eitaa logo
چمرانی ها
2.9هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
789 ویدیو
5 فایل
اینجا یاد میگیری، چه جوری یه معلم/مربی خلاق و به روز باشی!😉 📚حسینیه کودک و ادبستان دخترانه و پسرانه شهید چمران شماره تماس: ٠۲۱ - ۳۳۵۵۱۸۱۳ 📲 پشتیبان فضای مجازی: @hamyarche 🌐سایت: chamraniha.com 🌐فروشگاه محصولات آموزشی و تربیتی: Kachi.chamraniha.com
مشاهده در ایتا
دانلود
همیشه علاقه داشتم وقت پیدا کنم درباره ی موضوعات مختلف مرتبط با بچه ها مطلب بنویسم‌. در مورد شرایطشون در مدرسه ،خونه و خیلی چیزهای دیگه.🏢 چون باهاشون زندگی می کنیم یه جور خاصی علاقه به ثبت دنیاشون دارم. به علاقه هاشون؛ ترسهاشون؛ چیزهایی که خوشحالشون می کنه و ...🥰 ولی امشب هر کاری کردم‌ جمله ای در وصف بچه های فلسطینی به ذهنم نرسید. کودکانی که در بیمارستان شفا چشمهاشون به..... 😔💔 در شب‌های نزدیک به میلاد امام حسن مجتبی (ع) چشممون به معجزه ای از طرف ایشونه....به باز شدن راهی.... به آروم گرفتن قلبها و به روشن روشن چشمهای تمام مستضعفین عالم....🙂 الا لعنت الله علی القوم الظالمین..... پ.ن: شهیدچمران وقتی مدیر مدرسه ی جبل عامل در جنوب لبنان بود، شبها کنار بچه ها در پناهگاه میموند تا خوابشون ببره. تا صدای تیراندازی و ... اذیتشون نکنه. و الان کمی اون طرف تر از مدرسه شون چه بچه هایی که محتاج حضور آدمهایی مثل مصطفی چمران هستن.... @chamran_family
نصفه شب از خواب بلند میشم و سریع اینترنت رو وصل می کنم ببینم خبر جدیدی از لبنان هست یانه؟ می بینم نزدیک صور رو زدن. یاد روزی میفتم که از بیروت چمدان‌مان را برداشتیم و راه افتادیم سمت صور. شب از کنار دریا حرکت کردیم به سمت مسجدی که صداش میومد و وقتی رسیدیم دیدیم روحانی مسجد ایرانیه و همون کسی هست که عقد شهید چمران و غاده رو خونده صبح قبل از اینکه برم چمران، اخبار ضدو نقیضی از سیدحسن نصرالله می شنوم. یاد سفر اولمون به لبنان میفتم و سه روز رویایی که مهمون حزب الله بودیم. یاد جاده های پرپیچ و خم و مخفیگاه‌های میفتم که محل زندگی رزمنده های حزب الله بود. جاهایی که حتی چند ساعت موندن در اون هم مو به تن آدم راست می کرد چه برسه به زندگی کردن صبح میرم کلاس چهارساله های چمران، میشینم بین مامانها و سریع بحث لبنان شروع میشه. یکدفعه میگم اگر سیدحسن نصرالله شهید شده باشه، خیلی سخت و ناراحت کننده است ولی خودش راحت میشه، عاقبت بخیر میشه. بعضی با تعجب بهم نگاه می کنن و توضیحات خیلی خوبی بهم میدن، قبول دارم ولی یاد هم صحبتی هامون با محافظ های فرمانده ها و خود فرمانده ها میفتم. وقتی تعریف می کردن حلقه ی سوم حفاظت سیدحسن ممکنه ندونن حلقه ی دوم کجاست، حلقه ی دوم همین نسبت رو ممکنه با حلقه ی اول داشته باشن و گاهی اوقات خود ایشون نمیدونه در کدوم منطقه است. به زندگی سختش فکر می کنم.... به خانواده اش.... به بچه هاش.... @chamran_family
مامانها از حضور پررنگ سیدحسن نصرالله میگن و اینکه اگر طوری بشه واقعا خیلی بد میشه و اوضاع به هم می ریزه. من میگم کار دست ایشون نیست، اگر شهید بشه دستش باز تر هم میشه و یاد شبی در رستورانی در جنوب بیروت میفتم که برادر خیلی جوان دوست لبنانی‌مان بی صدا پشت صندلی نشسته بود، احساس کردم آدم مهمی باید باشه. کلی به همسرم اصرار کردم که باهاش هم صحبت بشن و فهمیدیم رزمنده ی حزب الله و نوه ی یکی از مسئولین هست. در تمام طول صحبت دور و برش رو می پایید. تعریف کرد در جنگ ۳۳روزه جایی تنها گیر افتاده بود و یک جنگنده فقط مامور بوده او رو از بین ببره و بالای سرش مرتب شلیک می کرده و این پسر کم سن و سال فقط می دویده. یک لحظه احساس می کنه دستی از غیب نجاتش میده، چیزی که ظاهرا محال بوده همزمان که مصطفی میاد و میره و میان وعده و ناهار میخوریم و با بچه ها بازی می کنیم تصویر تمام بچه هایی که در لبنان دیدم میاد جلوی چشمم، بچه هایی که مهمون خونه هاشون بودیم، باهم بازی کردیم و یا در کوچه و خیابان دیدمشون، به حال و هوای الانشون فکر می کنم...به خوشحالی اون روزشون.... @chamran_family