eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
903 عکس
241 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـات🌾: @Tablighat_Deli گپمون‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_335 تموم حرفا و رفتارای حامد ، مثل فیلمی از جلوی چشمام رد شد!!! __دهنتو
•{🖤🤍}•• ‌ +از سر قبرم ! پوزخندی زد .. _اتفاقا میخام ببرمت همونجا ! کلافه سری تکون دادم که گفت : _مانتوئه اصلا بهت نمیاد ! خیلی بد وایستاده تو تنت ! صبر کن به منیژه بگم چادرشو بیاره ! از اتاق بیرون رفت و من موندم و دردی که رو دلم سنگینی میکرد ! تحقیر شدن توسط نامردترین آدم روی زمین، سخت بود ! خیلی هم سخت بود ! میدونستم بدترازین ها قراره سرم بیاره ! اما... حامد ؟! کی قراره جبران کنی ؟! کی قراره نجاتم بدی ؟! اگر اینجا بود مطمئننا جون تو بدن ارسلان نمیذاشت ! نشستم رو تخت و لبامو به هم فشردم تا گریم نگیره ! زود بود برای ضعف نشون دادن ..! با صدای منیژه ، برگشتم .. _خانوم ؟ میشه بیام داخل؟! سری تکون دادم و خیره شدم به چادر ی که تو دستاش بود ! _اینو آقاارسلان گفتن براتون بیارم ! +مرسی ! من تا شب بهتون برمیگردونم ! _لازم نیست خانم ! این برای خودتونه ! +برای من ؟ _بله ! اخمی کردم و چادرو گرفتم ! +ممنون ! _امری ندارید خانم ؟ +ن مرسی ! خواست بره ک گفتم : +این چادر برای کیه؟ _برای خواهر ارباب زادست ! +اوکی .. میتونی بری ! بعداز رفتن منیژه ، دستی روی چادر کشیدم و بازش کردم ! چادر عربی ساده اما درعین حال زیبایی بود .. خواهر ارسلانو ندیده بودم اما ممنونش بودم بخاطر این کارش ! وقتو تلف نکردم و چادرو پوشیدم .. برای اولین بار از اتاق خارج شدم و راهروی طولانی رو طی کردم .. دلیل استرسمو نمیدونستم .. شاید بخاطر مواجه شدنم با عمارتی بود که تاحالا ندیده بودم ! به حیاط رسیدم و بادیدن رخ ارسلان ک به ماشینش تکیه داده بود، ذوق و استرسم کور شد ! _چه عجب ! جوابی ندادم و نشستم تو ماشین ! بدون حرف سوار شد و استارت زد و راه افتاد .. نگهبان سریع درو باز کرد و تا کمر خم شد برای احترام ! اما ارسلان از نگاه کردن به اون بیچاره هم دریغ کرد ! نفس عمیقی کشیدم و سعی کردم به هیچی فکر نکنم ! باید حسابی اینجارو به ذهنم میسپردم !. هنوزم ک هنوزه ، جرئت این رو داشتم ک برای بار دوم به رادین زنگ بزنم !