ماجرای مهمون ناخونده و قهرمان کلاس 😎🤯
صبح بود و داشتم تو کلاس صبحانه بچه هارو سامون میدادم😅
چند تا از بچه ها رفته بودند داخل راهرو که یهویی... صدای جیغ شون رفت هوا😨
نگران شدم و سریع رفتم تو راه پله....😧
دیدم همه جلوی در حلقه زدند و دارند یکی رو ملامت می کنند:
_ عطا ترسناکه! 😱
_ عطا کثیفه😷
_ نکن☹️
_هنوز زندست 🥴
_سیبیلاش تکون میخوره😬
_نره تو لباست😦
_نکن🤕
_نکن😖
و.....
اما
قهرمان کلاس اول هم بدون کوچک ترین ترسی به بچه ها می گفت:
بابا مرده! فقط یه ذره داره تکون میخوره.
بذارید الان با این خط کش میندازمش تو چاه (دستشویی)😎
وقتی کارش رو انجام داد،
همه بچه هورا کشان می گفتند:
عطا عطا عطا عطا.... 😍😁
#معلم_نوشت
#تجربه_معلم
@chamran_family