eitaa logo
چـــادرےهـــا |•°🌸
1.6هزار دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
1.1هزار ویدیو
74 فایل
﷽ دلـ♡ـمـ مےخواھَد آرام صدایتـ کنم: "ﺍﻟﻠّﻬُﻤـَّ‌ ﯾاﺷاﻫِﺪَ کُلِّ ﻧَﺠْﻮۍ" وبگویمـ #طُ خودِ خودِ آرامشے ومن بیـقرارِ بیقـرار.♥ |•ارتباط با خادم•| @Khadem_alhoseinn |°• ڪانال‌دوممون •°| 🍃 @goollgoolii (۶شَهریور۹۵) تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
Ꮺــو •❥• ✾•﴿ـحجاب یعنے ↫بۍنیازمـ از هرنگاهے جز نگاه‌ خدا♡﴾•✾ ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══
❃دلم میخواد چادرے بشم❃  من مطمئنم خیلی ها هستن دوست دارن چادرےبشن‌وبارها هم گفتم دلداده بسیار است… امایکی‌از مشکلاتی که بعضی از این افراد دارن اینه دست تنها هستن… گاهی‌نیازه‌ماداخل‌یک‌جوخوب،یک‌فضای صمیمی‌ومومن باشیم… این خیلی تاثیر داره مخصوصا تو سن نوجوانی . گاهی‌اوقات فشار جمعی اجازه نمیده آدم شجاعانه از عقایدش دفاع کنه برعکس خوبه که فشار جمع انسان رو در راستای اهداف‌درست و به سمت‌رضایت خدا سوق بده . سعی‌کنیدبایه‌جمع مومن دوست‌باشید…  مسجد،هیأت بسیج کانون و….. این کمکتون میکنه ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══
چـــادرےهـــا |•°🌸
••♥️•• #روز_شمار_محرم #چهل‌وپنج‌روز #مانده‌به‌ماه‌عاشقی •∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
Ꮺــو 🌸🍃 .🌿. •♡[گِرهْ‌زَدَمْـ‌چـٰادُرَموبـٰاپَرچَمِ‌حُسِینْ]♡• ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ 📖🕋📖🕋📖 🕋📖🕋📖 📖🕋📖 📖✨همراهان گرامی کانال ، ختم قرآن دسته جمعی هدیه به امام رضا علیه السلام، به مناسبت ماه ذی القعده ماه امام رضا ع در کانال برگزار میشود ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍ ‍🌹🍃🌹🍃🌹🍃🌹🍃🍃 ✅ تعداد ثبت مجموعه یا ضامن آهو میشود و توسط متصدی آمار در حرم مطهر 🍃🍂آقا علی بن موسی الرضا 🍂 🍃 از طرف شما عزیزان ثبت میشود و نزد ولی نعمتمان به امانت سپرده میشود ❇️فرصت اعلام و خواندن تا جمعه شب 3 / 5 / 99 ✅ هدیه به امام رضا علیه السلام و برآورده شدن حاجات افرادی که سهمی از تلاوت را انجام میدهند داشته باشیم 🙏 💠رسول الله (ص) فرمودند: ختم كننده قرآن گويى نبوت را در قلبش جاى داده است اگرچه به وى وحى‌نمى شود. اويك‌دعاىمستجاب داردودرختى در بهشت‌نصيبش‌مى گردد بحار  كلينى ج 2  متقى ج1 مجلسى 1403 📣از دوستانی که تمایل دارند در این ختم آسمانی شرکت کنند 😊 🌸تقاضا میشود تعداد جزء درخواستی خود را که تلاوت می نمایید به آیدی زیر👇👇👇 اعلام کنید تا در اولین فرصت شماره جزء خدمت شما اعلام گردد ودر حرم امام رضا علیه السلام ثبت شود🥀 ⬇️⬇️⬇️⬇️به آیدی زیر پیام دهید جهت شرکت در ختم قران 🆔 @ZZ3362
⭕️ #فریاد_فطرت 🔖 #لئو_تولستوی(نویسنده و فیلسوف روسی): " ازدیاد و انتشار طلاق در اروپا که افکار عامه را متوجه به خود کرده، سبب آن #تمدن_فاسد و #اختلاط_جنسی و #نبودن_حجاب است که زن به واسطه معاشرت با مردی که موافق میل اوست، از همسر خود روی می گرداند و محبت صادقانه به عنوان اساس رابطه خانوادگی در اروپا نادر است. به همین قیاس، قانون طلاق در ازدیاد و رواج است." 📗حریم ریحانه، ج١، ص٤٢ #پویش_حجاب_فاطمے
میشد چی میگفت باز !؟ کنایه هاش تمومی نداشت من ✍🏻نویسنده:میم‌تاج‌افروز °•❀ @chaadorihhaaa ←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
چـــادرےهـــا |•°🌸
. 🍃 #همتا_ے_مـن #قسمت_سی_سوم #بخش_دوم . احكام اسلام رو تو جامعه جاری کنه . مشكل تو حجاب نیست چون
. 🍃 . .ساغر و مینو تا بالای کوه سکوت کردند . چه منظره ی قشنگی بود همه چیز از اون بالا از اون ارتفاع زیاد کوچیک بود . ساغر دستش را باز کرد و کمی جلو رفت سرش را بالا گرفت : چه کیفی داره این ارتفاع حال میده برای یه پریدن ... اسما به سمتش رفت : دیوونه بازیت گل کرده خانم چترباز ... ساغر خندید و نگاهی به ما انداخت : د بیاید جلو دیگه نترسید . جلو رفتم : ترسی ندارم ، دستم را بلند کردم رو به آسمون : انگار به خدا نزدیکتر شدم . فاطمه خندید : موافقید اسمشو صدا بزنیم ؟ مینو جلو آمد : بعدشم جیغ! سری تکان دادیم و یکصدا و بلند گفتیم : خداااااااااا ..... بعد از تمام شدن ساغر و مینو بلند شروع به جیغ زدن کردن فاطمه هم که دید دورو اطرافش کسی نیست همراه شد . منو و اسما هم از شدت خنده دل درد گرفته بودیم ... یه زره اون بالا موندیم و راه افتادیم به سمت ماشین ..‌ خیلی روز خوبی بود ... کنارشون بهم خوش گذشت‌. ••• قرار بود امروز با اسما و فاطمه بریم بسیج تا کارهای عقب مانده رو انجام بدیم . اینبار مامان ماشین رو برده بود و ناچار بودم تا بسیج پیاده برم ؛ وارد بسیج شدم اسما و فاطمه رسیده بودن با دیدن من به طرفم آمدن : سلام معلوم هست کجایی ؟ لبخندی زدم : علیک اوییی یه ۵ دقیقه دیر شد ببخشید . اسما سری تکان داد نگاهی به فاطمه انداختم : تو خودتی چته؟ به سمت قفسه کتاب ها رفت : هیچی بابا دیروز یکی از هم دانشگاهیام ازم خواستگاری کرد . _اه مای گاد ایول بابا پس بگو چرا تو فکری خب چیشد حالا؟ همانطور که کتاب هارو روی میز میگذاشت گفت : هیچی دیگه زنگ زدن خونمون مامانم به بابا گفت و اجازه دادن بیان خواستگاری ... اسما با دستمال عرق پیشنانی اش رو گرفت و چشمکی زد : حالا دوسش داری ؟؟ فاطمه کمی مکث و کرد : هااا !! همانطور که به سمت میز میرفتم گفتم : پس چی از اون لپای گل انداخته معلومه که فاطمه خانم عاشق شده . فاطمه به حالت قهر قفسه های کتاب رو بیخیال شد و به سمت در رفت اسما به سمتش رفت : خُبه حالا چه ادایی م داره ؛ ما که میدونیم دلت گیره ... همانطور که میز رو تزئین میکردم گفتم : لابد ایشون همون شاهزاده‌ی سوار بر اسب سفیده دیگه ناز کردن نداره . خنده ‌ی گوشه لبش باعث شد چشمکی بزنم : به نظر من بزار بیاد ما که میدونیم داری بهونه میگیری . اسما سری تکان داد : اره بابا . فاطمه لبخندی . یک ساعتی توی بسیح موندیم و بعدشم اسما من رو رسوند خونه . وارد پذیرایی شدم و با صدای نسبتا بلند سلام کردم که چشمم به زن عمو خورد که روی مبل نشسته بود به طرفش رفتم : سلام زن عمو میگفتید به فاطمه هم بگم بیاد داخل . لبخندی زد : سلام عزیزم نه چاییمو بخورم میرم . مامان از آشپزخانه بیرون امد : فاطمه در مورد خواستگارش بهت چیزی نگفت . نگاهی به زن عمو انداختم : نظری نداشت چیز خاصی نگفت . زن عمو آهانی گفت و بعد از خوردن چایی اش خداحافظی کرد و رفت ؛ بعد از تعویض لباسام وضو گرفتم و شروع به نماز خواندن کردم ... سلام نماز را دادم که تلفنم زنگ خورد با دیدن اسم فاطمه لبخندی زدم : جانم ! با صدایی که مملو از بغض و نگرانی بود گفت : سلام همتا اینا فردا شب میخوان بیان خواستگاری من چیکار کنم ؟؟؟ جا نمازم را جمع کردم و تکیه ام را به تاج تخت دادم : سلام آروم باش عزیزم چیزی نشده که میخوان فقط بیان خواستگاری نمیخوان همون موقع عقدت کنن که ... _خب استرس دارم ! _فاطمه میزنمتااا خب نمیخواد بخوردت عادیه .... _باشه مرسی کاری نداری ؟ _نه خدانگهدار . بعد از خداحافظی تلفن رو قطع کردم گوشیم رو روی میز کنار تختم گذاشتم چادرم را در آوردم و برای خوردن ناهار به پذیرایی رفتم ... ••• لبخندی در آیینه زدم و کوله ام را برداشتم سوئیچ رو از روی میز برداشتم : مامان من ماشینو میبرم فعلا . _مواظب باشی خدا به همراهت عزیزم . سوار ماشین شدم و کوله ام را عقب جا دادم آینه را تنظیم کردم و استارت زدم و راه افتادم . بعد از نیم ساعت ماشین رو داخل پارکینگ بردم دنده عقب رفتم تا ماشین رو پارک‌کنم که به شاسی بلندی که از عقب میومد برخورد کرد وایی گفتم و از ماشین پیاده شدم کنجکاو بودم ببینم کیه ! در ماشین رو باز کرد و پیاده شد با دیدن امیر شوکه شدم آب دهنم رو قورت دادم : سلام شرمنده من عقب رو نگاه کردم ماشینی نبود . اخم ظریفی کرد : سلام خانم فرهمند دشمنتون شرمنده ؛ شما اون لحظه عقب رو نگاه کردید لحظه های بعدشم فکر کردید مثل اون موقع خلوته ..؟؟ زبانم بند آمده بود حق با اون بود برای اینکه نفهمه ترسیدم گفتم : حق با شماست لطفا بعد از دانشگاه تشریف بیارید خونه ی ما به بابا میگم هزینه رو تقبل کنه .. بازم بببخشید .. سرش را پایین انداخت : مچکرم لازم نیست به جای صید کردن تو هوا به زمینم‌ نگاه کنید . بلافاصله بعد از حرفش سوار ماشین شد و رفت سوئیچ رو در دستم فشار میدادم : خوبه حالا یه زره مالیدم به ماشینش کلا ماشینش در به داغون
. 🍃 . نمیدونم‌چه مشکلی با من داره ... خدا کنه از اون استادایی نباشه که سر نمرم تلافی کنه ... نگاهی به ساعتم انداختم وای دیرم شد در ماشین رو قفل کردم و به سمت ساختمون دانشگاه راه افتادم .. باید خسارتشو کامل خودم بدم یا بابا ماشین رو ببره صافکاری... وارد کلاس شدم استاد داخل کلاس بود عذر خواهی کوتاهیی کردم و به سمت صندلی ام رفتم . _خیلی خب بچه ها خسته نباشید خداحافظ . خسته نباشیدی گفتم و از کلاس خارج شدم از پله ها پایین می آمدم که امیر رو دیدم به طرفش رفتم و صدایش زدم : ببخشید استاد!؟ برگشت و سرش را پایین انداخت : بله؟ به طرفش رفتم : میخواستم در رابطه با تصادف صحبت کنم به بابا میگم باهاتون تماس بگیره . نگاهی به ساعتس انداخت : عرض کردم لازم نیست من کلاس دارم ببخشید . عذر خواهی کردم و از ساختمان دانشگاه خارج شدم با صدای فاطمه برگشتم : همتا . به طرفم آمد : سلام خوبی؟ _سلام ممنونم تو خوبی جانم؟ دستم را گرفت و من رو به طرف نیمکتی برد : بشین . نشستم که گفت : امشب میان‌ خیلی نگرانم نمیخوام انتخابم غلط باشه میشه کمکم کنی ؟ سوالی نگاهش کردم که ادامه داد : میای بریم محلشون !؟ چشمانم گرد شد و با صدای بلند گفتم : چیییی؟؟ چند تا دانشجویی که بغلم بودن نگاهی انداختن به طرف فاطمه برگشتم : بخدا شک دارم تو اون سرت مغزه یا پفک!؟ دختر دیوانه شدی نمیگن خود عروس اومده از داماد پرس و جو کنه ؟ اینکار بر عهده عمو و پسر عمو نه من و تو در ضمن عمو وقتی موافقت کرده رفته تحقیق کرده در موردش همینطوری مثل تو نگفته که بعله . مکث کرد و نگران گفت : خب من‌هنوز کامل نشناختمش! پوفی کردم : فاطمه من‌موندم تو چجوری تو رشته پزشکی قبول شدی آخه دختر خوب اون دوران نامزدی رو برای چی گذاشتن د گذاشتن آدمایی مثل تو شناخت بهتری از همسرشون داشته باشن توام امشب ملاکتو برای ازدواج بگو اونم نمیخواد تورو بخوره که. سری تکان داد : اره خب ولی... اجازه ندادم حرفش را کامل کنه : ولی بقال سر کوچمون بود که عمرشو داد به شما بسپار به خدا توام میری امشب همه حرفاتو میگی ، من دیگه باید برم الان کلاسم شروع میشه کاری نداری؟ _نه ببخشیداااا .‌ دستش را فشار دادم : منم عین خواهر نداشتت این حرفا رو نداریم مواظب خودت باش یاعلی . یاعلی گفت و به طرف ساختمان دانشگاه رفتم وقت نکردم ناهار بخورم از گشنگی داشتم تلف میشدم ... وارد کلاس شدم و زیپ کیفم رو باز کردم دوتا دونه پسته ته کیفم بود برداشتم و خوردم ... همیشه از بچگی عادت داشتم ته جیبام یا پسته بود یا مویز همیشه بابا بزرگ میگفت به جای خوردن چیپس و پفک یه چیزی بخور که خون به مغزت برسه ... امروز کلاس داشتم با امیر و کم و پیش درس خونده بودم . روی صندلی ام نشستم بعد از چند دقیقه استاد وارد کلاس شد نفس عمیقی کشیدم بعد از حضورو غیاب برگه هارو پخش کرد : امیدوارم موفق باشید . شروع به نوشتن کردم . همه رو نوشته بود فقط دوتا سوال رو بلد نبودم هر چی فکر کردم یادم نیومد اعصابم خورد بود کاش بیشتر میخوندم . نگاهی به دورو اطرافم انداختم عده ای مشغول تقلب بودن و بعضیا هم به افق خیره شده بودن. امیر نگاهی به ساعتش انداخت : خیلی خب وقت تمامه . _استادد میشه این امتحانو حساب نکنید آمادگی کامل رو نداشتیم !؟ _وظیفه‌ی هر دانشجو تا آماده سر کلاس حاضر باشه درست نمیگم؟ _خب استاد یه امروزو لطف کنید خیلی مبحث سختیه . هر کدوم از بچه ها یه چیزی میگفتن .. _استاد خیلی سختهه از هر طرف تحت فشاریم نمیدونم دروس دیگه هم هست که نگرانیم... لطفا درکمون کنید خودم به شخصه دیشب عروسیم بود استاد نتونستم بخونه من تا حالا نشده همچین اتفاقی برام پیش بیاد لطفاااا . بلافاصله بعد از حرفش یکی از ته کلاس بلند گفت : بزن به افتخارش‌.. همه با شوق وست میزدیم بعضیا تبریک میگفتند و آرزوی خوشبختی میکردند و بعضیا هم اخم میکردند که رسمش نبود شیرینیت کو پس از این جور حرفا‌... امیر لبخندی زد : اولا تبریک‌میگم ان شاءالله خوشبخت بشید دوم اینکه وقتی شما این رشته رو انتخاب میکنید توقع نداشته باشید آسون باشه باید برای رسیدن به اون هدفای بزرگتر تلاش کنید امیدوارم که همتون به آرزوهاتون برسید اما این درس رو باید جدی بگیرید وقتی میگم نکته برداری کنید از چیزایی که من‌مینویسم باید چنین کاری رو بکنید این‌امتحان رو آزمایشی گرفتم و نمره ای هم نداره اما خوب حواستون رو جمع کنید . همه خوشحال شدیم ‌... به سمت تخته رفت و شروع به نوشتن کرد تقریبا کل تخته رو نوشته بود در حال نوشتن بودم متوجه شدم که داره یه جایی رو اشتباه میکنه اگر نمیگفتم کلا همه رو از اول باید پاک میکرد برای همین دستمو بلند کردم که برگشت : سوالتون رو بعدا بپرسید . من‌هم سکوت کردم و منتظر شدم تا بنویسه وقتی که تمام شد کنار رفت گفتم : ببخشید استاد ‌! _بله؟ بلند شدم : شما اونجارو اشتباه کردید. به طرف تخته رفت و جایی که من‌گفتم رو
نگاه کرد بعد از چند دقیقه سرش را تکان داد : . ✍🏻نویسنده:میم‌تاج‌افروز °•❀ @chaadorihhaaa ←ڪپے تنها با ذڪر نام نویسنده و منبع مورد رضایت است→
 ❃﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾❃ 🌹باتوکل به نام اعظمت🌹
💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷 ✿〖دعای عهد〗✿ اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ ] الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْأَنْبِیَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ [بِاسْمِکَ ] الْکَرِیمِ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً حِینَ لا حَیَّ یَا مُحْیِیَ الْمَوْتَی وَ مُمِیتَ الْأَحْیَاءِ یَا حَیُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ.اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [کِتَابُهُ ] وَ أَحَاطَ بِهِ کِتَابُهُ [عِلْمُهُ ] اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّی بِاسْمِ رَسُولِکَ حَتَّی لا یَظْفَرَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِکَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکَامِ کِتَابِکَ وَ مُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَی دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . آنگاه سه بار بر ران خود دست می زنی، و در هر مرتبه می گویی«الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ» 💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷 ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼══
🌺 به رسم هر روز 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ ◾️◈◆--💎--◆◈--◽️ ✨السلام علیڪ یابقیة الله یا اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامام الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ" الامان الامان✨ 🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼══
نہ اینڪه شدن باشہ وݪۍ☝️ اگہ هدفـــ 🕊 باشہ باید بتونیم بزنیم...🕊🌺 ◉✿[✏ @chaadorihhaaa]✿◉     ═══✼🍃🌹🍃✼═══
🗣❗️ ⚠️چرا مۍ ترسۍ چادرۍ بشۍ؟ چرا خجالت می ڪشۍ جݪو دیگران از چیزهایۍ ڪه فڪر مۍ ڪنۍ درسته حرف بزنۍ؟ ⚠️چرا روت نمیشه جݪوۍ دیگراݩ اونۍ ڪه خودت دوست دارۍباشۍ ، باشۍ؟ ⚠️چرا همہ چیز برعڪسہ؟مگہ تو دارۍ اشتباه میڪنۍ ڪه شرمنده اۍ؟ بذارید من یہ چیزۍ بہ شما بگم.. شڪ ندارم ماها خیݪۍ زیادیم.. شڪ ندارم ها خیݪۍ بیشتر از چادرۍ ها هستن.. خیݪۍ ها هستن دݪشون واقعا پاڪه و تہ قلبشون فقط دݪ بہ خدا و ائمہ و شهدا و ... بستن💖💖 ‼️اما چرا بترسیم؟ چرا اعتماد بہ نفس نداشتہ باشیم؟ ⁉️چرا دچار بشیم؟ چرا احساس ڪنیم اگر بیایم تو تیم خدا، هم ظاهر هم باطن طرد میشیم؟ یوسف زندانۍ رو چہ ڪسۍ عزیز مصر ڪرد؟ غیر از خدا؟ ♥️ رو چہ ڪسۍ عزیز دڷ همہ ڪرد؟ غیر از خدا؟ تو دست پست تریݩ افراد باشۍ خدا عزیز دݪت میڪنہ! اگه پاۍ خدا وایسۍ و ڪم نذارۍ براش اعتماد ڪن بہ خدا ♥️ و رو فریاد بزݩ..🗣💪 ببینم چند نفر میگݩ و چادرۍ میشن   •∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
🔻استاد پناهیان : علت ڪینه نظام سلطه ازحجاب آن است ڪه افزایش موجب کاهش مےشود. 🔸 بےحجاب شدن هنرنیست؛✋ 🔹 غیرمحجبه درعالم زیاداست!😕 ✅ این حجاب است که ❤️حرف تازه جهان امروز است! •∞•| @chaadorihhaaa |•∞•
 ❃﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ﴾❃ 🌹باتوکل به نام اعظمت🌹
🌺 به رسم هر روز 🌺 ✨السَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن✨ ◾️◈◆--💎--◆◈--◽️ ✨السلام علیڪ یابقیة الله یا اباصالح المهدۍیاخلیفة الرحمن ویاشریڪ القرآن ایهاالامام الانس والجان"سیدی"و"مولاۍ" الامان الامان✨ 🌾 ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لولیک الفرج ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼══
💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷 ✿〖دعای عهد〗✿ اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْکُرْسِیِّ الرَّفِیعِ وَ رَبَّ الْبَحْرِ الْمَسْجُورِ وَ مُنْزِلَ التَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِیلِ وَ الزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّلِّ وَ الْحَرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ ] الْعَظِیمِ وَ رَبَّ الْمَلائِکَةِ الْمُقَرَّبِینَ وَ الْأَنْبِیَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِینَ اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِوَجْهِکَ [بِاسْمِکَ ] الْکَرِیمِ وَ بِنُورِ وَجْهِکَ الْمُنِیرِ وَ مُلْکِکَ الْقَدِیمِ یَا حَیُّ یَا قَیُّومُ أَسْأَلُکَ بِاسْمِکَ الَّذِی أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِکَ الَّذِی یَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ یَا حَیّاً قَبْلَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّا بَعْدَ کُلِّ حَیٍّ وَ یَا حَیّاً حِینَ لا حَیَّ یَا مُحْیِیَ الْمَوْتَی وَ مُمِیتَ الْأَحْیَاءِ یَا حَیُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ.اللَّهُمَّ بَلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِیَ الْمَهْدِیَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِکَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیْهِ وَ عَلَی آبَائِهِ الطَّاهِرِینَ عَنْ جَمِیعِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِی مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَهْلِهَا وَ جَبَلِهَا وَ بَرِّهَا وَ بَحْرِهَا وَ عَنِّی وَ عَنْ وَالِدَیَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَةَ عَرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ کَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْصَاهُ عِلْمُهُ [کِتَابُهُ ] وَ أَحَاطَ بِهِ کِتَابُهُ [عِلْمُهُ ] اللَّهُمَّ إِنِّی أُجَدِّدُ لَهُ فِی صَبِیحَةِ یَوْمِی هَذَا وَ مَا عِشْتُ مِنْ أَیَّامِی عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَیْعَةً لَهُ فِی عُنُقِی لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَدا اللَّهُمَّ اجْعَلْنِی مِنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّینَ عَنْهُ وَ الْمُسَارِعِینَ إِلَیْهِ فِی قَضَاءِ حَوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِینَ لِأَوَامِرِهِ ] وَ الْمُحَامِینَ عَنْهُ وَ السَّابِقِینَ إِلَی إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِینَ بَیْنَ یَدَیْهِ اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَیْنِی وَ بَیْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِی جَعَلْتَهُ عَلَی عِبَادِکَ حَتْماً مَقْضِیّاً فَأَخْرِجْنِی مِنْ قَبْرِی مُؤْتَزِراً کَفَنِی شَاهِراً سَیْفِی مُجَرِّداً قَنَاتِی مُلَبِّیاً دَعْوَةَ الدَّاعِی فِی الْحَاضِرِ وَ الْبَادِی اللَّهُمَّ أَرِنِی الطَّلْعَةَ الرَّشِیدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِیدَةَ وَ اکْحُلْ نَاظِرِی بِنَظْرَةٍ مِنِّی إِلَیْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُکْ بِی مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَکَ وَ أَحْیِ بِهِ عِبَادَکَ فَإِنَّکَ قُلْتَ وَ قَوْلُکَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِیَّکَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِیِّکَ الْمُسَمَّی بِاسْمِ رَسُولِکَ حَتَّی لا یَظْفَرَ بِشَیْ ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ یُحِقَّ الْحَقَّ وَ یُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مَفْزَعاً لِمَظْلُومِ عِبَادِکَ وَ نَاصِراً لِمَنْ لا یَجِدُ لَهُ نَاصِراً غَیْرَکَ وَ مُجَدِّداً لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْکَامِ کِتَابِکَ وَ مُشَیِّداً لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِینِکَ وَ سُنَنِ نَبِیِّکَ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِینَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِیَّکَ مُحَمَّداً صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْیَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَی دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِکَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اکْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ یَرَوْنَهُ بَعِیدا وَ نَرَاهُ قَرِیبا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ . آنگاه سه بار بر ران خود دست می زنی، و در هر مرتبه می گویی«الْعَجَلَ الْعَجَلَ یَا مَوْلایَ یَا صَاحِبَ الزَّمَانِ» 💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷💠🔷 ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══✼🌸✼══
و ابرها بغض کرده‌اند ابرها فقط درد می‌بارند نفس ها گرفته‌ی تکرار از خستگی اند و شهر مریض نبودن توست ... 💚 | @chaadorihhaaa
•♡ ♡• در روزگارے ڪه : زن را به میشناسند را به و با حجاب را میخوانند تــو همچنان یڪ بمان ✿[ @chaadorihhaaa]✿      ═══ ❃🌸❃ ═══