eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.4هزار دنبال‌کننده
902 عکس
241 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
﹙بیاازهمین‌لحظه . .💗🌸🥧! ﹚ - دیگران‌وقضاوت‌نکن ؛ - به‌صدای‌قلبت‌گوش‌کن ؛ - به‌حرف‌های‌سمی‌توجه‌نکن ؛ - دیگران‌وببخش ؛ - بیشتربه‌خودت‌برس ؛ - بیشترلبخندبزن ؛ - مهربون‌ترباش. ؛) @CafeYadgiry
علم روانشناسی میگه☕: -روانشناسی میگه اگه بتونید مشکلاتتونو پیش کسی نگید از نظر ذهنی قوی تر از بقیه هستید🌤🍒. -یه حقیقتی وجود داره که شما آدم خوب داستان نیستید چون زخمی که خوردید و یادتونه ولی ضربه هایی که زدین رو یادتون میره🌻✨. -افردای که زیاد احساس گناه میکنن بهتر میتونن احساسات و طرز فکر بقیه رودرک کنن.🦋🌱. -همیشه نگید باشه ،بله، چشم، اوکی چون اکثر افراد جذب کسایی میشن که پیشنهادشون رو رد میکنن🥞🤝. !!! @CafeYadgiry🫂
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_164 رادین خیلی فرز و سریع اراموبغل کرد و بردش بالا.. سمت خانومه رفتم و
•{🖤🤍}•• ‌ خودشو پرت‌کر‌د ‌رومبل‌ و چشماشو بست... بدجور کلافه بود. نشستم کنارش که رو کرد سمت نرگس و گفت: _نرگس خانوم..میشه یکم برای آرام آب ببرید.. تشنشه.. _بله چشم... پارچ آب و لیوان رو تو دستش گرفت و سمت اتاق رفت.. اشاره ای به رادین کرد و لب زد: _آرومش کن! سری تکون دادم که رفت تو اتاق.. پامو انداختم روپام و دستامو گذاشتم رو گردنم... +چی گف؟ _کیفشو زدن! +اینونرگس گفت..بقیش! نیم نگاهی انداخت و از خونه زد بیرون.. پشت سرش راه افتادم .. حالش نرمال نبود! معلوم نبود تو کلش چی میگذره! پشت سرش میرفتم که فهمیدم میخاد بره سایت... بدون هیچ حرفی کنارش قدم برداشتم.. --------------------------------------------------- . آروم درو باز کردم که دیدم آرام خوابه... پارچ و لیوانو گذاشتم رو میز و نشستم کنارش... دستمو گذاشتم رو شونش و آروم تکونش دادم.. +آرام؟ آرام پاشو یکم آب بخور حالت بهتر شه! کلافه بلند شد و نشست.. لیوان رو پرازآب کردم و دادم دستش. آبو سرکشید و دستشو گذاشت رو پیشونیش.. +آرام؟ نمیخای حرف بزنی؟ دستامو گرفت تو دستاش و به سختی گفت: _ن..نرگس! او...اون فلشه ...ب...برای کی ب..بود؟ اخم کمرنگی کردم و گفتم: +کدوم فلشه؟ _ن..نرگس ب..بخدا من فلشه رو برداشتم ببینم چی توشه که حا..حامد وصل کرده به لپتابش.! زد زیرگریه .. مات خیره شده بودم بهش! چی داشت میگفت؟ کدوم فلش؟ کدوم لپتاب ؟
•{🖤🤍}•• ‌ دستمو بردم زیر چونش و گفتم: +آرام کدوم فلش! حامد فلش نداره !! _ن..نمیدونم! اومدم اینجا ..تو اتاق.. دیدم لپتابش روشنه! یه فلش هم بهش وصله! هرکار میکردم ...ق..قفل پ...پوشه هاش باز نم...نمیشد! گفتم ببرمش خونه .. ازخونه زدم بیرون که.. هق.. مات و مبهوت چشم دوخته بودم به اشکاش! +گند زدی آرام! گند! اشکاشو پاک کرد و سرشو گذاشت رو زانوهاش. +آرام! سرشو آورد بالا و با شرمندگی نگام کرد.. +به هیچکس حتی به رادین! چیزی نمیگی! باشه؟ _ولی.. +ولی نداره! هروقت دنبالش گشت خودم بهش میگم! بغض کرده بود ولی نمیتونست بشکنه.. چون کلافه بود! چاره ای جز شرمندگی نداشت.. دلم براش میسوخت! از موقعی که من اومده بودم یکسره درحال گریه کردن و عذاب کشیدن بود! _قرص س..سردرد داری؟ سرم درد میکنه! +آ..آره وایسا.. در کشورو باز کردم و یکی از قرصای حامد رو که همیشه برای سردردش میخورد ؛برداشتم. +بیا... قرصو دادم و ازاتاق اومدم بیرون... مغزم درحال پوکیدن بود! معلوم نیست تواون فلشی که میگه چی بوده! اصلا برای حامد بوده یا برای سرکارش! سماورو روشن کردم و چایی دم کردم.... گوشیمو برداشتم که صدای زنگ آیفون دراومد.. +کیه. _منم بازکن.. درو زدم که بعد چن ثانیه هیکل حامد تو چهارچوب در نمایان شد. +چی جا گذاشتی باز. با صدای آروم لب زد؛ _آرام خوابه؟ +اره! قرص خورد خوابید! چطور؟ اومد نزدیکم و گفت؛ _نرگس..یه فلش وصله به لپتابم...لپتابم تو اتاقه.. اونو برو بیارش.. آب دهنمو به سختی قورت دادم که دستشو جلو صورتم تکون داد. _هاییی..باتوام! نمیتونی خودم بر.. +ها نه..چیزه... خودم میرم! با استرس وارد اتاق شدم و درو بستم.. +آرام! آرام هویی.. ترس برش داشت.. _چیه.چیشده. +نترس!فقط پاشو گندیو ک زدی جمش کن! سرشو سوالی تکون داد که با حرص نزدیکش شدم؛ +د آخه میمون ! فوضولیت گل کرده بود به خودم میگفتی باهم فلشو میگشتیم! چه لزومی داشت برش داری! مکث کردم گفتم: +حامد دراومده دنبال فلشه! از تخت اومد پایین و شالشو مرتب کرد.. _ح..حاالا چ..چکار کنمم؟ گوشیشو دادم دستش و گفتم: +زنگ.بزن داداشت! زود.بگو بیاد.. _مگه...مگه نیومده؟ +نه پایینه! منتظر حامد.. با صدای تق تق در هول شدم.. _ت..ت..ت..(همون تق خودمونه) _نرگس..نرگس زودباش دیر شد! دستمو رو پیشونیم کوبیدم و گفتم؛ +دارم میام دیگه اه.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
『 ۷ کاری که وقتۍ دلـت گـرفـتـه ، میتونه انرژیـتـو برگـــردونه : 🍓🍃 』 1⃣ نـــور خوشید خانوم 🌞🌻 2⃣ ورزش کــردن 🏃‍♂🏄🏇 3⃣ هواے تازه 😌🌬🪴 4⃣ هنـــر و خلاقیت 🎨🧶🪡 5⃣ استراحتـــــ و خواب کافے 😴🦦 6⃣ خود مراقبتی 🫂🫀🥑 7⃣ جملات تاکیدی مثبت ➕✨ 🙃🌧✨ 🥤🍓🌈 🌱🐞 😻 @CafeYadgiry🐥