سفر کردم به هر شهری دویدم
چو شهر عشق من شهری ندیدم
ندانستم ز اول قدر آن شهر
ز نادانی بسی غربت کشیدم
به غیر عشق آواز دهل بود
هر آوازی که در عالم شنیدم
از آن بانگ دهل از عالم کل
بدین دنیای فانی اوفتیدم
میان جانها جان مجرد
چو دل بیپر و بیپا می پریدم
از آن باده که لطف و خنده بخشد
چو گل بیحلق و بیلب می چشیدم
ندا آمد ز عشق ای جان سفر کن
که من محنت سرایی آفریدم
بسی گفتم که من آن جا نخواهم
بسی نالیدم و جامه دریدم
بگفت ای جان برو هر جا که باشی
که من نزدیک چون حبل الوریدم
فسون کرد و مرا بس عشوهها داد
فسون و عشوه او را خریدم
بخشی از یک غزل #مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
ای طایران قدس را عشقت فزوده بالها
در حلقه سودای تو روحانیان را حالها
در لا احب افلین پاکی ز صورتها یقین
در دیدههای غیب بین هر دم ز تو تمثالها...
بخشی از غزل
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
ای یوسف خوش نام ما خوش میروی بر بام ما
ای درشکسته جام ما ای بردریده دام ما
ای نور ما ای سور ما ای دولت منصور ما
جوشی بنه در شور ما تا می شود انگور ما
ای دلبر و مقصود ما ای قبله و معبود ما
آتش زدی در عود ما نظاره کن در دود ما
ای یار ما عیار ما دام دل خمار ما
پا وامکش از کار ما بستان گرو دستار ما
در گل بمانده پای دل جان میدهم چه جای دل
وز آتش سودای دل ای وای دل ای وای ما
غزلی از #مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
من از کجا پند از کجا ، باده بگردان ساقیا
آن جام جان افزای را بر ریز بر جان ساقیا
بر دست من نه جام جان ، ای دستگیر عاشقان
دور از لب بیگانگان، پیش آر پنهان ساقیا
نانی بده نان خواره را آن طامع بیچاره را
آن عاشق نانباره را کنجی بخسبان ساقیا
...
چند بیت از ابتدای غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
مشو نومید از ظلمی که کردی
که دریای کرم توبه پذیریست
گناهت را کند تسبیح و طاعات
که در توبه پذیری بینظیریست
شکسته باش و خاکی باش این جا
که میجوید کرم هر جا فقیریست
چند بیت از میانه یک غزل #مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
کلیم را بشناسد به معرفتهارون
اگر عصاش نباشد وگر ید بیضا
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
عشق اکنون مهربانی میکند
جان جان امروز جانی میکند
در شعاع آفتاب معرفت
ذره ذره غیب دانی میکند
کیمیای کیمیاسازست عشق
خاک را گنج معانی میکند
گاه درها میگشاید بر فلک
گه خرد را نردبانی میکند
گه چو صهبا بزم شادی مینهد
گه چو دریا درفشانی میکند
گه چو روح اله طبیبی میشود
گه خلیلش میزبانی میکند
اعتمادی دارد او بر عشق دوست
گر سماع لن ترانی میکند
...
چند بیت از ابتدای یک غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
...نازنینا نظری کن منم این خسته راهت
شرر افکنده به جانم صنما برق نگاهت
بخدا بی رخ و زلفت، نه بخسبم نه بخیزم
سحرم روی چو ماهت،شب من زلف سیاهت ...
بخشی از میانه یک غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
یار مرا غار مرا عشق جگرخوار مرا
یار تویی غار تویی خواجه نگهدار مرا
نوح تویی روح تویی فاتح و مفتوح تویی
سینه مشروح تویی بر در اسرار مرا
نور تویی سور تویی دولت منصور تویی
مرغ که طور تویی خسته به منقار مرا...
دانه تویی دام تویی باده تویی جام تویی
پخته تویی خام تویی خام بمگذار مرا...
گزیده ای از یک غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
ای یوسف آخر سوی این یعقوب نابینا بیا
ای عیسی پنهان شده بر طارم مینا بیا
از هجر روزم قیر شد دل چون کمان بد تیر شد
یعقوب مسکین پیر شد ای یوسف برنا بیا
ای موسی عمران که در سینه چه سیناهاستت
گاوی خدایی میکند از سینه سینا بیا
تا بردهای دل را گرو شد کشت جانم در درو
اول تو ای دردا برو و آخر تو درمانا بیا
چند خانه شعر از یک غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
جمله اجزای خاک ، هست چو ما عشق ناک
لیک ، تو ای روح پاک ، نادره تر عاشقی
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
ای با من و پنهان چو دل ، از دل سلامت می کنم
تو کعبه ای ، هر جا روی قصد مقامت می کنم
هر جا که هستی حاضری ، از دور در ما ناظری
شب خانه روشن میشود چون یاد نامت می کنم
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
معشوقه به سامان شد تا باد چنین بادا
کفرش همه ایمان شد تا باد چنین بادا
ملکی که پریشان شد از شومی شیطان شد
باز، آن سلیمان شد تا باد چنین بادا...
...شب رفت صبوح آمد غم رفت فتوح آمد
خورشید درخشان شد تا باد چنین بادا...
...عید آمد و عید آمد یاری که رمید آمد
عیدانه فراوان شد تا باد چنین بادا...
...آن باد هوا را بین ز افسون لب شیرین
با نای در افغان شد تا باد چنین بادا
فرعون بدان سختی با آن همه بدبختی
نک موسی عمران شد تا باد چنین بادا...
...ارضی چو سمایی شد مقصود سنایی شد
این بود همه آن شد تا باد چنین بادا
خاموش که سرمستم بربست کسی دستم
اندیشه پریشان شد تا باد چنین بادا...
چند خانه از یک غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
مَهم را، لطف در لطفست از آنم بیقرار ای دل
دلم پُرچشمه، حیوان تَنم در لاله زار ای دل
به زیر هر درختی بین، نشسته بهر روی شه
ملیحی، یوسفی مَه رو، لطیفی گلعذار ای دل
فکنده در دل خوبانِ روحانی و جسمانی
ز عشق روح و جسمِ خود، ز سوداها شرار ای دل...
...چو از بزمش برون آید، کمینه چاکرش سُکران
ز مِلک و مُلک و تخت و بخت، دارد ننگ و عار ای دل...
...به خاک پای تبریزی که اکسیرست خاک او
که جانها یابی اَر بر وی کنی جانی نثار ای دل...
...به سودای چنان بختی که معشوق از سر دستی
به دستم داده بود از لطف دنبال مهار ای دل...
چند خانه از یک غزل
#مولوی
#شعر
🔸@chand_khaneh_sher
چشمت افسونگر دلهاست
به افسانه قسم
باده در چنگ تو رسواست
به پیمانه قسم
شمع در مکتب عشاق که شد
چله نشین
سوختن را زمن آموخت
به پروانه قسم
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
تاری بزن با ساز دل ، آتش بزن بر راز دل
وانگه همین پیمانه را ، لبریز کن با ناز دل
چنگی به دلداری زنی ، سازی به غمخواری بزن
دلدار را پیمانه شو ، سر ریزشو با ساز دل
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
بر یاد لبت لعل نگین میبوسم
آنم چو بدست نیست این میبوسم
دستم چو بر آسمان تو مینرسد
میآرم سجده و زمین میبوسم
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
گر تو پنداری به حسن تو نگاری هست نیست
ور تو پنداری مرا بیتو قراری هست نیست
ور تو گویی چرخ میگردد به کار نیک و بد
چرخ را جز خدمت خاک تو کاری هست نیست
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
گر در طلب گوهر کانی، کانی
گر در هوس لقمه نانی، نانی
این نکته رمز اگر بدانی، دانی
هر چیز که در جستن آنی، آنی..
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
ای توبهام شکستهـ
از تو کجـا گریزمـــــ
اے در دلم نشستهـــــــ
از تو کجا گریزمـــــــــــ
اے نور هر دو دیدهــــــ
بیتـو چگونـه بینمـــــ
وی گردنم ببستهــــ
از تو کجا گریزمـ
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
دلبرم رفت و دلم رفت به دنبـال دلش
او به دنبال رقیب و دل به دنبـال دلش
دل بکن ای دلکم عشق بیهوده مخواه
یار بیگـانه مشو دلبر بیگــــانه مخواه
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
از دوست به یادگار دردی دارم
کان درد به صدهزار درمان ندهم
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
دلبرم رفت و دلم رفت به دنبـال دلش
او به دنبال رقیب و دل به دنبـال دلش
دل بکن ای دلکم عشق بیهوده مخواه
یار بیگـانه مشو دلبر بیگــــانه مخواه
#مولوی
🔸@chand_khaneh_sher
تو مگو ما را بدان شه بار نیست
با کریمان کارها دشوار نیست
حسن استفاده از؛
شعرِ #مولوی
🔸@chand_khaneh_sher