eitaa logo
کافه کتاب رهتاب📚☕️
853 دنبال‌کننده
790 عکس
366 ویدیو
4 فایل
﴿اولین‌کآفہ‌کتآب‌ویژه‌ #بانوان‌ دࢪاِصفهان﴾ یہ‌ جاےدِنج‌وآࢪوم😌 مناسب دوࢪهمےهاےخاصِتون😃 مهمانمان‌باشید"یِک‌☕️کتآب‌گࢪم" آدرس‌‌⇩ دهنو•طبقه‌زیرین‌خیریه‌رسول‌اکرمﷺ ⏰پذیراےشما از ساعت۱۶عصرالی۱۹:۳۰شب ☎️تلفن : ۰۹۱۳۵۶۷۹۶۶۵ 🆔️ ادمین کانال : @admin_rahtab
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بعضی شب‌ها🌌 به منزل برادر بزرگش حسین می‌رفت. چیزی را بهانه می‌کرد و خودش را به خواب می‌زد تا برادرش حسین او را در آغوش گرفته و به خانه برساند.🌱 تمام راه صورتش را روی سینهٔ حسین می‌گذاشت🫀 و به صدای قلب او گوش می‌داد...❤️ 📚 @Caffeerahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●|🔗📚🌱|● قایِقی در طَلَب مـــ🌊ـــوج به دَریا پیوَست بایَد اَز مـَـــــرگ نَتَرسید اگَر بایَد عِشـ❤️ــق ... @Caffeerahtab
بِبیـــــــــــــ🤭ــــــــــنَم قول
کلیپ آموزشی
داده بودیم!نه؟😬 اینم از اولین‌ِش👆 فردا منتظرش باشید که حسابی جذآب و در عین حال ساده‌ست😍؛ اگه دوست داری آموزشی های خوشمزه هم داشته باشیم اینجا بهم بگو👇🏻👇🏻👇🏻 💌 https://b2n.ir/f46848 (پیشنهاد خود من آموزش یه نوشیدنی خنکه😋) (🧐 📚رآستی یادت نره بهم بگی کدوم کتآب های فاضل نظری رو خوندی)👇🏻👇🏻 💌 @admin_rahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●|🌸📿💗|● مَـن‌کَمــتَر‌اَز‌آنَــم‌کِه‌به‌پــای‌ِتوبیُـــفتَم عالَم‌شُده‌سَجــــــاده‌واُفتاده‌به‌پایَت @Caffeerahtab
سَــــلام وَ عَرض اَدَب🌸 چِقدر این روزها حوالی اَعیاد شعبانیه🎆🎉 حال دِلِ‌مون خوبهـــــــ💖 🌷🌷تَولد ولیعهد کربلا مبآرک🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸 بوک مارک پروانــــہ...🦋 ✅برای ساختنش : 1⃣نیاز داریم به یک برچسب پروانه✨ (خودتون‌هم‌میتونیدپروانه‌را‌روی‌مقوا‌نقاشی‌و رنـ🖍ـگ‌کنید) و کمی مقوا اون هم هر رنگی که دوست دارید 2⃣طبق فیلم برش بزنید و بچسبونید✂️ 💟و حالا شما یکی از جـــــذاب تـــــرین بوک‌مارک یا نشـــانگرهای کتاب دارید😍 @Caffeerahtab
کافه کتاب رهتاب📚☕️
🔸 بوک مارک پروانــــہ...🦋 ✅برای ساختنش : 1⃣نیاز داریم به یک برچسب پروانه✨ (خودتون‌هم‌میتونیدپروانه
•••😎 زِرَنگـــــــــــــــــ‌(⁠✷⁠‿⁠✷⁠)⁩ـــــــــــــــــــــآ کجآن؟ اگه این بوک مارک جذآب رو طبق کلیپ ساختی،،، این زیر ذوقشو با ما شریک شو😍👀 @admin_rahtab☜⁠ (⁠↼⁠_↼⁠)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یِروز‌که‌گروه‌فرهنگی‌ قَدَم‌رویــِــــــــــــــ‌چِشم‌کآفه‌میگذارن حس‌خیلیــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ‌خوبی‌به‌مآمیده😍❤️ @Caffeerahtab
و نَتیــــــــــــــــــــــــــــجه‌میشه👇🏻👇🏻👇🏻 ازاین‌خوشمزه‌هآ که هر کسی‌«یکدفعه‌»امتحان‌کُنه طرفدارشــــــــــــ‌میشهـــــــــ😃 🍰کِیکــــٔــــــــــ 🧋شِیکـــــٔـــــــ 🍧سآن‌شآین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
●|🌧💙❄️|● بیاین‌براےِهَم‌خـــــوب‌بخوایم تا‌خُدا‌هَم‌واسمون‌خوبـــــ‌بخواد... 🦋 @Caffeerahtab
سَــــــــــلآم، اول‌هفته‌تون بـــه‌سَلامتی وَ دِل‌خــُـوش ...🌤 شما از اینایی هستین👇🏻 🍬که کتاب براشون مهمه نه نویسنده؟ 🍬🍬تا همه کتاب های یک نویسنده رو نخونن نمیرن سراغ کتاب های دیگه؟ 🍬🍬🍬اصلا کتاب‌متاب نمی‌خونید!😂 ...😍🎁 کُلــــــــــــــی‌برآی‌مُعرفی‌کِتآب‌اِمروز ذوق دارم...🤩؛ چون همرآه با چالشه و چالش هم همیشه با هدیه‌ست دیگهـــ هَمراهِمون بمون!(⁠。⁠◕⁠‿⁠◕⁠。)➜⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📚 😍‌→⁠_⁠→⁩ خُبـــــ خُبــــــ اینم معرفی تعدادی از کتآب های پرطرفدار و خاصِ نویسنده خوش ذوق❤️ «خانم نرجس شکوریان فرد» ☕️
حالا قضیه چالـــــش چیه؟🤔 این مراحل رو دنبال کن تا متوجه بشی👇🏻 1| کلیپ رو ببین؛ 2| اولش یه عکس کلی از همه کتاب ها هست بهش دقت کن؛ چند تا کتابن؟ 3| اسم کتاب‌هایی که توی عکس اول کلیپ هست ولی در کلیپ معرفی نشده رو حدس بزن!😉 به اولین نفری که بفرسته تخفیف‌ویژه‌مون رو میدیم😍😍😍؛ اینجـــــــــ👇🏻👇🏻👇🏻ـــــــــــا منتظرتیم😉! @admin_rahtab 🍋راستی اگه مطالعه‌شون کردی برامون یه خلاصه کوتاه بفرست💫؛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلآم🌤 میآنه روزتون به کآم دِل...🧁؛ 🪶پیرو چالش دیروز چقدر که ما رو خوشحال کردین😍 کلی پیام فرستادین، و... 🦔پُست بعدی گویای همه چیزه⁦(❛⁠‿⁠❛)...⁩ ⏳مُنتَظِرم شب بشه با هم بریم سراغ اولین قسمت رُمان بی نظیر «رویای نیمه شب»
برنده چالشمون ایشون هستند😍 هدیه مبارکتون باشه♥️🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📚رویای نیمه شب 1⃣قسمت اول از چند پله سنگی پایین رفتم. فقط همین . و در کمتر از یک ماه، ماجرایی را از سر گذراندم که زندگی ام را زیر و رو کرد. گاهی فکر می کنم شاید آن ماجرا را به خواب دیده ام یا هنوز خوابم و وقتی بیدار شدم می بینم که رویایی بیش نبوده. اسمی جز معجزه نمی توانم روی آن بگذارم. گاهی واقعیت آن قدر عجیب و باورنکردنی است که آدم را گیج می کند. وقتی بر می گردم و به گذشته ام فکر می کنم، پایین رفتن از آن چند پله را سرآغاز آن ماجرای شگفت انگیز می بینم. پدر بزرگم می گوید: 《بله، ماجرای عجیبی بود، اما باید باورش کرد. زندگی، آسمان و زمین هم آن قدر عجیبند که گاهی شبیه یک خواب شیرین به نظر می آیند. آفریدگار هستی را که باور کردی، ایمان خواهی داشت که هر کاری از دست او برمی آید.》 همه چیز از یک تصمیم به ظاهر بی اهمیت شروع شد. نمی دانم چه شد که پدربزرگ این تصمیم را گرفت. ناگهان آمد و گفت: 《هاشم! باید با من بیایی پایین.》 و من ناچار با او رفتم پایین. بعد از آن بود که فهمیدم چطور پیش آمدی کوچک می تواند مسیر زندگی انسان را تغییر دهد. خدای مهربان، زیبایی فراوانی به من داده بود. پدر بزرگ که خودش هنوز از زیبایی بهره ای دارد، گاهی می گفت: 《تو باید در مغازه، کنارم بنشینی و در راه انداختن مشتریها کمک کارم باشی؛ نه آنکه در کارگاه وقت گذرانی کنی.》 @Caffeerahtab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
•••❤️ یه‌پَرنده‌که‌روی‌شاخه‌میشینه از‌شکستن‌شاخه‌ترسی‌نداره چون‌اعتمادش‌به‌شاخه‌نیست بَلکه‌به‌بال‌هاشه. خُودتو‌باور‌داشته‌باش.🌱✨️ 🌱 @Caffeerahtab
این‌روزا آسمون‌رو از دِل قصه ها می‌بینیم🪁...؛ سَلام اوقات به کآم🤍
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
درست زمانی که نسیم ملایم ابرهای سفید رو در پهنهٔ آبی رنگ فلک جابه‌جا می‌کنه...،🌟 دلتنگ نوشیدنی های گرم و دلنشین کافه‌مون نمیشی؟! ☕️با امروز همراه باش؛👆 📆راستی امروز ۳۰امه؟ انگار خبراییه...! ‌→⁠_⁠→⁩
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨یک‌دقیقه‌و‌سی‌ثانیه‌کتاب✨ خیلی خوشحال،منتظر شروع گفتگو بودم که خانم دکتر،در حالی که با دست به سر تا پای من و حجابم اشاره می‌کرد،گفت: «تو همینجوری می‌خوای بیای توی دانشگاه؟» انتظار همه جور حرفی رو داشتم به جز همین یکی رو! اما...خب،نیازی به از قبل فکر کردن نبود. جوابش خیلی واضح بود. گفتم:« البته!» تلفن رو برداشت و زنگ زد به یه نفر دیگه که اون موقع نمی‌دونستم کیه. آقایی که قیافش اصلاً شبیه فرانسویا نبود، اما ژست و اداهاش چرا، اومد توی اتاق. بعدها فهمیدم اون آقا، که معاون رئیس اون لابراتوار بود، خودش یک مسلمونه مراکشیه؛ از اون افرادی که اصرار دارند از خود اروپایی‌ها هم اروپایی‌تر رفتار کنند! آقاهه یه نگاهی کرد به خانم استاد و با هم از اتاق رفتن بیرون؛ استاد اومد تو. بدون اینکه بخواد چیزی درباره من بدونه، گفت:« فکر نمی‌کنم بتونیم با هم کار کنیم؛ به خصوص که تو هم می‌خوای اینجوری بیای دانشگاه... غیر ممکنه... اون هم توی انسم!» توی سرم، که تا چند دقیقه قبل پر از ولوله و هیاهوی حرفای جورواجور بود، یهو ساکت شد؛ اما صدای فریاد و اعتراض دلم رو می‌شنیدم. بلند شدم. خیلی سخت بود؛ولی دوباره بهش لبخند زدم. گفتم:«ترجیح میدم عقایدم رو حفظ کنم تا مدرک دکتری انسم رو داشته باشم.» گفت:«هر طور می‌خوای!» توی قطار، موقع برگشتن به شهر خودم، به این فکر می‌کردم که میزان دانش و توانمندی علمی‌ام چققققققققدر توی این کشور مهمه... و خب البته اینکه موهام دیده بشه مهم‌تره! نمی‌دونم چرا بغض کرده بودم. به خودم گفتم: «چه‌ته؟ اگه حرفی رو که زدی قبول نداشتی و همینجوری یه چیزی پروندی که بیخود کردی دروغ گفتی؛ اما اگه قبول داری، بیخود ناراحتی. تو بودی و استاد. اما خدا هم بود. انشاالله که هرچی هست خیره.»