eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5843862992633988583.mp3
10.33M
🎙 اثر جدید امیر عباسی با موضوع عفاف و حجاب 🗓بمناسبت روز ۲۱ تیرماه که در تقویم رسمی کشور به نام روز عفاف و حجاب نامگذاری شده است. ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
امروز #21_تیر_ماه #نشر_حداڪثرے #تولد_آقا_محسن😍 روز #عفاف_حجاب از همه خواهران عزیزم و از همه زنان امت رسول‌الله، میخواهم روز به روز حجاب خود را تقویت ڪنید. برای شادے روح شهدا #صلوات 🌸ڪپۍ فقط با #ذڪر_صلوات 😊 مجاز است. ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
5d0fafe59e9e182894d77f48_-402823823629220485.mp3
5.08M
🎵 🎤 🎵 با صدای هنرمند ارزشی حامد زمانی🎧 🌸تقدیم به همه محجبه های عزیز 🌸 ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
🌸🍃 با عشق سر میڪنم حیایۍ را ڪه تار و پودش🔗 دست دوز مـادر است میبندم بہ سر ، سربند عشقۍڪه آیہ اش ڪلنا فداڪ یا زینب است ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
9.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 وقتي صداي به گوش جهانيان رسيد حال من با خوش است😍 ♥️🌸 ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
چـــادرےهـــا |•°🌸
🎥 وقتي صداي #دختران_انقلاب به گوش جهانيان رسيد حال من با #چادر_مشڪی خوش است😍 #مشڪۍ_آرامـ_من♥️🌸 ✿[
👆👆👆👆👆 از هر نسلی آمده اند و کنارهم هستند . چادری و غیر چادری، چادری ها زیادند. . در مقابل این همه توطئه از خارج و داخل هنوز کسی نتوانسته حجاب و عفت و حیای زن ایرانی را از او بگیرد . زن ایرانی قبل از اسلام هم پوشیده بود و این اصل و نسب اوست . دختران ایرانی و انقلاب حتما در مقابل ترویج تمدن غرب خواهند ایستاد ، محکم تر از گذشته . نخواهند گذاشت یاد و خاطره شهدای گوهرشاد به فراموشی سپرده شود و همزمان با سالروز شهادت ، شهدای گوهر شاد گردهم آمده اند تا بگویند در ایران جایی برای سلیطه گران و فاحشه ها نیست. . نیازی به تجمع نداریم تا اثبات کنیم که شما اقل هستید. چون همیشه اثبات شده است چه در تشییع پیکر شهدا چه در راهپیمایی هایی دیگر . اینجا جمع شده ایم تا در مقابل خواست شما که فراموشی ظلم پهلوی است فریاد زنیم ما ظلم های پهلوی و کشتار گوهرشاد را فراموش نخواهیم کرد.👊 ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
چـــادرےهـــا |•°🌸
امروز #21_تیر_ماه #نشر_حداڪثرے #تولد_آقا_محسن😍 روز #عفاف_حجاب از همه خواهران عزیزم و از همه زنان ا
Ꮺــو 🍃 ❃۩جورے زندگۍڪن ڪه خدا عاشقت بشه ڪه اگه خداعاشقت بش خوب تو رو خریدت۩❃ ✿[ @chaadorihhaaa]✿   ┄┅═✧❁🌹❁✧═┅┄
#اینفوگرافی 🔴 آثار مدگرایی افراطی #پویش_حجاب_فاطمے
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♥️بِـسْــمِ الله الـرَحْـمٰـن ِالـرَحیــٖم♥️
💠 ❁﷽❁ 💠 🌷🍃🌷🍃 ..... عبدالله با دیدن من، چشمانش از تعجب گشاد شد و با خنده پرسید:" رفتی لباس ها رو جمع کنی یا نذری بگیری؟" با این حرف او، مادر و پدر هم به سمتم رو گرداندند که پاسخ دادم:" نه... آقای عادلی تو راهرو منو دید و اینو داد." پدر بی اعتنا سرش را برگرداند و باز به صفحه تلویزیون خیره شد و مادر که با زیرکی مادرانه اش حالم را خوب فهمیده بود، سوال کرد:" خب چرا رنگت پریده مادرجون؟!!!" از کلام مادر پیدا بود که این ملاقات کوتاه و عمیق، دل مرا هم به اندازه دست او لرزانده که رنگ از رخم پریده است. ظرف را روی میز آشپزخانه گذاشتم و برای تبرئه قلبم که هنوز در پریشانی عجیبی می تپید، بهانه آوردم:" آخه تا در رو باز کردم، یه دفعه دیدمش، ترسیدم." و برای فرار از نگاه عمیق مادر، به سمت در بازگشتم و از اتاق بیرون رفتم. وارد حیاط که شدم، به سرعت به سمت بند لباس ها رفتم. دست قدرتمند باد، شاخه های تنومند نخل ها را هم به بازی گرفته بود چه رسد به چند تکه لباس سبک که یکی از آن ها هم بر اثر شدت وزش باد، کنده شده و روی خاک باغچه افتاده بود. به سرعت لباس ها را جمع کردم و بی آن که نگاهی به پنجره طبقه بالا بیندازم، به اتاق رفتم. وارد اتاق که شدم دیدم ظرف شله زرد، دست نخورده روی میز مانده است. دسته لباس ها را به یک چوب رختی آویختم تا سر فرصت مرتب کنم و به آشپزخانه رفتم. حیفم می آمد غذایی که با دنیایی از احساس برایمان آورده بود از دهان بیفتد. چهار کاسه چینی به همراه چهار قاشق در یک سینی چیدم و به همراه ظرف شله زرد به اتاق بازگشتم. شله زرد را با دقت به چهار قسمت تقسیم کردم و درون کاسه ها ریختم. اولین کاسه را مقابل پدر گذاشتم و کاسه بعدی را برای مادر بردم که لبخندی زد و با گفتن" دستش درد نکنه!" کاسه را از دستم گرفت. سهم عبدالله را کنار برگه ها روی میز گذاشتم که خندید و گفت:" این می خواد مثلا مهمونداری مامان رو جبران کنه! ولی قبول نیس! چون خودش که نمی پزه، میره از بیرون میگیره!" مادر چین به پیشانی انداخت و با مهربانی گفت:" من که از این جوون توقعی ندارم! بازم دستش درد نکنه! بلاخره این بنده خدا هم تو این شهر غریبه! کاری بیشتر از این از دستش برنمیاد." ✍🏻💞🍃🍃🌷🍃🍃💞 🍃ادامہ دارد.... ✍🏻 ✍لطفا فقط با ذکر و کپی شود... ╭┅°•°•°•°═ঊঈ📚ঊঈ═°•°•°•°┅╮ ✒ @chaadorihhaaa ╰┅•°•°•°•°═ঊ