🔴توجه 👇👇 توجه🔴
✍عزیزانی که به تازگی به جمع ما پیوستند ضمن خوش آمد به شما
جهت سهولت مطالعه مطلب مورد نظرتون کلیک 👇کنید 🌺🍃✋
🔹#فهرست👇
🔹#امام_زمانم ❣
🔹#امیرالمومنین ❤️
🔹#فقط_به_عشق_علی 💞
🔹#استوری 🔮
🔹#نقاشی 🖌🎨
🔹#کاردستی ✂️📏
🔹#ایده_بگیریم ✨
🔹#بازی⚽️
🔹#آشپزی 🥗
🔹#حدیث
🔹#سخن_گوهربار 📝
🔹#در_محضر_استاد 🎙
🔹#بیشتر_بدانیم 🧠
🔹#شعر 🌻
🔹#داستان 🌳
🔹#کلیپ 📺
🔹#تربیتی 🧒👦
🔹#آموزش 💎
🔹#حرف_دل ❤️
🔹#حال_خوب 🌷
🔹#با_شهدا🌹
🔹#اخلاق🌱
🔹#سلام✋
🔹#سواد_رسانه 💻
🔹#کار_آفرین 🌐
🔹#طبیعت_ایران 🇮🇷
🔹#پیام_سلامتی 💊
🔹#تجربه
🔹#مداحی🎤
🔹#زیارت🕌
🔹#زیارت_آل_یس
🔹#جمعه 🍃
🔹#سه_شنبه_های_مهدوی 🌸
🔹#چهارشنبه_های_امام_رضایی 🕊
🔹#تلاوت 🔊
🔹#نماز🌷
🔹#نماز_پنجشنبه_های_ماه_شعبان
🔹#نماز_توبه😔
🔹#نماز_حاجت
🔹#نماز_اول_ماه_قمری🌸
🔹#نماز_یکشنبه_های_ماه_ذی_القعده
🔹#نماز_استغاثه_حضرت_زهرا(س)
🔹#نماز_حضرت_زینب_کبری (س)
🔹#مباهله
🔹#غدیر
🔹#عید_بیعت
🔹#ماه_رمضان🌙
🔹#رمضان
🔹#محرم
🔹#عاشورا
🔹#مفاهیم_عاشورایی
🔹#اربعین
🔹#فاطمیه 🕯
🔹#دعای_مجیر
🔹#دعای_مطالعه
🔹#دعا
🔹#دعای_سریع_الاجابه
🔹#دعای_افتتاح
🔹#چی_بودیم_چی_شدیم 🇮🇷
🔹#دفاع_مقدس 🇮🇷
🔹#عاشقانه_ای_برای_تو😍
🔹 #دنباله_دار💫
🔹#طنز😂
🔹#موقعیت_ننه😅
🔹#لبخند😊
🔹#تفکرانه
🔹#حجاب🧕
🔹#مردم_میدان
🔹#شهید
🔹#شهادت
🔹#شهید_فخری_زاده
🔹#رحلت_امام
🔹#ما_ملت_امام_حسینیم
🔹#توسل_به_حضرت_عباس
🔹#حاج_قاسم_سلیمانی
🔹#مقام_معظم_رهبری
🔹#حاج_اسماعیل_دولابی
🔹#آیت_الله_بهجت
🔹#استاد_شجاعی
🔹#استاد_عالی
🔹#استاد_مجتهدی_تهرانی
🔹#استاد_قرائتی
🔹#استاد_پناهیان
🔹#استاد_عزیزی
🔹#استاد_آیت_اللّه_ناصری
🔹#استاد_اسماعیلی
🔹#استاد_الهی_قمشه_ای
🔹#استادعرشیانفر
🔹#استاد_فرحزاد
🔹#استاد_فاطمینیا
🔹#استاد_حامد_کاشانی
🔹#استاد_رائفی_پور
🔹#استاد_شهریار
🔹#استاد_آقامجتبی_تهرانی
🔹#استاد_آیت_الله_مظاهری
🔹#استاد_میر_باقری
🔹#استاد_رنگین_کمان
🔹#استاد_خیر_اندیش
🔹#استاد_تراشیون
🔹#استاد_آیت_اللّه_مصباح_یزدی
🔹#استاد_غلامی
🔹#استاد_صابر_خراسانی
🔹#استاد_دکترالهی_منش
🔹#استاد_کفیل
🔹#پروفسور_سمیعی
🔹#حاج_میرزا_اسماعیل_دولابی
________☘💐☘💐☘__
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
#داستان 📚
✅ پا رو مخ ما نذار!
🔴 خاطره حمید باقری از روحیه رزمندهها در مواجهه با مشکلات
◀️ سال ۱۳۶۲ در خط دوم پدافندی پاسگاه زید، سنگر بزرگی داشتیم. یکی از همسنگران ما که بالای ۶۰ سال داشت، هر شب ساعت ۸ شب میرفت آخر سنگر میخوابید و ساعت ۳ بامداد که همه خواب بودند، برای نماز شب بلند میشد. تا میآمد به دم سنگر برسد، ناخواسته دست و پای بچهها را لگد میکرد. چند شب گذشت و ماجرا باز هم تکرار شد. بچهها به خاطر احترامی که برایش قائل بودند، به روی خودشان نیاوردند. یک شب، ناخواسته تعداد بیشتری از جمله پای مرا لگد کرد. یکی از بچهها به او گفت: «حاج آقا! اینطوری خدا رو خوش نمیاد. ما اذیت میشیم، تو اینجوری ما رو از خواب بیدار میکنی.» ایشان قول مساعد داد که رعایت کند. اما انگار همه توصیهها مثل آب در هاون کوبیدن بود.
◀️ نیمه شبی دیگر با صدای «آخ» یکی از بچهها بیدار شدم. پیرمرد طبق روال خودش، طول سنگر را با لگد کردن بچهها پیمود و از سنگر خارج شد. با سروصدایی که شد، بیشتر بچهها بیدار شدند. پیرمرد رفت به نزدیک خاکریز؛ جایی که هر شب به نماز میایستاد. جهت قبله به گونهای بود که پشت او به ورودی سنگر بود. یکی از بچهها، به نام علی که از همه بیشتر به ستوه آمده بود، گفت: «بچهها! من امشب باید حسابی حال این پیرمرد رو بگیرم. فقط باید قول بدین نخندین و دندان روی جگر بزارین تا من نقشهمو اجرا کنم.» علی که جثه کوچکی هم داشت، چراغقوهای برداشت و آرام رفت داخل دیگ مسی بزرگی که پشتسر پیرمرد بود. پارچهای را هم روی دهانه دیگ انداخت.
◀️ پیرمرد با خشوع خاصی میخواند: «ربنا اتنا...» ناگهان علی با صدای بلند از داخل دیگ گفت: «اقرأ.» پیرمرد تکانی خورد، کمی خودش را جمعوجور کرد و به نماز ادامه داد. دوباره صدای بلندی شنیده شد: «اقرأ.» چون دیگ بزرگ بود، صدا در آن میپیچید. پیرمرد بنده خدا هاجوواج مانده بود که علی دوباره بلندتر گفت: «اقرأ.» و چراغقوه را روشن کرد. نور سبزرنگی به سمت آسمان ساطع شد. صدای پیرمرد شروع به لرزیدن کرد. دوباره علی فریاد زد: «گفتم اقرأ.» و همزمان چراغ قوه را خاموش روشن کرد. پیرمرد با حالت تضرع و گریه گفت:«چه بخوانم؟! چه بخوانم مولای من؟!» علی بلند شد و گفت بخون: «بابا کرم، بابا کرم، دوسم داری، دوست دارم.» پیرمرد پاک قاطی کرده بود! همه زدند زیر خنده. یکی از بچهها گفت:«حاجی جان، آخه چند بار بگیم برای نماز شب پا روی شکم و مخ ما نذار بیا اینم نتیجهاش.»
کتاب موقعیت ننه
نوشته:رمضان_علی_کاوسی
#طنز🙃
منبع👇
https://www.instagram.com/p/CZeqrkaoeMp/?utm_medium=
copy_link
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#معرفی کتاب
#داستان
#دفاع_مقدس
قسمت اول کتاب صوتی
#داستان
📚خاطرات #طنز رزمندگان
#دفاع مقدس از کتاب
#موقعیت_ننه. 😂
گردآورنده: رمضانعلی کاوسی
🍃😂🍃😂🍃😂🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان
کتاب#طنز گویای
#موقعیت_ننه
گرداورنده رمضانعلی کاوسی
راوی، امیر زنده دلان
📚 فصل دوم
خاطرات طنز از برادران رزمنده#دفاع_مقدس .
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان
کتاب#طنز گویای
#موقعیت_ننه
گرداورنده رمضانعلی کاوسی
راوی، امیر زنده دلان
📚 فصل سوم
خاطرات طنز از برادران رزمنده#دفاع_مقدس .
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان
کتاب#طنز گویای
#موقعیت_ننه😂😂😂
گرداورنده رمضانعلی کاوسی
راوی، امیر زنده دلان
📚 فصل چهارم
خاطرات طنز از برادران رزمنده#دفاع_مقدس .
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان
کتاب#طنز گویای
#موقعیت_ننه😂😂😂
گرداورنده رمضانعلی کاوسی
راوی، امیر زنده دلان
📚 فصل پنجم
خاطرات طنز از برادران رزمنده#دفاع_مقدس .
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
#داستان
کتاب#طنز گویای
#موقعیت_ننه😂😂😂
گرداورنده رمضانعلی کاوسی
راوی، امیر زنده دلان
📚 فصل ششم
خاطرات طنز از برادران رزمنده#دفاع_مقدس .
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
گلهای باغ سعادت
↪️
https://eitaa.com/joinchat/2193490054C7631f4e9e7