Challenge Mallenge💥
اون عاشق هدیه بود،هدیه های کوچیک، وقتی استرنجر تینگز میدید همزمان برای دوستاش نقاشی های کوچیک و هدیه های دست ساز درست میکرد.
یه روز وقتی داشت نقاشی ویل(استرنجر تینگز)رو به یکی از دوستاش هدیه میداد یه غریبه اون رو دید،روز بعد هم همینطور، وقتی داشت نامه ای که برای یکی از دوستاش نوشته بود رو بهش هدیه میداد باز اون غریبه اون رو دید. از دیدن اینهمه محبت و قلب پاک و ساده در تعجب بود برای همین خواست این محبت رو به دینای مهربونی که لبخندش باعث لبخندم میشد برگردونه.
اون غریبه یه شالگردن براش بافت،با ستاره هایی که تعدادشون برابر بود با تعداد دفعاتی که اون به دوستاش هدیه داده.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish none of my favorite characters in Stranger Things would die.
Challenge Mallenge💥
اون عاشق چیزای عجیب غریب بود،همه ادم های نزدیک زندگیش حتی همکلاسی هاش هم این رو میدونستن.
یه روز وقتی داشت کتاب میخوند کنار کتابش نقاشی یه روباه رو کشید یادمه اون روز حالش اصلا خوب نبود،خوب بودن یا نبودن حالش رو از تو چشماش میشد خوند نیاز به کمک داشت،نیاز به یه آدم خوب .
اون روز یکی از همکلاسی هاش این قضیه رو فهمید برای همین طی چند هفته براش یه شالگردن بافت یه شالگردن روباه.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish I could achieve my goal of getting the best grades in school this year.
Challenge Mallenge💥
اون من رو یاد مانیکا مینداخت،همیشه معتقد بودم اون به یک چندلر نیاز داره که همیشه کنارش باشه که وقتی عطش رقابت در وجودش شعله ور میشه کنارش باشه و آرومش کنه .
اون مانیکای دوست داشتنی یه روز یه هدیه دریافت میکنه،یه هدیه از طرف یه ریچل،یعنی دوست صمیمیش، دوست صمیمیش یه شالگردن براش میبافته به رنگ مورد علاقه ی اون یعنی چری .
اولین آرزوی wish list شما:
I wish there would be a miracle this year and a new season of Friends would be made with Matthew Perry as an honorary guest.