرا؟
زن جواب داد:
چون یک عده را میبینم که دارند با گوشی صحبت میکنند،
عدهای در حال پیامک فرستادن در حین دعا خواندن هستند،
بعضی ها غیبت میکنند و شایعه پراکنی میکنند،
بعضی فقط جسمشان اینجاست،
بعضیها خوابند،
بعضی ها به من خیره شده اند...
کشیش ساکت بود،
بعد گفت:
میتوانم از شما بخواهم کاری برای من انجام دهید قبل از اینکه تصمیم آخر خود را بگیرید؟
زن گفت:
حتما چه کاری هست؟
کشیش گفت: میخواهم لیوانی آب را در دست بگیرید و دو مرتبه دور کلیسا بگردید و نگذارید هیچ آبی از آن بیرون بریزد.
زن گفت:
بله می توانم!
زن لیوان را گرفت و دوبار به دور کلیسا گردید. برگشت و گفت: انجام دادم!
کشیش پرسید:
کسی را دیدی که با گوشی در حال حرف زدن باشد؟
کسی را دیدی که غیبت کند؟
کسی را دیدی که فکرش جای دیگر باشد؟
کسی را دیدی که خوابیده باشد؟
زن گفت:
نمی توانستم چیزی ببینم چون همه حواس من به لیوان آب بود تا چیزی از آن بیرون نریزد...
کشیش گفت:
وقتی به کلیسا میآیید باید همه حواس و تمرکزتان به «خدا» باشد.
برای همین است که مسیح فرمود «مرا پیروی کنید» و نگفت که مسیحیان را دنبال کنید!
نگذارید رابطه شما با خدا به رابطه بقیه با خدا ربط پیدا کند. بگذارید این رابطه با چگونگی تمرکز تان بر خدا مشخص شود.
👈🏻نگاهمان به خداوند باشد نه زندگی دیگران و قضاوت کردنشان
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#داستان
💢قاضی یا معلم
شخصی آشنا از معلمی پرسید:
شما که قاضی بوديد ،
چرا قضاوت را رها كرديد و معلم شديد ؟!
ايشون جواب دادند :
چون وقتی به مراجعين و مجرمينی كه پيش من می آمدند دقيق ميشدم ،
ميديدم اکثرأ كسانی هستند كه يا آموزش نديده اند و يا دیدگاه درستی ندارند
بخودم گفتم :
بجايی پرداختن به شاخ و برگ ،
بايد به اصلاح ریشه بپردازیم
و ما به معلم دانا ،
بیش از قاضی عادل نیازمندیم
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#تلنگر
دور کردن خود از موقعیت هایی که
در آن احساس دوست داشتن، ارزش و احترام نمی کنید،
نوعی مراقبت از خود است.
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan
#حکایت
آورده اند که پدری از رفتار بد پسرش رنجور شد ، و او را بسیار ملامت کرد، و بگفت :
بی سبب عمرم را به پای تربیت تو هدر کردم ،...
فرزند افسوس که آدم شدنت را امیدی نیست.....
..پسر رنجید و ترک پدر کرد، و در پی مال و منال و سلطنت چند سالی کوشیدوتحمل رنج کرد....
عاقبت پسر به سلطنت رسید و روزی ، پدر را طلبید ،
تا جاه وجلال و بزرگی خود را به رخ او بکشد،
...چون پدر به دستگاه پسر وارد شد ، پسر از سر غرور روی بدو کرد و بگفت :
اینک جایگاه مرا ببین ، یاد آر که روزی بگفتی ،هر گز آدم نشوم ، اینک من حاکم شهر شده ام....
پدر بی تفاوت روی برگرداند و بگفت :
من نگفتم که تو حاکم نشوی
من بگفتم که تو آدم نشوی
کانال داستان های عبرت انگیز👇👇
@cafedastan