May 11
『 سـٰآحـݪخُـدآ 』
وَ خب؛ رُفَـقـٰا فَـࢪدـٰا مــٰآهِ مُـحَّـࢪَمِـه . . .💔'
مــٰاهم کــٰانــٰالـو سیــٰاه پـوش کَـࢪدیـم . .!🖤
هدایت شده از شیب↜الخضیب...❥
همسایه ها ۸ تا فرشته موندگار بفرستید برای ما تا ماهم رند بشیم🌱😍
#همسایه ها فور
#گلهای_خال_خالی
سلام رفقا
ظهرتون بخیر☀️
میدونین که امشب شب اول محرم آقاست دیگه💔🖤
خب
ببین دوست من بیا تو این ماه کارایی کنیم که بعدا جلوی آقا روسفید باشیم👌🏻
میخوایم تو همین کانال ۵۴۲نفرمون
ی محفل امامحسینی داشته باشیم
دوستان احتمالا میدونین که چلهمحرم چقدر ثواب داره دیگه...حالا من ازت ی چیزی میخوام🤝
بیا تو این چهل روز از یکم محرم تا اربعین حسینی از همین امشب بعد از نماز مغرب و عشا یا نیمهشبها بعد از هیئت دعای توسل رو بخونی،توسل کن به همون امامی که صاحب این ماهاست🥺 که یکی از گرههای زندگیت باز بشه.....💔
یکی از زیارتعای مخصوص محرم زیارت عاشورا هست🤲🏽
و اینکه بیاین از فردا شنبه،که روز اول محرمه هرروز تا قبل از غروب خورشید زیارت عاشورا رو هم بخونیم و چله دعایتوسل و زیارت عاشورا بگیرین
اون امامی که داری براش چله میگیری قطعا حواسش به زندگیت هست دوست من...💚
#ماه_محرم
#امام_حسین
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دلِ بیتاب اومده...💔
چشم پراز آب اومده🥺
اومده ماه عزا🏴🖤
لشکر ارباب اومده...؛
🏴 اعمال روز اول #ماه_محرم
💠 روزه گرفتن
💠 خواندن دو رکعت نماز و پس از آن خواندن این دعا:
🔸 اللَّهُمَّ أَنْتَ الْإِلَهُ الْقَدِيمُ وَ هَذِهِ سَنَةٌ جَدِيدَةٌ فَأَسْأَلُكَ فِيهَا الْعِصْمَةَ مِنَ الشَّيْطَانِ وَ الْقُوَّةَ عَلَى هَذِهِ النَّفْسِ الْأَمَّارَةِ بِالسُّوءِ وَ الاشْتِغَالَ بِمَا يُقَرِّبُنِي إِلَيْكَ يَا كَرِيمُ يَا ذَا الْجَلالِ وَ الْإِكْرَامِ يَا عِمَادَ مَنْ لا عِمَادَ لَهُ يَا ذَخِيرَةَ مَنْ لا ذَخِيرَةَ لَهُ يَا حِرْزَ مَنْ لا حِرْزَ لَهُ يَا غِيَاثَ مَنْ لا غِيَاثَ لَهُ يَا سَنَدَ مَنْ لا سَنَدَ لَهُ يَا كَنْزَ مَنْ لا كَنْزَ لَهُ يَا حَسَنَ الْبَلاءِ يَا عَظِيمَ الرَّجَاءِ يَا عِزَّ الضُّعَفَاءِ يَا مُنْقِذَ الْغَرْقَى يَا مُنْجِيَ الْهَلْكَى يَا مُنْعِمُ يَا مُجْمِلُ يَا مُفْضِلُ يَا مُحْسِنُ، أَنْتَ الَّذِي سَجَدَ لَكَ سَوَادُ اللَّيْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ دَوِيُّ الْمَاءِ وَ حَفِيفُ الشَّجَرِ يَا اللَّهُ لا شَرِيكَ لَكَ اللَّهُمَّ اجْعَلْنَا خَيْرا مِمَّا يَظُنُّونَ وَ اغْفِرْ لَنَا مَا لا يَعْلَمُونَ وَ لا تُؤَاخِذْنَا بِمَا يَقُولُونَ حَسْبِيَ اللَّهُ لا إِلَهَ إِلا هُوَ عَلَيْهِ تَوَكَّلْتُ وَ هُوَ رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ آمَنَّا بِهِ كُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنَا وَ مَا يَذَّكَّرُ إِلا أُولُوا الْأَلْبَابِ رَبَّنَا لا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَ هَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ
📚 مفاتیح الجنان
🏴 اعمال شب اول ماه #محرم
💠 احياي اين شب
💠 نيايش و دعا
💠 خواندن صد ركعت نماز
💠 خواندن دو ركعت نماز در ركعت اول سوره حمد و سوره انعام و در ركعت دوم سوره حمد و سوره يس
💠 خواندن دو ركعت نماز در هر ركعت سوره حمد و يازده بار سوره توحيد
👈 در فضيلت اين نماز چنين آمده است:
✨«خواندن اين نماز و روزه داشتن روزش موجب امنيّت است و كسي كه اين عمل را انجام دهد، گويا تمام سال بر كار نيك مداومت داشته است.»
📚 مصباح المتهجد، ص 783
بحارالانوار، ج 98، ص 324
وسائل الشيعه، ج 5، ص 294
#ماه_محرم
『 سـٰآحـݪخُـدآ 』
سلام رفقا ظهرتون بخیر☀️ میدونین که امشب شب اول محرم آقاست دیگه💔🖤 خب ببین دوست من بیا تو این ماه کا
دوستان عزیز ازتون میخوام این پیام رو برای بقیه کانالها یا در کانال خودتون ارسال کنید تا همه در این کار کوچک اما بزرگ سهیم باشیم🌿
(کپی از پیام موردی نداره)
『 سـٰآحـݪخُـدآ 』
🌹🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹🌹 🌹🌹🌹 🌹🌹 🌹 #رمانعاشقانھدومدافع #پارتشصتوچہــار حالا امروز چطورے باهم رفتید خرید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از اینکہ برے سرمو گذاشتم رو پاهات؟؟
یادتہ قول دادے برگردے؟؟
یادتہ گفتے تنهام... تنهام نمیرارے ؟؟
من بدوݧ تو چیکار کنم؟؟؟
چطورے طاقت بیارم؟؟
علے مگہ قول نداده بودے بعد عروسے بریم پابوس آقا؟؟
علے پاشومـݧ طاقت ندارم پاشو مـݧ نمیتونم بدوݧ تو
کے بدنت و اینطورے زخمے کرده الهے مـݧ فدات بشم چرا سرت شکستہ؟؟
پهلوت چرا خونیہ؟؟؟
دستاتو کے ازم گرفت؟؟
علے پاشو فقط یہ بار نگاهم کـݧ بہ قولت عمل کردے برام گل یاس آوردےعلے رفتے ؟؟
رفتے پیش خانوم زینب؟؟
نگفت چرا عروستو نیاوردے؟؟؟؟
عزیزم بہ آرزوت رسیدے رفتے پیش مصطفے منو یادت نره سلام منو بهشوݧ برسوݧ شفاعت عروستو پیش خدا بکـݧ بگو منو هم زود بیاره پیشت بگو کہ چقد همو دوست داریم بگو ما طاقت دورے از همو نداریم
بگو همسرم خودش با دستهاے خودش راهیم کرد تا از حرم بے بے زینب دفاع کنم بگو خودش ساکم و بست و پشت سرم آب ریخت کہ زود برگردم بگو کہ زود برگشتے اما اینطورے جوݧ تو بدنت نیست تو بدݧ مـݧ هم نیست تو جوݧ مـݧ بودے و رفتے اردلاݧ با چند نفر دیگہ وارد اتاق شدݧ کہ علے و
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹🌹
🌹🌹🌹
🌹🌹
🌹
#رمانعاشقانہدومدافع
#پارتشصتوپنـج
واسہ دیدنش روز شمارے میکردم هر روز کہ میگذشت ذوق و شوقم بیشتر میشد هم براےدیدݧ علے عزیزم هم براے عروسیموݧ.
احساس میکردم هیچ کسے تو دنیا عاشق تر از منو علے نیست اصلا عشق ما زمینے نبود.بہ قول علے خدا عشق مارو از قبل تو آسمونا نوشتہ بود همیشہ میگفت:اسماء ما اوݧ دنیا هم باهمیم مـݧ بهت قول میدم همیشہ وقتے باهاش شوخے میکردم و میگفتم:آهاݧ ینے تو از حورے هاے بهشتے میگذرے بخاطر مـݧ؟؟از دستم ناراحت میشد و اخم میکرد اخم کردناشم دوست داشتم واے کہ چقدر دلتنگش بودم با خودم میگفتم :ایندفعہ کہ بیاد دیگہ نمیزارم بره مـݧ دیگہ طاقت دوریشو ندارم چند وقتے کہ نبود خیلے کسل و بے حوصلہ شده بودم دست و دلم بہ غذا نمیرفت کلے هم از درسام عقب افتاده بودمحالا کہ داشت میومد سرحال ترشده بودم میدونستم کہ اگہ بیاد و بفهمہ از درسام عقب افتادم ناراحت میشہ شروع کردم بہ درس خوندݧ و بہ خورد و خوراکم هم خیلے اهمیت میدادم تو ایـݧ مدت چند بار زنگ زد یک هفتہ بہ اومدنش مونده بود قسمم داده بود کہ بہ هیچ وجہ اخبار نگاه نکنم و شایعاتے رو کہ میگـݧ هم باور نکنم از دانشگاه برگشتم خونہ بدوݧ اینکہ لباس هامو عوض کنم نشستم رو مبل کنار بابا چادرمو در آوردم و بہ لبہ ے مبل آویزوݧ کردم بابا داشت اخبار نگاه میکرد بے توجہ بہ اخبار سرم رو بہ مبل تکیہ دادم و چشمامو بستم خستگے رو تو تمام تنم احساس میکردبا شنیدݧ صداے مجرے اخبار چشمامو باز کردم: تکفیرے هاے داعش در مرز حلب..یاد حرف علے افتادم و سعے کردم خودمو با چیز دیگہ اے سر گرم کنم اما نمیشد کہ نمیشد قلبم بہ تپش افتاده بود ایـݧ اخبار لعنتے هم قصد تموم شدݧ نداشت یہ سرے کلمات مثل محاصره و نیروهاے تکفیرے شنیدم اما درست متوجہ نشدم چادرمو برداشتم رفتم تو اتاق بہ علے قول داده بودم تا قبل از ایـݧ کہ بیاد تصویر هموݧ روزے کہ داشت میرفت با هموݧ لباس هاے نظامیش و بکشم ایـݧ یہ هفتہ رو میتونستم با ایـݧ کار خودمو مشغول کنم هر روز علاوه بر بقیہ کارهام با ذوق شوق تصویر علے رو هم میکشیدمیک روز بہ اومدنش مونده بود اخریـݧ بارے کہ زنگ زد ۶روز پیش بود تاحالا سابقہ نداشت ایـݧ همہ مدت ازش بے خبر بمونم نگراݧ شده بودم اما سعے میکردم بهش فکر نکنماتاقم تمیز و مرتب کردم و با مریم رفتم خرید دوست داشتم حالا کہ داره میاد با یہ لباس جدید بہ استقبالش برمخریدام رو کردم و یہ دستہ ے بزرگ گل یاس خریدموقتے رسیدم خونہ هوا تقریبا تاریک شده بود گل هارو گذاشتم داخل گلدوݧ روے میزمفضاے اتاقو بوے گل یاس برداشتہ بود پنجره ے اتاقو باز کردم نسیم خنکے وارد اتاق شدو عطر گلهارو بیشتر تو فضا پخش کرد .یاد حرف علے موقع رفتـݧ افتادم گل یاس داخل کاسہ ے آب و بو کردو گفت:اسماء بوے تورو میدهلبخند عمیقے روے لبام نشست ساعت ۱۰بود و دیدار آخر مـݧ ماه و آخریـݧ شب نبودݧ علےروبروے پنجره نشستم هوا ابرے بود هرچقدر تلاش کردم نتونستم ماه رو ببینم.باوخودم گفتم:عیبے نداره فردا کہ اومد بهش میگمباروݧ نم نم شروع کرد بہ باریدݧ نفس عمیقے کشیدم بوے خاک هایے کہ باروݧ خیسشوݧ کرده بود استشمام کردم پنجره رو بستم و رو تختم دراز کشیدم تو ایـݧ یک هفتہ هر شب خوابهاے آشفتہ میدیدم نفس راحتے کشیدمو با خودم گفتم امشب دیگہ راحت میخوابمتو فکر فرداو اومدݧ علے و اینکہ وقتے دیدمش میخوام چیکار کنم چے بگم.بودم کہ چشمام گرم شد و خوابم بردنزدیک اذاݧ صبح با صداے جیغ بلندے از خواب بیدار شدم.تمام تنم عرق کرده بود و صورتم خیس خیس بود معلوم بود تو خواب گریہ کردم نمیدونستم چہ خوابے دیدم ولے دائم اسم علے و صدا میکردم ماماݧ و بابا با سرعت اومدݧ تو اتاق ماماݧ تکونم میدادو صدام میکرد نمیتونستم جواب بدم فقط اسم علے رو میبردمبابا یہ لیواݧ آب آورد و میپاشید رو صورتم یدفعہ بہ خودم اومدم ماماݧ از نگرانے رو صورتش قطرات اشک بود و بابا هم کلے عرق کرده بودماماݧ دستم رو گرفت :اسماء مادر باز هم خواب دیدی؟سرمو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم و نفس عمیقے کشیدم صداے اذاݧ تو خونہ پخش شدبلند شدم آبے بہ دست و صورتم زدم و وضو گرفتم چادر نمازم رو سر کردم و نمازم و خوندم بعد از نماز مثل علے تسبیحات حضرت زهرا رو بادست گفتم دستم و بردم سمت گردنم و گردنبندے کہ علے برام گرفتہ بود گرفتم دستم و نگاهش کردم یکدفعہ بغضم گرفت و شروع کردم بہ گریہ کردݧ گوشیم زنگ خورد اشکهامو پاک کردم و گوشیمو برداشتم ینے کے میتونست باشہ ایـݧ موقع صب؟؟؟حتما علےگوشے و سریع جواب دادم...