Challenge Mallenge💥
اون عاشق چیزای عجیب غریب بود،همه ادم های نزدیک زندگیش حتی همکلاسی هاش هم این رو میدونستن.
یه روز وقتی داشت کتاب میخوند کنار کتابش نقاشی یه روباه رو کشید یادمه اون روز حالش اصلا خوب نبود،خوب بودن یا نبودن حالش رو از تو چشماش میشد خوند نیاز به کمک داشت،نیاز به یه آدم خوب .
اون روز یکی از همکلاسی هاش این قضیه رو فهمید برای همین طی چند هفته براش یه شالگردن بافت یه شالگردن روباه.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish I could achieve my goal of getting the best grades in school this year.
Challenge Mallenge💥
اون من رو یاد مانیکا مینداخت،همیشه معتقد بودم اون به یک چندلر نیاز داره که همیشه کنارش باشه که وقتی عطش رقابت در وجودش شعله ور میشه کنارش باشه و آرومش کنه .
اون مانیکای دوست داشتنی یه روز یه هدیه دریافت میکنه،یه هدیه از طرف یه ریچل،یعنی دوست صمیمیش، دوست صمیمیش یه شالگردن براش میبافته به رنگ مورد علاقه ی اون یعنی چری .
اولین آرزوی wish list شما:
I wish there would be a miracle this year and a new season of Friends would be made with Matthew Perry as an honorary guest.
Challenge Mallenge💥
اون کتاب خون بود،بدجور عاشق کتاب بود،یادمه برای رسیدن کتاب هاش دم در خونه با دمپایی های صورتیش میشست تا بلکه پست بیاد و کتاب هاش رو بیاره،یه روز به طرز عجیبی تصمیم گرفت برعکس همیشه بجای کتاب یه شالگردن سفارش بده،شالگردنی که سفارش داد مثل خودش زیبا بود.
اما اون سایتی که ازش شالگردن گرفته بود کلاهبرداری بود و اون فهمید شالگردنی وجود نداره و امید و ارزو هاش بر باد رفت. یادمه تا یه هفته بعد دم در خونه میشست بلکه شاید شالگردنش برسه دختر کوچولوی همسایه همیشه نگاش میکرد،دختر کوچولو بدو بدو رفت و قضیه رو برای مامانش تعریف کرد و مامانش یه شالگردن پاییزی قشنگ برای اون بافت و به دختر کوچولوش داد تا بده به اون.
اولین آرزوی wish list شما:
I wish I could read more books this year and have a library of my own.