🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸
#رمان_دو_روی_سکه
#قسمت_صد_و_سی_و_شش
مـانتوي مناسـب و بلنـدتري پوشـیدم. بـه جـاي آن روسـري کوتـاه شـالی بلنـد سـرم کـردم. و تصـمیم گــرفتم همــان طــور ي پــایین بــروم. چــادر نپوشــیدم در همــان مــدتی کــه خانــه المیــرا بــودم تجربــه
پوشــیدنش را داشــتم. همیشــه خــدا، نصــفش روي زمــین بــود و هــر کــار ي مــی کــردم نمــی توانســتم جمعــش کــنم، بــا مــانتو راحــت تــر بــودم و تســلط بیشــتري داشــتم. بــار دیگــر خــودم را در آیینــهبرانداز کـردم و بلنـد بـا خـودم شـروع بـه حـرف زدن کـردم انگـار مقابـل علیرضـا بـودم و داشـتم بـا او اتمــام حجــت مــی کــردم: «مــن ســهیلا حــامیم نــه مــادر ي نــه پــدر ي بــا یــه داداش بــی معرفــت و کلاهبردار، به جز یـه عمـه مهربـون هـیچ فـک و فـامیلی هـم نـدارم . قـبلاً دو بـار نـامزد شـدم ولـی بهـم نرسیدیم. یه قتـل فـامیلی هـم تـو ي خونوادمـون داشـتیم! در حـال حاضـر جـا یی رو نـدارم، نمی تـونمم
چـادري بشـم آخـه بـی دسـت و پـام و نمـیتـونم خـوب رو بگیـرم امـا تیـپم سـاده و قابـل قبولـه! حـالا اگــه جنابعــالی مــی خــوایین دختــر دوســت بابــاتون رو بگیــرین کــه از قضــا دکتــرم هســت و خیلــی
قشنگ باب میل شما رو می گیره بسم االله! شما رو به خیر و ما رو به سلامت!»
سپس با صداي بلندتري گفتم: «خدایا بودن با تو برام از هر چیزي مهمتره!»
لبخنــد کــوچکی کــنج لــبم نشســت و گفــتم : «قســمتت نبــود ســهیلا غصــه نخــور دنیــا کــه بــه آخــر نرسیده!!»
هر چند هنوز کمـی ناراحـت بـودم امـا احسـاس مـی کـردم بـه انـدازه یـک پـر سـبک شـده ام و آسـتانه تحملـم چنـد برابـر شـده اسـت . بــا حـال بهتـري کـه پیـدا کـرده بـودم در را بـاز کـردم امـا بـا دیــدن
علیرضــا کــه پشــت در ایســتاده بــود خشــکم زد. از زور اســترس نفــس کشــیدن بــرایم ســخت شــده بود. دستم را روي قلبم گذاشتم و با صداي ضعیفی گفتم:
#ادامه_دارد
#کپی_باذکر_صلوات_جایز_میباشد
@Chaadorihhaaa
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸