گَرازیــادمرَوَدعالــَم،
توازیــادمنخواهۍرفـت[🌱:)!]
#آرامش...
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
💫یا رفیــــق مݩ لا رفیــــق له💫
🌿رمان جذاب و آموزنده #ســـرباز
🌿قسمت #صدوبیست_وسوم
صدای اذان صبح از گوشی علی بلند شد.. ایستاد و نگاهی به اطرافش کرد.پویان گفت:
_از این طرفه.
با حاج محمود و امیررضا سمت نمازخانه رفتن.علی یه گوشه نمازخانه ایستاد و شروع به نماز خواندن کرد.با #صبر و #آرامش نماز میخوند.امیررضا آروم به حاج محمود گفت:
_بابا...علی حالش خوبه؟!!
حاج محمود به علی نگاه کرد و نفس غمگینی کشید.
ساعت ها میگذشت.
حاج محمود و امیررضا منتظر دکتر بودن و پویان از دور مراقب علی بود.علی همونجا نشسته بود و با خدا حرف میزد. خدایا امتحان سختی ازم میگیری... منکه جز فاطمه کسی رو ندارم...
حاج محمود پیش دکتر رفت.دکتر گفت:
_حقیقت اینه که حال دخترتون اصلا خوب نیست.ضربه ای که به سر وارد شده جدیه..در حال حاضر دخترتون...تو کماست...و ...سطح هوشیاریش خیلی پایینه..اگه به هوش بیاد.. تازه باید ببینیم به مغزش آسیب وارد شده یا نه..امکانشم هست که مجدد دچار خون ریزی مغزی بشه.
حاج محمود تو دلش گفت خدایا..به ما رحم کن.به علی،به زینب،به زهره...کمک مون کن.
به سختی راه میرفت.
به نماز خانه رفت.کنار علی نشست.علی متوجه ش نشد.
-علی جان.
علی نگاهش کرد.آب دهانش رو به سختی قورت داد و با نگرانی و تردید پرسید:
_..چه خبر؟
حاج محمود به پویان اشاره کرد نزدیک تر بره.پویان هم رو به روی حاج محمود نشست و مضطرب نگاهش میکرد.حاج محمود گفت:
_با دکترش صحبت کردم،گفت عملش خوب بوده ولی...
به علی نگاه کرد.
نمیدونست چطوری بگه،چند ثانیه سکوت کرد.همون چند ثانیه برای علی یک عمر گذشت.نفس کشیدن رو فراموش کرده بود. با اضطراب و التماس به لب های حاج محمود چشم دوخته بود.
پویان با نگرانی گفت:
_ولی چی؟
حاج محمود از علی چشم گرفت و به پویان نگاه کرد.
-...تو کما ست.
نفس حبس شده علی با درد بیرون اومد. سر به سجده گذاشت و از خدا سلامتی فاطمه شو میخواست. پویان و حاج محمود فقط نگاهش میکردن.حال اونا هم تعریفی نداشت.
مدتی تو سکوت گذشت.حاج محمود به علی گفت:
_دکتر اجازه داد ببینیمش.پاشو پسرم.
علی نشست و گفت:
_من نمیخوام فعلا ببینمش...
پویان و حاج محمود تعجب کردن.
-...نمیتونم تو اون حال ببینمش.
هردو سکوت کردن..حاج محمود گفت....
ادامه دارد...
🌿
✍دومیـن اثــر از؛
✍بانـــو «مهدی یارمنتظرقائم»
◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱⊰⊱▸◂⊰⊱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حرممدارهدیرمیشہ..
#آرامـش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
•°•°💛🥺•°•°
وگمآنمیڪنیكہپایاناسٺ
سپـسخداونـدھمہچیزرادࢪسٺمیکند...
#آرامش
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج 🥺♥️
╔════🦋✨🦋════╗
@chadoraneh113
╚════🦋✨🦋════╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بگو خدا یکتاست😌🫀
#آرامش🌱
فعالیتهاییکهانجاممیدیمهشتگ شد برایراحتپیداکردنمطالبهشتگ رودنبالکنید😇
#حضرت_عشق
#رهبرانه
#بابا_رضا
#امامرضا
#امام_حسین
#حرف_دل
#عاشقانه_مذهبی
#تلنگرانه
#محفل
#مداحی
#شهیدانه
#خدا
#شهید_جمهور
#حاج_قاسم
#بابا_قاسم
#امام_حسن
#امام_زمان
#طنز
#منتظرانه
#چادرانه
#پروفایل
#محرم
#دلتنگی
#امام_حسین_زندگیم
#حجاب
#اربعین
#رمان
#ﺣﺮﻡ
#حدیث
#آرامش
#بک_گراند
#انگیزه
#بیوگرافی
#شلمچه
#وقتی_مهتاب_گم_شد
••💛🍃••
چه نعمتی بهتر از اینکه هنوز هم با دیدن چیز های کوچک لب به خنده باز می کنی !!
🪴
#بک_گراند
#پروفایل
#آرامش
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج
╔══🦋✨🦋══╗
@chadoraneh113
╚══🦋✨🦋══╝
[💛🌈]
زیبایی ببینیم...🍃
#حدیث
#آرامش
#اللَّھُـمَعجِّـلْلِوَلیِڪَألْـفَـرَج
╔══🦋✨🦋══╗
@chadoraneh113
╚══🦋✨🦋══╝