هر شب رکابِ چشمهایش را نگین میشد
با برکهی او ماه، وقتی همنشین میشد
میخواست، خدمتکارِ اولادِ علی باشد
«امالبنین» میخواست؛ «امالمؤمنین» میشد !
از فضلِ مادر بود، شد #عباس «ابوفاضل»
باید خدای فضل #اباالفضل آفرین میشد
هر قطرهی اشکش که روی خاک، میافتاد
انگار، یک فرزندِ او نقشِ زمین میشد
از سنگها هم اشک میجوشید، با آهش
در روضههایش دشمنش روضهنشین میشد
هر وقت، چشمِ اشکبارش چشمهای میدید
آب از خجالت آب میشد؛ شرمگین میشد
گفتند، سقایت بلاگردانِ #اصغر شد
گفت آه عباسم؛ ولی باید همین میشد !
#حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#وفات
#رضا_قاسمی
@cfghjv
#صلیاللهعلیکیااباعبدالله
ای که ماهی روزه داری می کنی
دین حق را نصر و یاری می کنی
تشنه چون گشتی در این ماه خدا
پس نما یاد از #عطش در #کربلا
تشنگی اصلش در آنجا بوده است
بر #حسین و آل #زهرا بوده است
تشنگی #عباس و #اکبر دیده اند
#زینب و #سجاد و #اصغر دیده اند
کن تصور تشنه ای بر جوی آب
می کند از آب نوشین اجتناب
تشنه لب بر ظرف آبی کن نظر
یا ابوالفضلی بگو با چشم تر...
@cfghjv