eitaa logo
" دلارامᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.9هزار دنبال‌کننده
1هزار عکس
260 ویدیو
13 فایل
There is no story to tell without taking risks✌️🎬 'تنها‌ خُداست‌ کهِ‌ می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli دلاࢪام ؟ آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب🤝🙂 تولـدمون: 6مهر1402🎂 شایدمن: @Nazi27_f کپی؟لاسید👀🎀
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶ آبان ۱۴۰۳
خط قرمزهای زندگیت رو مشخص کن!!!🚧 آدمایی که وارد زندگیت میشن🚶‍♀️ غذایی که میخوری🥗 افکاری که داری💭 جوری که از زمان استفاده میکنی⏰محتوایی که با چشمات میبینی🤳 حرفایی که به خودت میزنی🦋 مطالبی که میخونی📚 !! !! @CafeYadgiry🍂
۱۶ آبان ۱۴۰۳
21.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
من بهترین ازاونا هستم:)🥺😂 گفته حامد که اصن ....بدرد نمیخوره:)😂🤣 @CafeYadgiry🎥
۱۶ آبان ۱۴۰۳
۱۶ آبان ۱۴۰۳
نمی دانم دیده ای یا نه اما قلبی پر زخم را مرهم نگذاشتم تا تو بیایی و مرهم این قلب شوی!!! @CafeYadgiry🫂
۱۶ آبان ۱۴۰۳
جمع بندی مطالب درسی📑: 𝟏- چند دور مطالعه با دقت 👀👣.⊹ ๋ ࣭ 𝟐- یادگیری مفهومی از جزوه و پاراگراف‌های مهم 🧡🍊.⊹ ๋ ࣭ 𝟑- حفظ پاراگراف‌های بلند 💗🥥.⊹ ๋ ࣭ 𝟒- یک دور مطالعه 🥛🌻.⊹ ๋ ࣭ 𝟓- حفظ پاراگراف‌های کوتاه 🌙🌸.⊹ ๋ ࣭ 𝟔- یک دور مطالعه 🍭🤍.⊹ ๋ ࣭ 𝟕- وقت گذاشتن رو مشکلات و یادگیری 🐣💫 𝟖- حل کردن نمونه سوالات 🌪☁️.⊹ @CafeYadgiry♥️
۱۶ آبان ۱۴۰۳
29.08M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مودهممون‌ درزمان امتحانات:😂 تموم میم هاشون خیلی حق بود:)🙂😂 @CafeYadgiry🤍
۱۶ آبان ۱۴۰۳
یعنی خدا نکنه که درس آدم به گوشی وابسته باشه:))) احساس میکنم نمره چشمام دونمره رفت بالاتر😂. @CafeYadgiry💘
۱۶ آبان ۱۴۰۳
" دلارامᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_289 ولی رسول ب آقامحمد میگفت! نمیخاستم کسی ازین موضوع چیزی بدونه! برای
•{🖤🤍}•• ‌ بادیدن ارسلان اخمی بین ابروهام نشست!! زیرلب ازشدت تعجب اسمشو صدا زدم که سریع رو کرد سمت راننده! _خب...سامان باتو کاری ندارم! برو عمارت! برای بقیه کارا! سری تکون داد و سوار ماشینش شد و رفت! +به این بدبختاهم رحم نمیکنی ؟ پوزخندی زدم و با حالت مسخره ای گفتم: +افشین!؟؟ _مسخره بازی درنیار! بشین !! نشستم روی صندلی که روبروم نشست... بی حرف خیره شدم بهش که بعداز چنددیقه؛ نگهبان باغ دوفنجون قهوه رو روی میز گذاشت و رفت.. +نمیخای حرف بزنی؟ اخمی کرد و فنجون رو نزدیک لبش گرفت.. _حرفایی که میزنم خیلی تلخه! حداقل برای تو! تویی که توی این چندماه صددرصد وابسته آرام شدی! +خیلی سختته بگی آرام خانوم؟ پوزخندی زد و گفت: _یادمه اولین روزی که تو دانشگاه دیدمش خیلی زود صمیمی شدیم! هرچند زیاد باهم نبودیم! ولی تو همون چندماه حسابی وابسته هم بودیم! +خب؟؟؟ گلوش رو با قهوه تازه کرد و ادامه داد: _کلی قرار مدار گذاشتیم! کلی نقشه کشیدیم برای زندگیمون! +اوم... بهم رسیدین بالاخره؟ اسمش چی بوده؟ میتونم کمکت کنم‌؟ _تو واقعا نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟؟؟ من و آرام جفتمون وابسته هم بودیم! چرا نمیخای بفهمی که گند زدی به رویای جفتمون؟؟ +چی ؟ من؟ _تو! خود تو! آخ ....آخ که نمیدونی چه بساطی درست کردی ! با قدم نحست تو زندگی آرام تموم آرزوهای منم خراب شد! بلند شد و تکیه داد به میز... ب در خیره شد و گفت: _ دوسش داشتم! ولی خیلی دیر منو شناخت! بدجور این آخریا وابسته هم بودیم! دوسم داشت ! تموم صبرش رو به کار گرفت تا کارام رو جور کنم و بریم سر خونه زندگیمون! کی رو میگفت؟ آرام من رو میگفت؟ همون کسی که الان تو خونه من خوابیده؟ +چرا چرت میگی! فکر نمیکنی داری اشتباه حرفتو میزنی؟ سری به حالت تاسف تکون داد و گفت: _اشتباه کار تو بود ! که بدون شناخت آرام وارد زندگیش شدی و عاشقش شدی!
۱۶ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۶ آبان ۱۴۰۳
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱۷ آبان ۱۴۰۳