eitaa logo
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
862 دنبال‌کننده
315 عکس
10 ویدیو
0 فایل
سایت چمدان آبی - دانشنامه دزفول: Https://chamadaneabi.ir مدیریت: @mh_dorchin
مشاهده در ایتا
دانلود
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
🔹بسیجی خوب می شناسمت تو چون آئینه، محو روی رهبر دل تو در طواف کوی رهبر به بازو
محمدحسین دُرچین: 🔹دلنوشته آقای علیرضا زارع: ✍ بسیجی به تمام معنا حضرت علی(ع) است که تمام عمر با برکت خود را برای اسلام گذاشت و جانش را برای احیای دین خدا و دفاع از ارزشهای اسلام داد. بسیجی امام حسین(ع) است که از تمام هستیش برای اسلام مایه گذاشت و بخاطر احیای دین جدش از همه چیزش گذشت و اسارت خانواده اش را دید. آری بسیجی یعنی اطاعت از خدا و رسول(ص) و ائمه(ع) و به دنبال آن تبعیت از ولایت و جان دادن در راه آرمانهای بلند اسلام ناب محمدی، بسیجی یعنی احیاگر خون شهدا و زنده نگه داشتن یاد و راه شهدا. والعاقبه للمتقین یاحسین(ع) 🔹دلنوشته آقای محمدزاده در باره بسیج:⬇️ ✍ آری، بسیج دایرة‏المعارف عشق و معرفت است. کتاب سبز ایمان است و قاموس سرخ عشق. کتابی که به قلم حکمت امام بسیجیان، خمینی، نگاشته شد و با شور همت و شعور غیرت بسیجیان امام منتشر شد. ای بسیجی، ای صحراها وامدار گستردگی اندیشه تو! ای نامت عمیق‏ تر از دریا! فرشتگان، با دیدنت به راز آفرینش انسان پی بردند چرا که ایمان را، عشق را، صداقت و صمیمیت را، بخشش و سخاوت را و مدارا و شجاعت را در هیأت یک انسان دیدند. ای روح متلاطم خروشان، ای پیشانی تو به بلندای افق! ای بر دمیده از مشرق نور، ای که در عصر قساوت تکنیک، در عصر توحّش مدرن، در قرن مجسمه‏ های بی‏ روح، در قرن آدم‏های کوکی، ساعت‏های دیواری و شمّاطه ‏دار منظم بی روح؛ دست مهربانِ نوازشی و لبخند سرشار از طراوتی. در نگاهت یخ قرن ذوب می ‏شود و در نسیم رفتارت هوای عشق می‏ وزد. ای که در قرن التهاب و هراس و عصیان و خشم و اضطراب، در قرن اتم و ماشین عصر خلأ روحی و از خود بیگانگی و یأس و دل مردگی و التهاب و احساس خفقان روح و در قرن قندیل‏های یخ بلندترین حماسه‏ سرای عشقی! ✳️ آدرس کانال 🔹 (چمدان آبی - دانشنامه دزفول) 🔹 در پیامرسان ایتا ⬇️ @chamadaneabi
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
سایت چمدان آبی در پست جدید خود شما را دعوت می کند به خواندن یک روایت واقعی⬇️ 🔹حتِّه “شیر شجاع عرب”
محمدحسین دُرچین: 🔹 ادامه روایتی واقعی از حته در سایت چمدان آبی 🔽 زندان و فرار حته ⬇️ پایش گرم شده است. گرمی خون را حس می کند. زیر کشاله رانش زخم برداشته است. موقع رفتن داخل اگو میله آهنی پایش را زخم کرد. داخل اگو ‌چمباته نشسته تا هوا تاریک شود. بوی تند ِگنداب ِ شیرابه ها حالش را بهم زد. هرچه بوی گند است اینجاست. هرچه آشغال است اینجاست. شیشه هم پایش را بریده، موش ها از پیشش ورجه ورجه می کنند. سوسک بزرگی روی دستش و موش ها زیر پایش رژه می روند. تمام فاضلاب غربِ شهر اهواز از اینجا به کارون می ریزد. حالا وقتشه. هوا کمی تاریک شده است..حته با احتیاط بیرون آمد. کثافت بر لباسش نشسته است و بوی تند کثافات آزارش می دهد. تنها راه اینکه خود را به کارون می اندازد. همیشه در کرخه شنا کرده، کارون در اینجا آرام و خسته و سلانه سلانه می رود. دو بار، سه بار زیر آب می رود، نفسش را حبس می کند. زیرآب خود را بالا و پایین و ‌چپ و راست می کند. شاید از فاضلاب پاک شود. با دستبند ‌نمی‌تواند تمیز کند. فایده ای ندارد، بوی فاضلاب نمی رود، حس می کند همراهش هست .الان که زخمی شده هنوز هم بعد از چند سال بو را حس می کند. هرچه عطر از العماره ی عراق و آبادان خریده به سر و صورت اش زده اما باز هم بو را می فهمد. آهسته خود را به خانه های پلیتی یا کپرآباد که درست کنار ِزندان خیابان ِزند اهواز بود رساند. بیشتر ساکنان از طایفه نواصر هستند .خانه های حلبی و‌ کپری آخر شهر بود. محله را آخر آسفالت می گفتند. آخر شهر، مثل آخر دنیا. خانه ها از گِل و با پِلیت و حلبی است. سقف از حصیر و نی های کنار کارون. کمی بعد از خانه های کپری، باغ حاج تقیِ دولتی و باغ شکاره است. باغ حاج تقی به منطقه وسیعی از زمین هایی می گفتند که شیخ خزعل به حاج تقی داده بود، از منطقه آخر آسفالت تا باغ شکاره.‌ با خلع شیخ خزعل و‌ با آمدن رضا شاه به اهواز، حاج تقی دولتی امضای رضا شاه را بر سندهایی که شیخ خزعل به او داده بود می ستاند‌. حته درِ یکی از خانه های کپری را زد. — کیه ؟ — منم. در رو باز کن . دستش را جوری می گیرد که صاحب خانه دستبند را نبیند، اما می بیند . — برادر کی هستی ؟ چه میخای ؟ — کمک. کمک میخام — زندانی هستی ؟ نکنه همون که ظهر فرار کرد ؟ — عا(ها) خودمم — مأمورها تمام شهر رو گشتن، کجا بودی ؟ — توی ایگوی شهر قایم شدم، حالا فقط دستم رو باز کن. نترس زود میرم جلیل دنبال ارّه فلز بُر می رود. در این ‌وقتِ شب ارّه از کجا گیر بیاورد؟ تیغه ای فلزی پیدا کرد و بعد از چهار پنج ساعت دستبند رو شکستند . — کجا میخای بری ؟ داره صبح می شه — می رم دهاتمون . دبّات — کجاست ؟ — شوش دانیال . فقط منو ببر اون ور آب. لشکرآباد پیش نعیم . در تاریکی هوا راه می افتند . — از کجا می رویم . — نگران نباش. نترس . — من و ترس. ترس شاید از من بترسه. — از باغ حاج تقی به سمت گاومیش آباد و از اونجا با بلم‌ به اون ور آب، به روستای چُنیبه می رویم. از آنجا هم یکی از فامیل ها را پیدا می کنم که تو را با موتور، به لشکرآباد ببرد. خانه نعیم رو پیدا کرد .نعیم از فامیل های حته است. لشکرآباد عرب نشین است، تعداد کمی هم عجم ها هست که دکان دارند .عرب های این ‌محله اهواز، بیشتر از مهاجرینِ سوسنگرد و از طایفه کعبی ها و طُرفی ها هستند. حته چند بار در زد. — کیه ؟ — حته ، حته ابن جعلوش — چی شده ؟ حته اینجا چه می کنی؟ در شهر همه جا اسم تو است. مأمورا همه جا دنبالت هستند. از حنوش و ازریزر چه خبر ؟ — هر دو در زندان هستند. من فرار کردم. — فرار رو می دونم. همه می دونند. دو سرباز رو هم الان زندانند. — حالا هر جوری شده منو برسون شوش. — برای تو هر کاری می کنم . - هر کاری. شرافتِ مرد به حمایت از برادر خود است. —ممنون برادر — راستی شوش که رسیدیم سری هم به کافه علی قمی بزنیم؟ — نه من اهل ِ رفتن به کافه علی قمی نیستم. تا حالا هیچ وقت نرفتم. الان هم باید زودتر برم‌ دبّات . — پس من می رم اگر باز بود لبی تر می کنم و زود برمی گردم اهواز. برای فردِ وابسته به طایفه هر کاری که بتوان باید انجام داد‌. شرافتِ مرد به حمایت از قوم و نسبِ خویش است .در وقت نزاع احساسِ همبستگی و همدری فوران می کند. همه چیز از جان و مال، فدایِ قوم و عشیره می شود. سنتی که اوج همیاری و فداکاری است، گاه با طعمِ تلخ ِتعصبی کور و خشن همه چیز را نابود می کند .حته پیاده شد و به سرعت دور شد. در این‌ وقتِ شب هیج وسیله ای نیست. تا روستای دبّات شاید پنج شش ساعت باید پیاده می رفت. راهش را دورتر کرد. از پشت پاسگاه می رود. با چفیه خود را پوشانده، در شب کسی او را نمی بیند.
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
سایت چمدان آبی در پست جدید خود شما را دعوت می کند به خواندن یک روایت واقعی⬇️ 🔹حتِّه “شیر شجاع عرب”
شب و سکوت بر شهر حاکم است. تنها صدای سگ ها و زوزه شغال ها گرسنه می آید. در دور دست، شبحِ هیکلِ کاخ های آکروپل و آ‌‌‌پادانا ، کاخ ِشاهِ شاهان، شاهِ هخامنشی خودنمایی می کند. خسته و‌ خاموش، خبری از هیاهوهای کاخ های شاهانه نیست. حته چنان تند تند راه می رود که گویی می دود. می خواهد زودتر از شهر بیرون رود. به مقبره دانیال نبی ع رسید. درها بسته اند. اینجا هم از هیاهو خالی است. پشتِ درهای بسته توقفی کرد. نذری در دل و سلامی بر زبان راند. از کنار مقبره دانیال ع و از پل کوچکِ رودخانه نفس زنان گذشت و در تاریکی مطلق بیابان ناپدید شد. پایش زخم است و خون آلود، اما به سرعتِ برق و باد و دوان دوان خود را به دبات رساند. 🔹حِتِّه “شیر شجاع عرب” و آخرین نغمه (داستان و روایتی واقعی از حِتِّه) – چمدان آبی https://chamadaneabi.ir/hetteh-shire-arab/
🔹بسیجی - بسیجی محمد حسین درچین:(24 تیر ماه 1365) ✍ اگر می خواهی معنی بسیج را بدانی و بدانی بسیجیان که بودند و کیستند و چه اهدافی داشته و دارند کافیست متن زیر را بخوانی و خودت را ببری به دوران جنگ و هشت سال دفاع مقدس و همنوا با بسیجیان بگویی: (بسیجی ، بسیجی). 🖌 کیست که یاریگر دین خداست؟ = بسیجی ، بسیجی فتح مبین کرده و خیبر گشاست = بسیجی ، بسیجی عاقبت او فاتح کرب و بلاست = بسیجی ، بسیجی کیست ز خون و مال و جان گذشته؟ = بسیجی ، بسیجی از روی نعش دشمنان گذشته = بسیجی ، بسیجی کیست ندارد به دلش واهمه؟ = بسیجی ، بسیجی به ظلم صدام دهد خاتمه = بسیجی ، بسیجی کیست کُند باز ره کربلا ؟ = بسیجی ، بسیجی کیست کُند جان به ره حق فدا = بسیجی ، بسیجی کیست که از جای به پا به خیزد؟ = بسیجی ، بسیجی کیست که با کفر و ستم ستیزد؟ =بسیجی ، بسیجی کیست به ذکر و شکر، در عبادت = بسیجی ، بسیجی کیست همیشه عا شق شهادت = بسیجی ، بسیجی کیست پر از شجاعت و رشادت = بسیجی ، بسیجی کیست رسد به عزت و سعادت = بسیجی ، بسیجی کیست درون جبهه می ستیزد = بسیجی ، بسیجی بعثی از او همیشه می گریزد = بسیجی ، بسیجی کیست که خون به راه حق بریزد = بسیجی ، بسیجی کیست که خوانده رهبرش ، رهبرش = بسیجی ، بسیجی کیست که الله بُوَد یاورش = بسیجی ، بسیجی کیست لقای حق بُوَد در سرش = بسیجی ، بسیجی کیست که ریگان شده زو در هراس = بسیجی ، بسیجی کیست که خونین تن و گلگون لباس = بسیجی ، بسیجی کیست که کرده است امامش سپاس= بسیجی ، بسیجی کیست که بر خرمن دشمن چو داس = بسیجی ، بسیجی کیست به کف کتاب و دستی سلاح = بسیجی ، بسیجی کیست که می رسد به فتح و فلاح = بسیجی ، بسیجی کیست که کربلا کند افتتاح = بسیجی ، بسیجی کیست که خستگی نمی شناسد = بسیجی ، بسیجی کیست که از مرگ نمی هراسد = بسیجی ، بسیجی کیست که یاریگر قر آن شود = بسیجی ، بسیجی جان دهد و فدای جانان کند = بسیجی ، بسیجی عازم جبهه شاد و خندان شود = بسیجی ، بسیجی بوسه به بازوی چه کس زد امام = بسیجی ، بسیجی جهاد با ستمگرانش مرام = بسیجی ، بسیجی مَلَک دمادم دهد او را سلام = بسیجی ، بسیجی نیمه شبان گرم عبادت بُوَد = بسیجی ، بسیجی در سر او شور شهادت بُوَد = بسیجی ، بسیجی زاهد شب ، شیر شجاع سحر = بسیجی ، بسیجی بسته به پیکار ستمگر کَمَر = بسیجی ، بسیجی وسوسه ها در دل او بی اثر = بسیجی ، بسیجی خوف و هَراسش نَبُوَد از خطر = بسیجی ، بسیجی منبع : کتاب یزله صفحه 82
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
سایت چمدان آبی در پست جدید خود شما را دعوت می کند به خواندن یک روایت واقعی⬇️ 🔹حتِّه “شیر شجاع عرب”
🔹امان نامه حته و آیت الله سیداسدالله نبوی دزفولی ✍ از هر راهی می خواهند حته را قانع کنند که تسلیم شود .جعلوش گفت : اینها ( منظورش پاسگاه است ) می گویند اگر حته قبول کند از طرف دولت به او امان ‌نامه می دهند‌. طایفه هم پولِ خون سربازهای کشته شده را بدهد و حته به سر خانه و زمین و زندگی اش برگردد. حته گفت : باور نکنید ، اما اگر من یک نفر را قبول داشته باشم او سید نبوی دزفول است . سید نبوی اگر امان نامه بدهد قبول می کنم و تسلیم پاسگاه می شوم‌. ملا عزیز متولی دانیال نبی ع، وساطت می کند پیش سید نبوی می رود و از حته تعریف کرد و گفت: — سید حته را من می شناسم — پس این حرفها در مورد حته جیست ؟ — حته جوان و جسور و ماجراجوست . زیر بار حرف زور نمی رود . همین . حالا شاید دزدی هم کرده باشد . گاهی هم مثل عیّارهای قدیم است . جعلوش پدرش را مرتب می بینم. دانیال می آید . خودم با چشمان خودم دیدم. حته با اسب از جلوی پاسگاه ژاندارمری گذشت و به زیارت دانیال آمد. حتی شنیدم .شبی گله ای را ربوده و بسوی عراق می برد. در سپیده دم پارچه سبزی را بر گردن بعضی گوسفندها می بیند و می گوید این گوسفندها حتماً مالِ سیدی است . رهایشان کنید . دوستانش اعتراض کردند و حته می گوید هرچه بخواهید من می دهم . اما مالِ سید را نمی برم . ملا عزیز هفته بعد سراغ فرزند بزرگ سید نبوی رفت. — چه شد سید. آقا چه گفت. سیدمحمد فرزند نبوی گفت : به آقا موضوع را گفتم . گفت با فرمانده پاسگاه صحبت کن . ببین‌ چه می گویند، من هم رئیس ژاندارمری را به مدرسه علمیه، که نزدیگ هنگِ ژاندارمری است دعوت کردم. گفتم : — اگر آیت الله نبوی به حته امان نامه بدهد ، با او‌ کاری ندارید ؟ فرمانده هنگ ژاندارمری گفت : — اگر امان‌ هم بدهید ما او را دستگیر می کنیم . او یاغی و شورشی است و حکمش معلوم است . نتیجه را به پدر گفتم: اینها می خواهند حته را بکشند . آقا گفت : می خواهند خدعه کنند . پس من کاری ندارم . من ضامن نمی شوم . من عمله ژاندارم نمی شوم . وقتی خبر به حته رسید گفت : حالا که اینطور شد مگر دستخطِ خودِ شاه مملکت را برایم بیاورند تا تسلیم شوم. ادامه در سایت⬇️ ✳️ آدرس سایت https://chamadaneabi.ir/ آدرس کانال 🔹 (چمدان آبی - دانشنامه دزفول) 🔹 در پیامرسان ایتا ⬇️ @chamadaneabi
🔹 بدور است ، بدور است ✍️ بسیجیان نیروهای خود ساخته ای هستند که از غرور و کبر و سستی بدور می باشند، بسیجی از غفلت و ریا و خودپرستی بدور است و همیشه پیرو خط رهبری است لذا در اعزام نیروها برای ایجاد شور و شوق در مردم و بسیجیان. 🔹قسمت اول این دلگویه ها را می خواندیم و آنان هم با شور و شوق خاصی بلند جواب می دادند . 🖌 بسیجی از غرور و کبر وسستی = بدور است ، بدور است ز غفلت، از ریا و خود پرستی = بدور است ، بدور است ز نافرمانی، رهبرش خمینی = بدور است ، بدور است عقب ماندن ز انصار خمینی = بدور است ، بدور است ز حبّ و میل این دنیای فانی = بدور است ، بدور است ز غیبت، بدگمانی، بد زبانی = بدور است ، بدور است ز افشا کردن راز نهانی = بدور است ، بدور است بسیجی از اسارتهای شیطان = بدور است ، بدور است فرامُش کردن میثاق و پیمان = بدور است ، بدور است جدا گردیدن از خطّ شهیدان = بدور است ، بدور است منبع : کتاب یزله صفحه 51 بسیجی خوب می شناسمت و متن دو شعر گونه از کتاب یزله (محمدحسین درچین) – چمدان آبی https://chamadaneabi.ir/basiji-khoob-mishenasamat/ تو چون آئینه، محو روی رهبر دل تو در طواف کوی رهبر به بازوی تو رهبر بوسه می داد بمان ای قدرت بازوی رهبر ✳️ آدرس کانال 🔹 (چمدان آبی - دانشنامه دزفول) 🔹 در پیامرسان ایتا ⬇️ @chamadaneabi 📝 آیدی شخصی جهت پیام، پیشنهاد و انتقادات شما: 🆔 @mh_dorchin
🔹 شهدای شهرستان دزفول در عملیات طریق القدس و(شرح آزاد سازی شهر بستان 8 آذر 1360) – سایت چمدان آبی https://chamadaneabi.ir/shohada-amaliyat-tarighol-ghods/ عملیات طریق‌القدس به تاریخ ۸ آذر ۱۳۶۰ در شهرستان دشت آزادگان، واقع در غرب استان خوزستان، آغاز گردید. اجرای عملیات طریق‌القدس ۱۴ روز به‌طول انجامید و هدف نیروهای ایرانی از انجام این عملیات، آزادسازی شهر بُستان و روستاهای همجوار آن، همچنین تأمین امنیت مرز و نیز دسترسی به منطقه وسیع هورالهویزه بود. 🔹اسامی شهدای بستان در سایت به آدرس فوق ⬆️ ✳️ آدرس کانال 🔹 (چمدان آبی - دانشنامه دزفول) 🔹 در پیامرسان ایتا ⬇️ @chamadaneabi
🔹اسامی شهدای شهرستان دزفول در عملیات طریق القدس بُستان در سایت چمدان آبی( دانشنامه دزفول) ⬇️⬇️⬇️ محمد آبروش محمود آل قصاب محمد افخم عبدالرضا بالیده محمدحسین برگ بید(بهاری نیا) محمدحسن بنگلی(بشارتی راد) محمدتقی بیدلی حسن پرورزاده عبدالرضا پنبه زن حبیب جاموسی پایدار محمدتقی جاموسی پایدار غلامرضا جراح زاده محمدرضا جعفرزاده لوینه محمد جیشی حبیب حاجی جعفرنمازی محمدحسین حاجی محمدزارع(حسین زارع) حسین خادم پور هرمز خادم شاهزاده احمدی(خادمی) عبدالمجید خدائی نجار عزیز خرمیان محمدرضا خیری زاده غلامرضا دباغ الاصل محمدحسن دوبری کرملکی(مفتح زاده) عیسی رشنو سیدمصطفی رکنی زاده علیرضا روغن کوچک دزفولی مصطفی زالی زاده کوتیانی علیمحمد(محمد) سبزی حاجی زمانی(حاجی زمانی) کریم سرداری انجیرکی مجید سعدان زاده قربانعلی(قربان) سگوند(معتمدیان) اسماعیل شاهین زاده محمدعلی شوشی دزفولی علیرضا صحرانورد غلامرضا صفایی فر علیرضا(میرزا) ظهوردرویش(پاک نظر) غلامحسین طاووسی زاده منوچهر عابدزاده علیرضا عنایت زارع علی فتح الله اومال(موحدی راد) محمدرضا فهیم عبدالحمید قاسم زاده سلطانعلی قاسمی محمدحسین(حسین) عمارکعبی(علی محمدعلی چعبی) غلامحسین عیدیان عبدالعلی کرمی زاده مجید کلولی علیرضا کمال عبدالرضا کمال فر مسعود گلال زاده احمد گلچین پوررضائی عبدالرحیم مرغی نژاد(ذاکریان) سیدمهدی موردگر(علوی نسب) سیدمحمد موسوی شلگهی 📝 آیدی شخصی مدیر سایت چمدان آبی دانشنامه دزفول(محمدحسین دُرچین) جهت پیام، پیشنهاد و انتقادات شما: 🆔 @mh_dorchin
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
🔹 شهدای شهرستان دزفول در عملیات طریق القدس و(شرح آزاد سازی شهر بستان 8 آذر 1360) – سایت چمدان آبی ht
🔹عملیاتی که « بستان » را آزاد کرد ✍هشتم آذرماه، سالروز آغاز عملیات «طریق‌القدس» با رمز «یا حسین(ع)» در سال ۱۳۶۰ است. این عملیات به منظور آزادسازی شهر «بستان» و تأمین مرز و دسترسی به «هورالهویزه» طراحی شده بود. از جمله اهداف عملیات طریق‌القدس می‌توان به قطع ارتباط دشمن از شمال به جنوب اشاره کرد که با بسته شدن تنگه چزابه تحقق یافت. آزاد کردن شهر بستان که عراق به ویژه شخص صدام به هنگام اشغال آن تبلیغات بسیار وسیعی را در سطح بین‌المللی به راه انداخته بود، انهدام نیروهای دشمن به میزان شش تیپ، آزاد کردن ۷۰ روستا (۴۵۰۰ تا ۵۰۰۰ نفر از عشایر محلی در محاصره نیروهای بعثی بودند)، آزادسازی ۳۰۰ تا ۳۵۰ کیلومتر از خاک جمهوری اسلامی ایران، رسیدن به مرزهای بین‌المللی در حدِّ فاصل «هورالعظیم» و آزاد سازی یک لشکر زرهی از نیروهای خودی به دلیل محدود شدن خطوط پدافندی از دیگر اهداف این عملیات بود. ارتش جمهوری اسلامی ایران شامل «تیپ ۱ زرهی از لشکر ۱۶ قزوین»،«تیپ ۱ پیاده از لشکر ۷۷ پیروز ثامن‌الائمه(ع) خراسان» و «تیپ ۳ از لشکر ۹۲ زرهی» با سه گردان توپخانه تقویت شده برای کمک مستقیم به تیپ‌های عمل‌کننده در این عملیات نقش داشت. همچنین «تیپ ۱ عاشورا» شامل ۹ گردان پیاده،«تیپ ۲ کربلا» شامل سه گردان پیاده،«تیپ ۳ امام حسین(ع)» شامل هشت گردان پیاده،«تیپ ۴ امام سجاد(ع)» شامل چهار گردان پیاده و دو گردان تقویت شده، «تیپ ۱۸ جوادالائمه(ع)» و دو گردان به نام‌های «حُر» و ابوذر» و ... از جمله نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران در عملیات طریق‌القدس بودند. در این عملیات، بیش از ۵۵۰ نفر از نیروهای دشمن اسیر و ۸۵۰۰ نفر نیز کشته و زخمی شدند و غنائم بی‌شماری از جمله ۱۷۰ دستگاه تانک و نفربر،۲۵۰ دستگاه انواع خودروهای نظامی،۱۲۰ دستگاه انواع ماشین‌های مهندسی و ۱۹ قبضه توپ به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد و بیش از ۱۸۰ دستگاه تانک و نفربر،۲۰۰ دستگاه خودرو، ۱۳ فروند هواپیمای جنگنده و چهار فروند بالگرد دشمن منهدم شدند.
چمدان آبی(دانشنامه دزفول)
🔹عملیاتی که « بستان » را آزاد کرد ✍هشتم آذرماه، سالروز آغاز عملیات «طریق‌القدس» با رمز «یا حسین(ع)»
به دنبال پیروزی رزمندگان اسلام در عملیات طریق القدس حضرت امام خمینی (ره) پیامی به شرح زیر صادر فرمودند: بسم‌الله الرحمن الرحیم جناب آقای حاج سیدعلی خامنه ای رئیس جمهور محترم جمهوری اسلامی ایران، تیمسار سرتیپ ظهیرنژاد رئیس ستاد مشترک ارتش جمهوری اسلامی ایران، سرکار سرهنگ علی صیاد شیرازی فرمانده نیروی زمینی ارتش، جناب آقای محسن رضایی فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی: "ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم " تلگراف‌های شریف که بشارت پیروزی قوای مسلح شجاع را بر قوای شیطانی آمریکایی صدامیان که با هجوم ظالمانه خود فتح «قادسیه» را به مغزهای تهی از ایمان به غیب وعده می‌دادند، واصل گردید. اتکا به مسلسل و تانک و غفلت از خداوند قادر و جنود الهی،انسانها را به ورطه هلاکت و فضاحت می‌کشاند. آنان که رمز پیروزی را مجهز به جهاز شیطانی و «میگ‌»ها» و «میراژ»ها می‌دانند و ایمان به غیب و خداوند قادر را به حساب نمی‌آورند و دم از پیروزی قادسیه می‌زنند و رمز پیروزی مؤمنان صدر اسلام را باز نیافته‌اند و قدرت ایمان و شهادت‌طلبی را نمی‌فهمند، باید با شکست مفتضحانه روبه‌رو شوند و گوشمالی الهی ببینند. اینان از پیروزی‌های صدر اسلام که پیروزی خون بر شمشیر و قوای جهنمی بود، باید عبرت بگیرند. مردم ایران و ارتش و سپاه و بسیج و سایر قوای نظامی و غیرنظامی برای حفظ اسلام و کشور اسلامی و رسیدن به لقای الله دفاع می‌کنند و فرق است بین این عزیزان و آن گول خوردگان که برای مقاصد پلید آمریکا و وابستگان آن به جنگ برضد اسلام و قرآن مجید برخاسته‌اند. آنچه برای اینجانب غرورانگیز و افتخارآفرین است، روحیه بزرگ و قلوب سرشار از ایمان و اخلاص و روح شهادت‌طلبی این عزیزان است که سربازان حقیقی ولی‌الله الاعظم ارواحنا فداه هستند. این است " فتح‌الفتوح " من به ملت ایران و به فرماندهان شجاع قبل از اینکه پیروزی شرافتمندانه و بزرگ خوزستان را تبریک بگویم، وجود چنین رزمندگانی را که در دو جبهه معنوی و صوری و ظاهر و باطن از امتحان سرافراز بیرون آمده‌اند تبریک می‌گویم. مبارک باد بر کشور عزیز ایران و بر ملت شریف و رزمندگانی چنین قدرتمند و عاشقانی چنین محو جمال ازلی و سربازانی چنین دلباخته که شهادت را آرزوی نهایی خود و جانبازی در راه محبوب خود را آرمان اصیل خویش می‌دانند. افتخار بر رزمندگانی که جبهه‌های نبرد را با مناجات خویش و راز و نیاز با محبوب خود عطر آگین نمودند. فخر و عظمت بر جوانان عزیزی که در راهی قدم برداشته و پاسداری از مکتبی می‌کنند که شکست‌ناپذیر و سر تا پا پیروزی است و ننگ بر آنان که در راهی جان خود را هدر می‌دهند و عرض و آبروی خود را می‌برند که پیروزی‌شان شکست و زندگی‌شان ننگ‌آفرین است. اینجانب از فرماندهان محترم و رزمندگان عزیز قوای مسلح نظامی و انتظامی، ارتشی، سپاهی، بسیج مستضعفان، ژاندارمری، شهربانی، عشایر محترم، نیروهای نامنظم و مردمی تشکر و قدردانی می‌کنم. درود بر شما و همه آنان که برای اسلام و کشور عزیز خود حماسه آفریدند. از خداوند تعالی پیروزی نهایی رزمندگان اسلام و سلامت و سعادت همگان را خواهانم. والسلام علیکم و رحمه‌الله و برکاته روح‌الله الموسوی الخمینی
( معبر آسمانی ) روایتی گفته نشده از حماسه و جانفشانی بی نظیر بچه های دزفول در عملیات طریق القدس: مأموریت گردان بچه های دزفول به فرماندهی آقای غلامحسین کلولی دزفولی، عبور از موانع و میدان مین و شکستن خط مقدم دشمن است. دو روزی می شود که نیروها خارج از شهر سوسنگرد مستقر شده اند. بمباران مداوم منطقه نشان از هوشیاری دشمن دارد. طریق القدس آغاز می شود. نیروها قبل از تاریکی هوا به نزدیکی های خط خودی منتقل شده و به ستون یک در حاشیه خاکریز مستقر می شوند. باران خمپاره هایی که هدفمند و بی هدف شلیک می شود، هنوز ادامه دارد که آسمان شروع می کند به باریدن. باران مهمان ناخوانده ای است که بی برنامه، همه ی برنامه ها را به هم می ریزد و سوز سرمایی را که تا مغز استخوان ها نفوذ می کند، بیشتر می کند. گلِ شدن زمینِ زیر پای نیروها و حرکت با آن همه تجهیزات و مهمات هم کار سختی است. آن هم در سکوت مطلقی که فقط زمزم ذکر در حال جوشیدن است. باران مصداق «عَسى‌ أَنْ تَكْرَهُوا شَيْئاً وَ هُوَ خَيْرٌ لَكُمْ» می شود، آخر عراقی هایی که حالا سومین شب چشم انتظاری شان را برای مقابله با عملیات بچه ها می گذرانند، آسوده خاطر می شوند که با این وضعیت باران، از عملیات خبری نخواهد بود. از آماده باش خارج می شوند و راحت تر از همیشه چشم بر هم می گذارند. فقط نگهبان های عراقی می مانند و شلیک های گاه گاه و بی هدفی که نشان از ترس و واهمه شان دارد. نیروها به میدان مین رسیده اند و به ستون یک زمین گیر و تخریب چی ها مشغول باز کردن معبر می شوند. معبر اگر باز شود، بچه ها می زنند به دل دشمن و امانشان را می گیرند. هر کس فقط صدای تپش قلب خودش را می شنود و نوای ذکر همسایه اش را. ناگهان صدای انفجار در فضا می پیچد و شعله ای عظیم، زمین را روشن می کند و خون تخریب چی اول در امتزاج قطرات باران معبر را سرخ می کند. سکوت شکسته می شود و لوله ی داغ تیربارها بی وقفه محل انفجار را شخم می زنند و تخریب چی دوم هم معبر را نیمه کاره رها می کند و می رود آسمان. همه چیز لو می رود و عراقی ها گردان را زیر باران گلوله هایشان می گیرند. قیامتی به پا می شود. منورها آسمان را مثل روز روشن می کنند و لحظه به لحظه به حجم سنگین گلوله ها افزوده می شود. تیرهای رسام بدجوری رعب آور اطراف نیروها زمین می خورند و برخی هم انگار به سپری نامرئی برخورد کرده و کمانه می کنند. همه چسبیده اند به زمین و امکان سربلند کردن نیست. «مهدی نسب» و «نجف آبادی» آنجا حماسه می آفرینند. در آن قیامت خمپاره و گلوله، نیم تنه شان را از خاکریز بالا می کشند و بدون ذره ای هراس به طرف تیربارها شلیک می کنند. وقت تنگ است. مجال ماندن نیست. نه تخریب چی مانده است و نه وقتی برای معبر زدن. در این شرایط معبرِ نیمه کاره را فقط یک راه می تواند تکمیل کند. «غلامحسین عیدیان» کمک آرپی چی زن است. منتظر فرمان نمی ماند. کوله آرپی چی اش را می اندازد زمین و فریاد می زند: «من می روم و بعد از من ادامه ی معبر با شما . . . » طنین الله اکبرش برای همیشه یادگاری می ماند و خود را به میدان مین می زند و صدای انفجار بلند می شود. باران نمی تواند مانع شود که بوی گوشت و خون سوخته به مشام ها نرسد. خون از جای جای پیکرش فواره می کشد و با همان نیمه جانش فریاد می زند: « از روی من رد شوید . . . » «علیرضا عنایت زارع» بلند می شود تا پیکر او هم بخشی از معبر آسمانی طریق القدس شود و باز هم صدای انفجار و حالا دیگر نیروها سر و دست می شکنند برای معبر شدن. «اسماعیل شاهین زاده» سبقت می گیرد و دل به معبر می زند و زمانی نمی گذرد که فرشتگان الهی لبخند زنان او را هم بالا می برند. تا باز شدن کامل معبر هنوز خیلی مانده است. «حبیب و محمدتقی جاموسی پایدار» دو پسر عمو هم لبخند زنان راه معبر را درپیش می گیرند. نوبت به شهید«منوچهر عابد زاده» می رسد این رزمنده دلاور در مسیر و معبر باز کردن میدان مین شجاعتی مثال زدنی از خود نشان می دهد و آنچنان دل به دریا می زند که هنوز خاطره اش در اذهان باقی ست. انفجار در انفجار گم می شود و عشق در عشق. چه معبری می شود این معبرِ آسمانی طریق القدس. معبری که با پاره های پیکر بچه های دزفول بازمی شود و حماسه ای که در تاریخ دل ها و نگاه ها ثبت می شود. حالا معبر باز شده است. به قیمت تکه و پاره شدن چندین جوان و نوجوان. به قیمتی که آن روز هیچ کس گمان نمی کرد، آیندگان قدر این قیمت را ندانند. به قیمت واقعه ای که هیچ کس گمان نمی کرد روزی فراموش شود. بچه های دزفول با صدای تکبیر از معبر آسمانی می گذرند و شعله در خرمن کفر می اندازند. روح مطهر شهدای طریق القدس، خصوصاً شهدای این معبر آسمانی، شاد و یادشان گرامی باد. منبع: سایت الف دزفول و رایحه و دو کتاب رسم خوبان و شوق شهادت ✳️ آدرس سایت https://chamadaneabi.ir/ آدرس کانال 🔹 (چمدان آبی - دانشنامه دزفول)🔹 پیامرسان ایتا ⬇️ @chamadaneabi