" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• #قلم_N #part_130 محمد:نفس عمیق*... حال بدیاتون برا منه خنده هاتون براهم؟ رادین نیشش
•{#قشاع🖤🤍}••
#قلم_N
#part_131
نفس عمیقی کشیدم و گفتم:
+باید با اقامحمد صحبت کنیم...من نمیدونم!
_راهنمایی خوبی بود اقای غش غشو!
اینو گفت و صدای قهقهش ماشینو برداشت...
چشم غره ای رفتم که با خندش خندم گرفت..
ضربه ای به بازوش زدم که صدای نالش بلند شد:
_آخ چرا میزنی به بازوم..آخخ...
نگران نگاش کردم
+چیشد!
_بابا امروز رفتم آزمایشا...اه
یه تای ابرومو دادم بالا و گفتم:
+آزمایشو از بازو میگیرن؟
سرفه الکی کرد و گفت:
_نه ...ینی چیز...
نگاه تاسف باری کردم ...
+اینجوری جلوی آرام فیلم بازی کنی دق میکنه!
_زبونت لال...نه بازی نمیکنم...
زبونم لال. ..
پوفی کشیدم و گفتم:
+اه پس کی میرسیم؟
_تا تو یکم ساکت شی و بزاری من تمرکز کنم و خوب فکر کنم و بگیری بخوابی میرسیم...
بعدازاینکه ضدحال خوردم، سرمو تکیه دادم به صندلی..
_ناراحت نشیا...بالاخره دومادمونی...باید روتو کم کنم دیگه...
لبخندی رو لبم اومد...
میدونست چجوری خرم کنه:)
دومادشون!
خواستم چیزی بگم که گوشیم زنگ خورد:
+بله؟
_الو...حامد!
+نرگس؟
_حامد توروخدا سریعتر بیاید!
+چیشده نرگس چرا صدات میلرزه؟
_آرام!
+آرام چی؟
با صدای داد رادین اخم کردم:
#گوشیو بده!
+نرگس...الو.....الووو!
صدای بوق گوشی نشوندهنده قطع شدنش بود...
دلهره بدی گرفتم!
+رادین گاز بده!
صدای لاستیک ها کل جاده رو برداشت...
دست رادین دور فرمون مشت شد...
گوشیمو برداشتم و دوباره شماره نرگسو گرفتم...
ولی خاموش بود...
+رادین اروم باش!
_چجوری اروم باشم؟ خدا انگار قهر کرده باهام! درد منو نمیفهمه! هرچی بلا و سختی و مصیبته سرمن اومده! بهش گفتم نزار بلایی سر ارام بیاد....خودت محافظش باش¡ اما اون داره چکار میکنه؟ عزیزترین کسمو عذاب میده!
________________________