eitaa logo
" دلاࢪامــ ᴅᴇʟᴀʀᴀᴍ "
2.1هزار دنبال‌کننده
870 عکس
233 ویدیو
13 فایل
. Live for ourselves not for showing that to others!🍓👀 تبلیغـاتمــون🌾: @Tablighat_Deli گپ‌ناشناس‌: @Nashenas_Deli [دلــاࢪامــ]؟آرامــش‌دهنده‌ی‌قلب💗🌗. لااقل۲۴ساعت‌بمون چنلو بهت ‌ثابت کنم😂🚶. از6مهر1402برای‌پرواز‌به‌سوی‌هدفات‌کنارتم🌥🎀 .
مشاهده در ایتا
دانلود
•{🖤🤍}•• ‌ _آرام ؟ سری تکون دادم .. _قبول کنی کل عمارت رو شیرینی میدم ! پوزخندی زدم .. +باید فکر کنم ! _باشه ! من رفتم ... شب میام دوباره .. +نیای بهتره .. _میام .. بای .. لبخندی زد و از اتاق بیرون رفت! روی تخت دراز کشیدم و خیره شدم به سقف .. بدنم سر شده بود و تکون خوردن بشدت برام سخت بود! امان ازتو حامد .. امان ازتو که داغونم کردی با این کارات ! چیکار میکردم؟! نامردی تو خونم نبود .. یعنی دلم نمیومد ازش جدا بشم ! هرچند تا الان فهمیده چه گندی زده تو زندگیمون ! اما فایده ای داشت؟! میتونست با خرید چسب رازی قلب خورد شده من رو به هم بچسبونه؟! نمیشد ! به والله نمیشد! من داغون بودم! از طرفی ارسلان فکرم رو درگیر کرده بود و از طرف دیگه حامد دلمو سمت خودش کشونده بود! روحم هم پیش این بچه بود! دختری از جنس خودم! از قلبی که نازک نارنجی بود و سادگی و مهربونی جزوی از امید تپشش محسوب میشد! امیدوار بودم تابان من قوی بار بیاد ! نامرد و محکم ! تواین دنیا نامردی نکنی و محکم نباشی ؛ باختی ! با فکری که به سرم زد ، لبخندی زدم !!.. جنس آدما کلا همینه ! با آدما بازی میکنن ! بازی کردن با آدما و نامردی چه حسی داره ؟! بلند شدم و سمت میز آرایشی رفتم ! شالمو درآوردم و موهامو شونه کردم .. با مدل خاصی موهامو سفت بستم... نگاه کلی به ست کامل آرایشی که رنگ خاص و زیبایی داشت ، انداختم .. دلم یه تغییر میخواست .. اما دردی ک کل وجودم رو اشغال کرده بود ، نمیزاشت ! لباسامو با لباسایی که تو کمد کنج اتاق بود عوض کردم .. دستی رو لباسام کشیدم و نگاهی ب خودم انداختم .. لباسای شیک و جمع و جوری بود ! نفس عمیقی کشیدم و از اتاق زدم بیرون .. _سلام خانوم ! +سلام عزیزم ! ارسلان کجاست ؟ _رفتن تو اتاقشون! ممنونی گفتم و سمت اتاقش قدم برداشتم .. تو این سه چهارروز از همه جای این خونه سر درآورده بودم .. تقه ای به در زدم و بعداز بفرمایید ارسلان وارد اتاق شدم ..