" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_330 حتی منم گاهی اوقات محرم خودش نمیدونست و چیزی به من نمیگفت ! +حامد !
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو فقط یه رفیق واقعی توی زندگیت
داری و اونم خودتی! پس حسابی
مراقبش باش 🌿💚
#انگیزشی #پروف
@CafeYadgiry🥺🤍
- دیزاین اتاقتونو عوض کنین، خیلی سرگرمی خوبیه و حالتونو خوب میکنه!🌼⿻.
- ایده های نقاشی دان کنین و نقاشی بکشین!🍨☁️.⿻
- آشپزی کنین، کیک بپزین!.⿻
- دعا کنین، باخداحرف بزنین!🥤🌸.⿻
- یه سریال طولانی قشنگ شروع کنین که نتونین ازش دست بکشین🧁🍊.⿻
- به پوست، مو و ناخناتون برسین!🪴🧋.⿻
- هرروز ورزش انجام بدین🦋.⿻
- گل و گیاه بخرین و ازشون نگهداری کنین🤍🌱.
#ایده #توصیه #کاربردی
@CafeYadgiry🧊🏐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گنگشبالاست:😎🤘😂
من احتیاج به دوست ندارم:😎
#سوگنگ
@CafeYadgiry🫀
عمیقادلم یه گریه طولانی میخواد !
یه پرت کردن و خورد کردن وسایل ..
یه خواب عمیقی که سرحال بلندشم!برای ادامه زندگی!
#توییت #دلی
@CafeYadgiry🌚
- اگه احساس بدی داشتی، این کارارو انجام بده تا حالت خوب بشه :
- 🍋خشم : روی نفست تمرکز کن، برو بیرون یکم قدم بزن.
- 🍋غم : یکم چای بخور، گریه کن، حستو بنویس.
- 🍋شرمندگی : خود عشق ورزی رو تمرین کن، با یک دوست حرف بزن.
- 🍋اضطراب : نرمش کن، نفس عمیق بکش، مدیتیشن و یوگا انجام بده.
- 🍋افسردگی : طبیعت گردی کن، آفتاب بگیر، قدم بزن و به خودت رسیدگی کن.
- 🍋خستگی : موبایلتو خاموش کن، چرت بزن
#روانشناسی #توصیه #ایده
@CafeYadgiry😻
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_330 حتی منم گاهی اوقات محرم خودش نمیدونست و چیزی به من نمیگفت ! +حامد !
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_331
خیره شده بودم بهش و جون از بدنم رفته بود .!
+د...داوود !!!
دستمو به ماشین گرفتم تا مانع از افتادنم بشه !!
+ح...حامد برو عقب دیوونه !!
بروعقب میگم.!
وایستادنش لبه دیوار برابر شد با از کار افتادن قلبم !
_آرام نامردی کردا ..
فکر نکن یادم میره !
خنده از سر دیوانگی سر داد و دوباره گفت:
_میخواستمش بخدا !
به علی قسم میخواستمش !
خودش رفت !
خودش نموند !
من خاک برسر بخاطر یه قضاوت کوچیک ...
قهقه ای سر داد و گفت؛
_قضاوت کوچیک؟
اگه کوچیک بود که نمیرفت!
نگاهی به اطراف انداختم !!
کی اینا اینجا جمع شده بودن؟!
تموم همسایه ها از کوچیک تا بزرگشون یه گوشی دستشون بود و درحال فیلم گرفتن بودن !
+حامد دیوونه نشو ! برو عقب !!
_دیوونم کردین داداش !
من عاشق آرام بودم !
ولی نامردی کرد !
بچمو کشت !
ترسید پاشد گورشو گم کرد که گیر من نیوفته آره؟
ترسیده بودم !
هراتفاقی ممکن بود بیوفته!
عصاهام با صدای بدی از دستم افتاد که داد زدم:
+ببند دهنتو حامد !
گمشو پایین !
اگه تو مردی و مردونگی سرت میشه ؛ دست ازین سوسول بازیات بردار !
با کشتن خودت هیچی درست نمیشه !
چشمام دنبال داوود بود اما مگه پیدا میشد؟
انگار کور شده بودم و بس!!!
سمت راهرو رفتم که
با صدای جیغ و داد های جمعیت، ترسیده برگشتم !