eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.3هزار دنبال‌کننده
895 عکس
240 ویدیو
13 فایل
Live for ourselves not for showing that to others!😌🌗👀 'تنها‌خُداست‌کهِ‌می‌مانَد؛🕊️🍃 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗✨. تولــدمــــون:6مهر1402🎂 -----------------~-----------------
مشاهده در ایتا
دانلود
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
•{#قشاع🖤🤍}•• ‌#قلم_N #part_341 _اینو زدم تا حد خودتو بدونی ! اون زنی که ازش داری حرف میزنی ؛ یه رو
•{🖤🤍}•• ‌ -بله حتما ! زبونم بند اومده بود و آقامحمد بعداز نگاه سنگین؛ سمت پذیرش رفت برای امضا ! حامد چیکار کردی باخودت !؟ ناامید نشستم رو صندلی که باصدای ویز ویز رسول و داوود سرمو برگردوندم .. +چخبرتونه ؟ داوود : بابا ولم کنین دیگه اه . من حالم خوبه ! این کوفته ها چیه به من وصل میکنین؟ +سرمه !... کوفته نیست ! رسول نیشش باز شد و دستشو قفل دست داوود کرد ! _بزار کمکت کنم نمیتونی راه بری ! داوود : رسول ولم کن ! میزنم تو سرت تو بجای حامد بری اونجا بخوابی ها ! رسول اخمی کرد و بیخیال داوود شد ! _آها راستی ! حامد چیشد ؟ دکترش اومد؟ +آره... باید معدشو شست و شو بدن ! _چرا ؟ داوود : خیلی حالش وخیمه؟؟ +قرص روان گردان استفاده کرده .. دکترش گفت اوضاعش زیاد خوب نیست ! رسول نوچی گفت و دستی به موهاش کشید .. داوود کنارم نشست که رسول گفت : _ من نمیفهمم ... اون یالغوز قرص خورده چپه شده ! تو چرا اینور چلاق شدی ! داوود با نیش باز و هیجان زیاد چشم دوخت به رسول ! -وای داداش اونجا نبودی که !! رادین که خشکش زده بود تو اون لحظه ! وایستاده بود تو حیاط و مخ حامدو کار گرفته بود ! منم از فرصت استفاده کردم خودمو رسوندم به بالا پشت بوم ! اومدم حامدو بیارمش پایین ! بی وفا نمیدونم چی دستش بود ، پرت کرد سمتم دستمو داغون کرد ..! رسول پقی زد زیر خنده ... +رسول! هییش ! داوود از خجالت سرخ شده بود ..! _یکاری رو نمیتونی درست انجام بدی پسر ؟! +ن رسول .. اشتباه نکن !.جون حامد رو نجات داد ! اگ داوود نبود ؛ الان حامد باید تو سردخونه میبود نه بخش ! رسول صورتشو گرفت و ریز میخندید ! +رسول قرصا چیشد؟ _آ خوب شد یادم انداختی ... بیا ! قرصارو از جیبش درآورد .. +رسول آب میاری برام !؟ سری تکون داد و سمت آبسرد کن رفت .. رو کردم سمت داوود .. +داداش کار بزرگی کردی ها! مشغول بازی با باند دستش شد و خجالت وار لب زد .. _کاری نکردم ... فقط امیدوارم دیگه ازین غلطا نکنه!! +نه ... نمیکنه .. تو مراقب دستت باش ! لبخندی زد که گفتم : +جدی دستت چیشد؟! _بابا من اومدم حامدو از پشت هولش بدم سمت عقب ! نمیدونم چی تو دستش بود.. فرو کرد تو دستم .. که کلا دستم از دست رفت ! +آهان .. سعی میکنم که متوجه بشم . ممنون . خنده ای کرد که لبخندی زدم ..