eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.1هزار دنبال‌کننده
870 عکس
233 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_330 حتی منم گاهی اوقات محرم خودش نمیدونست و چیزی به من نمیگفت ! +حامد !
•{🖤🤍}•• ‌ خیره شده بودم بهش و جون از بدنم رفته بود .! +د...داوود !!! دستمو به ماشین گرفتم تا مانع از افتادنم بشه !! +ح...حامد برو عقب دیوونه !! بروعقب میگم.! وایستادنش لبه دیوار برابر شد با از کار افتادن قلبم ! _آرام نامردی کردا .. فکر نکن یادم میره ! خنده از سر دیوانگی سر داد و دوباره گفت: _میخواستمش بخدا ! به علی قسم میخواستمش ! خودش رفت ! خودش نموند ! من خاک برسر بخاطر یه قضاوت کوچیک ... قهقه ای سر داد و گفت؛ _قضاوت کوچیک؟ اگه کوچیک بود که نمیرفت! نگاهی به اطراف انداختم !! کی اینا اینجا جمع شده بودن؟! تموم همسایه ها از کوچیک تا بزرگشون یه گوشی دستشون بود و درحال فیلم گرفتن بودن ! +حامد دیوونه نشو ! برو عقب !! _دیوونم کردین داداش ! من عاشق آرام بودم ! ولی نامردی کرد ! بچمو کشت ! ترسید پاشد گورشو گم کرد که گیر من نیوفته آره؟ ترسیده بودم ! هراتفاقی ممکن بود بیوفته! عصاهام با صدای بدی از دستم افتاد که داد زدم: +ببند دهنتو حامد ! گمشو پایین ! اگه تو مردی و مردونگی سرت میشه ؛ دست ازین سوسول بازیات بردار ! با کشتن خودت هیچی درست نمیشه ! چشمام دنبال داوود بود اما مگه پیدا میشد؟ انگار کور شده بودم و بس!!! سمت راهرو رفتم که با صدای جیغ و داد های جمعیت، ترسیده برگشتم !