#خاطرات_چندهمسری
#حکم_خدا
همانطور که میدانید اوایل انقلاب تصویب شد که شروطی در عقدنامه ها آورده شود و امروزه همان شروط مشکلات عدیده ای را برای تعدد زوجات آقایان ایجاد کرده است. البته از زمان حکومت نحس و منحوس پهلوی اجبار شده بود که برای تعدد زوجات باید رضایت دادگاهی یا محضری از همسر اول گرفته شود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این قانون با تغییرات اندکی به همان حالت باقی ماند... البته راه های دیگری غیر از رضایت دادگاهی همسر اول هم هست که میتوان از آن راه ها برای اجراء تعدد زوجات استفاده کرد و هیچ اجازه ای هم از همسر اول نگرفت... ولی معمولا پیگرفتن آنها به ضرر همسر اول است و انصاف نیست بعد عمری زندگی او را آزرد...
یادش بخیر... آن قدر به حرف همسر اولم در مورد رضایت به تعدد زوجات شوهرش اطمینان داشتم که بدون اینکه دادگاه یا محضری بروم و سند رسمی برای رضایت ایشان بگیرم٬ میرفتم خواستگاری...
بعد از هفت هشت خواستگاری و شاید بیشتر٬ بالاخره همسر دومم را پسند کردم... با همسر اولم در میان گذاشتم و ایشان هم بعد از صحبتهای کلی با همسر دوم، ایشان را پسندید. رفتیم محضر ازدواج و نامه برای آزمایشگاه و آزمایش و جواب آزمایش... مراحل مختلف یک به یک طی شد تا رسیدیم به مرحله آخر... عاقد گفت خب٬ حکم دادگاه را بده... گفتم حکم؟ برای چه؟ گفت حکم نگرفتی؟ باید برای تعدد زوجات حکم میگرفتی... گفتم معنا ندارد برای آنچه به حکم خدا، حق مرد است و هم قرآن که قانون خداست و هم قوانین جمهوری اسلامی که فعلا قانون ایران است به این حق اذعان کردند، حکم دادگاه بگیرم... برای استفاده از حقم حکم دادگاه بیاورم؟ یا للعجب!!!
ادامه دارد...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#خاطرات_چندهمسری
#حکم_خدا
همانطور که میدانید اوایل انقلاب تصویب شد که شروطی در عقدنامه ها آورده شود و امروزه همان شروط مشکلات عدیده ای را برای تعدد زوجات آقایان ایجاد کرده است. البته از زمان حکومت نحس و منحوس پهلوی اجبار شده بود که برای تعدد زوجات باید رضایت دادگاهی یا محضری از همسر اول گرفته شود که بعد از پیروزی انقلاب اسلامی این قانون با تغییرات اندکی به همان حالت باقی ماند... البته راه های دیگری غیر از رضایت دادگاهی همسر اول هم هست که میتوان از آن راه ها برای اجراء تعدد زوجات استفاده کرد و هیچ اجازه ای هم از همسر اول نگرفت... ولی معمولا پیگرفتن آنها به ضرر همسر اول است و انصاف نیست بعد عمری زندگی او را آزرد...
یادش بخیر... آن قدر به حرف همسر اولم در مورد رضایت به تعدد زوجات شوهرش اطمینان داشتم که بدون اینکه دادگاه یا محضری بروم و سند رسمی برای رضایت ایشان بگیرم٬ میرفتم خواستگاری...
بعد از هفت هشت خواستگاری و شاید بیشتر٬ بالاخره همسر دومم را پسند کردم... با همسر اولم در میان گذاشتم و ایشان هم بعد از صحبتهای کلی با همسر دوم، ایشان را پسندید. رفتیم محضر ازدواج و نامه برای آزمایشگاه و آزمایش و جواب آزمایش... مراحل مختلف یک به یک طی شد تا رسیدیم به مرحله آخر... عاقد گفت خب٬ حکم دادگاه را بده... گفتم حکم؟ برای چه؟ گفت حکم نگرفتی؟ باید برای تعدد زوجات حکم میگرفتی... گفتم معنا ندارد برای آنچه به حکم خدا، حق مرد است و هم قرآن که قانون خداست و هم قوانین جمهوری اسلامی که فعلا قانون ایران است به این حق اذعان کردند، حکم دادگاه بگیرم... برای استفاده از حقم حکم دادگاه بیاورم؟ یا للعجب!!!
ادامه دارد...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#اقتدار_مردان
#اُرمَوی :
زن باید طوری رفتار کند که مرد اقتدار داشته باشد. چرا؟ چون تکیهگاه است. چون در خارج از خانه با بیگانگان و در داخل خانه در تربیت فرزندان، به اقتدار او برای شخصیتدهی به کل خانواده، نیاز است. چون قرار است قهرمانک زندگی فرزندان و همسران باشد.
یکی از رازهای موفقیت مردان در مدیریت خانواده، خصوصا خانواده های چندهمسری آن است که مرد بتواند با ساز و کاری، اقتدار خود را در بالاترین حد ممکن حفظ کند. این به آن معنا نیست که مثل برخی از مردان قدیم، عواطف و احساسات خود را پنهان کرده و آدمی عبوس باشد.
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#خاطرات_چندهمسری
#حکم_خدا
قسمت چهارم
رفتیم محضر اسناد رسمی... بنده و همسر اول و همسر دومم. نه به این آسانی... راهی که معمولا ده دقیقه طول میکشید را حدودا یکساعت طول دادیم... چرا؟ گفتم که همسر اولم پا به ماه بود و باید به شدت احتیاط میکردم. از یک طرف عصبی بودم و از طرفی دیگر حیرتزده. عصبی بودم که چرا باید در جمهوری اسلامی چنین قوانین ظالمانهای وجود داشته باشد که برای یک امضاء و اجازه که خدا لازم ندانسته، زن باردار را مجبور به تحمل هزار زحمت کنند؟ حیرتزده بودم که چطور همسرم با وجود اینکه اتمام حجت کرده و به ایشان گفتم عواقب این کار پر استرس بر عهده خودت است، با لباس بیمارستان خودش را به ماشین رسانده تا برای امضاء ازدواج من و هوویش به محضر برویم... در همین حالا و هوا بودم که بالاخره رسیدیم محضر... همسر اولم با ابهتی خاص وارد محضر شد... یادم نمی رود... هیچگاه... هیچگاه یادم نمی رود که این آرامشی که به نگاهش ابهت داده بود در او فوران میکرد... وارد محضر شدیم... کارمندان ما را راهنمایی کردند به سمت میز دفتردار اصلی... با اینکه ساعاتی قبل مراجعه کرده و بر وخامت حال همسرم تاکید کرده بودم، سند هنوز آماده نشده بود... چقدر ما را معطل کردند... نمی دانستم چرا؟... کمی طول کشید و بعدش بحث احراز هویت را وسط کشیدند... سه نفر خانم و آقا و در سه نوبت عکس شناسنامه و کارت ملی همسر اولم را با صاحب عکس که همسر اولم باشد تطبیق دادند... دو نفر اول که خانم بودند گفتند این شخص، صاحب آن عکس نیست. گفتم نیم ساعت وقت ما را تلف کردید که بگویید این، آن نیست؟ ناراحت و عصبانی بودم که دفتردار٬ آقایی را صدا کرد و گفت این خانم را با این عکس به دقت ببین... خودشه؟ آن شخص گفت بله آقا... خودشه... سند را قبل از تایپ به صورت دستی نوشتند... گفتم عنوان سند، رضایت بر تعدد زوجات باشد٬ نه ازدواج مجدّد. گفتند چه فرقی دارد؟ دفتردار سریع منظورم را فهمید و گفت فرق دارد.
فهمیده بود قصدم فقط همسر دوم نیست و احتمالا تا چهارتا پیش میروم. گفت خانم نظر شما چیست؟ فقط یک زن بعد شما بیاورد یا اگر بیشتر هم بیاورد شما راضی هستید؟ لحظهای دلم لرزید. با همسرم هماهنگ نکرده بودم. با این حال همسرم با آرامش خاصی گفت: حکم٬ حکم خداست٬ من چه کاره ام؟ خدا گفته تا چهار زن... نگاهم به نگاهش گره خورد... از جواب جسورانه او تنم لرزید... او که در اواخر دوران بارداریاش بود و درد زایمان هم داشت٬ با رفتار امروزش٬ صلابت یک زن در ایمانش را برایم معنا کرد... او غیرت زنانه اش را لگد مال کرد و با این کار بار دیگر کرامت انسانی را در مرآی شیطان رجیم به رخ کشید... غیرت زنانه ای را زیر پا گذاشت که امروزه برای بسیاری از زنان عادی شده و از این گناه بزرگ، به عنوان عشق یاد میکنند. غیرت زنانه ای که اصلیترین مانع مادری صدها هزار زن و دختر سنبالای کشورم شده و همچون سیاهی چرکینی بر رخت سفید ایمان زنان امروز جامعه ام نشسته و ملائک وآسمانیان را آزار میدهد... من روز قیامت شهادت خواهم داد که همسرم در وانفسای آخرالزمان نه تنها قبله نشد، بلکه با رفتارهای اعجابآورش الگوی مومنهای برای اتمام حجت بر زنان عصر خویش شد...
ادامه دارد...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#خاطرات_چندهمسری
#حکم_خدا
قسمت پایانی
سند را گرفتیم و به اتفاق دو همسر به بیمارستان برگشتیم... باز در راه برگشت مجبور شدیم آهسته تر از معمول بیاییم... لابد با خودتان میگوئید چرا غُر میزنم؟ سخت بود خب... اما انصافا غر زدن در این موقعیت خوب نبود... من اما، کمی غر غر هم کردم که چرا این ها اذیت کردند؟ چرا دیر سند دادند؟ چرا ما داریم این همه آرام و آهسته مسیر را طی میکنیم؟!!! و همسران دلداری میدادند که یک زمانی بالاخره درست میشود، حرص نخور... بالاخره رسیدیم بیمارستان و همسر اولم هم رفت تا سونوگرافی را در طبقه منفی یک انجام دهد و دروغ نگفته باشد...
آقایان نمایندگان مجلس شورای اسلامی، یک شرط که خدا نگذاشته را در قوانین حمایت از خانواده و در عقدنامه های ازدواج گذاشتند و عده زیادی را به چنین تلاطمی انداختند. چرا؟؟؟؟؟ چون عدهای نامردی میکردند و بعد از ازدواج دوم، همسر اول را رها میکردند. غافل از اینکه اگر بخواهیم سوء رفتار انسانها را ملاک قرار دهیم، وضعیت بسیار بدتر میشود. مساله دیگر که ناراحتکننده است این است که همه میدانیم که خیلی از مردان هستند که با اینکه متاهل شدهاند، ولی دوست و معشوقه میگیرند. چرا برای اینها که رابطهشان حرام است، فکری نکردهاند؟ رابطه حلال را با این همه مشکلات و سختیها مواجه میکنند و رابطه حرام را رها میکنند. همه هم میدانیم وقتی حلال را صعب و سخت کنیم، حرام سرازیر میشود... این طرز تقنین، صحیح نیست...
از این ها که بگذریم٬ همسر اولم قهرمان اصلی این خاطرات بود... او در تمام این مدت
، گویا غل و زنجیر هوای نفس را از دست و پا باز کرده و کاملا رها و آزاد از تعلقات شده بود و با این امضاء فریاد زد بالاتر از خدا نیست و تابع این حکم خداست که چندهمسری را تکلیف و البته حق مردان قرار داده و رضایت همسر یا همسران قبلی را هم شرط آن قرار نداده است. اصلا از اول قضیه هم مشخص بود همسر اولم خودش را سپرده به آن بالایی... این رفتارش هیچگاه یادم نمیرود... و همچنین هیچگاه یادم نمیرود که او با داشتن جایگاه شغلی و حقوق مناسب٬ جایگاه اجتماعی خوب چطور همه را برای ازدواجمان که خیلیها مخالفش بودند، قربانی کرد... همه داشته هایش را برای ازدواج با یک مرد به ظاهر شکستخورده و ژولیده ذبح کرد و حالا با رفتار الهیاش عرف غلط جامعه را ذبح میکند... با علم به اینکه فردا همه در مقابل او خواهند ایستاد٬ با علم به اینکه حتی پدر و مادر شوهرش هم نخواهند پذیرفت٬ چه برسد به پدر و مادر خودش...
خداوندا من شهادت میدهم همسرم در این وانفسای آخرالزمان حکم تو در مورد حقم را رعایت کرد و غیرت ورزی زنانه اش را که اولیاء تو آن را کفر دانسته٬ کنار گذاشت و حاضر نشد همچون بسیاری از زنان آخرالزمانی قبله باشد و جای فرمانروایی تو را غصب کند...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#ذلت_شیطان
دیروز و امروز سوم و چهارم محرم ۱۴۴۰، همسرانم به اذن الهی، بینی شیطان را به خاک مالیدند. با کمک دو همسر اول و چهارم، دو فرزند از دو همسر دوم و سوم در یک بیمارستان به دنیا آمدند و پرسنل بیمارستانی همکاری محبتآمیز و البته حیرت برانگیز این زنان را به نظاره نشستند.
محمدابراهیم و فاطمهریحانه که هر دو اولاد حضرت صدیقه طاهره زهراء سلام الله علیها هستند در فاصله ای کمتر از ۲۴ ساعت به دنیا پا گذاشتند تا ماموریتی الهی را با هم شروع کنند...
دیروز و امروز بیمارستان امام رضا علیه السلام شاهد مجاهدتی بود که زنان زینبیام رقم زدند. در همین مکان یعنی جامعه فمنیسمزده ایران و در همین زمان یعنی تکهای از آخرالزمان ما اثبات کردیم که میشود ایمان زنان را به رُخ شیاطین انس و جنّ کشید...
و خداوند اینگونه ما را عزت داد...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#تعددزوجات_افتخار_اهلبیت
#خواهشا_دفاع_نکنید
#اُرمَوی :
نمیدانم دیده اید یا نه؟ برخی افراد در مواجهه با #تعددزوجات_اهلبیت حالتی لاکپشتی به خود میگیرند و برای توجیه این رفتار معصومین علیهم السلام از هرگونه دفاع منطقی و غیر منطقی استفاده میکنند... مثلا میگویند این رفتار اهلبیت علیهم السلام خیلی اوقات به خاطر سیاسی کاری بوده است. آدم خنده اش میگیرد. پیامبر یا امام معصوم صرفا به خاطر ارتباط سیاسی با یک قبیله، خودش را مجبور به تشکیل خانواده کرده است. این چه حرف مزخرفی است؟ اصلا یک سوال. بر فرض که چنین چیزی را قبول کنیم، کنیزان اُمّ وَلَد معصومین که گاهی بیش از ده زن بوده اند را چطور توجیه میکنید؟ اشتباه این افراد آن است که مطلب را برعکس میبینند... مثل کسی که لیوان را برعکس گرفته و در نتیجه اشکال میکند که چرا سَرَش بسته است و تَهَش باز؟ این افراد باید نگاه خودشان به مقوله ازدواج را تغییر دهند. ازدواج یعنی تکثیر همه خوبی ها. یعنی انسان بدون در نظر گرفتن سود و ضرر مادی، قلبش برای کسی بتپد. اصلا به همین یک نکته توجه کنید که چنین چیزی معمولا اتفاق نمی افتد که انسان هر آنچه دارد را بدون هیچ چشمداشتی و فقط به خاطر عشق یا محبت در اختیار دیگران بگذارد، ولی در همه جای دنیا، با ازدواج است که چنین چیزی معمولا رخ میدهد. لابد به همین دلیل است که میگویند ازدواج بهترین نهادی است که عقلاء با ارشاد خالق متعال پایه گذاری کرده اند. با این توضیح، دیگر ازدواج وسیله ای صرفا برای دفع شهوت و دیگر امور زمینی نیست. بلکه یک امر الهی و ملکوتی است که انسان را در شلوغترین وضعیت مادی و حیوانی، به سمت محبت که امری ملکوتی است و دیگر خوبی های جانبی محبت سوق میدهد... با این حساب، ازدواج یک افتخار است و منِ شیعه باید افتخار کنم که امامان معصومم آن قدر مرد بوده اند و به چنان تعالی و کمالی دست یافته بودند که قلب دو یا سه یا چند زن، عاشق و دلباخته آنان گشته بود. مگر شوخی است؟؟؟ چندین زن عاشق و دلباخته یک مرد شده اند. این در حالی است که بسیار دیده ایم و دیده اید که زن و مردی به اجبار دارند زیر یک سقف روزگار می گذرانند و اسم خودشان را هم گذاشته اند زن و شوهر... پس در زمینه #تعددزوجات_اهلبیت نباید دفاع کنیم، باید #افتخار کنیم. اگر مردی هم در این زمانه ما توانسته #تعددزوجات داشته باشد و مدیریتش چنان بوده که خودش و همسرانش با هم و برای هم خوش و خرم باشند، باید به او مدال افتخار داد... چرا که صفتی از صفات کمالی اهلبیت علیهم السلام نصیبش شده که نصیب هر کسی نمیشود...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#شب_سرد_روابط_گرم
زیر کرسی نشستم و حلقه همسران و شش فرزندم مرا دوره کرده... شب سرد زمستان با این روابط گرم چقدر دلچسب میشود... بخش جذاب امشب آنجائی است که فرزند بزرگ، فاطمه زهرا برای ديگران قصه تعريف میکرد... شش فرزند البته برای چهار همسر کم است و میخواهیم فرزندان بیشتری بیاوریم... شاید تعجب کنید، ولی بنده در تعجبم کسانی که یکی دو فرزند دارند چگونه زندگی میکنند؟
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#دورهمی_شبهای_جمعه
شب های جمعه به جهت اینکه فردایش تعطیل است؛ برنامه دورهمی ترتیب می دهم. از همین باب٬ امشب همه دور کرسی جمع بودیم. صحبت ها گل انداخته بود. صحبت ها مختلف است: خاطره یا داستان عبرت آموز یا روایتی از اهلبیت و... معمولا هر کسی از آداب و رسوم خودشان هم میگوید. خب هر یک از ما از یک گوشه ایران عزیزیم. خودم فرزند آذربایجان. همسری از گیلان، همسری از مازندران، همسری برای بوشهر و همسری از دیار خراسان... فرزندان در این میان جولان می دادند و گاهی می آمدند روی کرسی... خنده و شادی بود و البته گریه هم بود... بله، وقتی چند قطعه مداحی از جمله یک روضه آذری خواندم، دیدم سر یکی از همسران در گریبان فرو رفته و اشک جاری... فرزندان با شور مداحی سینه می زدند و من ذوق زده از این شور و حال مداحی دیگری را شروع میکردم... رمز و راز استواری زندگی ما همین عشق اهلبیت علیهم السلام است... اگر قسم میخورم همسرانم تا به حال یک بار هم دعوا نکرده اند، باور کنید: آن ها یقین کرده اند در مسیر نصرت علی و اولاد علی گام برداشته اند...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#خاطرات_چندهمسری
#برایمان_دعا_کنید
انسان در طول زندگی خود با برخی چیزها خاطره های خوبی دارد و اگر #قدر_دان و البته #زرنگ باشد، سعی میکند از آن چیزها بهوقتش استفاده کند. باور کنید یا نه، برای من که به قول خودم زندگی ام در همه لایه هایش سریع و سخت گذشته، خاطره های خوش فراوان دارم. از نظر انسانها و زمانها و مکانها و... چه بسیار انسانی و چه بسیار زمانی و چه بسیار مکانی و چه بسیار... برایم خاطرهساز بوده اند. یکی از مکانهای خاطرهساز، بیمارستان امام رضا علیه السلام است که چه بسا از جهت حجم خاطرات، برایم خاطره سازترین مکان شده... امشب شاید برای چند صدمین بار راهی این بیمارستان شدیم. مثل همیشه قدم ها سریع و استوار ولی قلبم آرام بود. از بدو ورود به بیمارستان، احوالپرسی و شوخی برخی از پرسنل که دیگر صمیمی شدهاند، آرامش مرا بیشتر کرد... بیمارستانی که چهار فرزند از شش فرزندم در آن چشم به جهان گشوده اند. شهریور امسال خداوند کریم دو دردانه از سلاله زهراء سلام الله علیها را با هم در این بیمارستان به من هدیه داد. فاطمه ریحانه و محمد ابراهیم از دو مادر فاطمی در فاصلهای کمتر از ۲۴ ساعت پا به جهان گذاشتند و با این برنامه ماهرانه و زیبا، اما از پیش تعیین نشده، مُهر توفیق و تقبُّل الهی در کارنامه خانواده ما ثبت شد. حالا پشت درهای بلوک زایمان به انتظار فرزند هفتم نشسته ام. نگران نیستم، اما چون اینبار همسر اولم، نقش مادر را دارد، کمی بیشتر احتیاط میکنم. آخر او چند مدتی است که به خاطر تعدد زوجات شوهرش از دیدار پدر و مادرش محروم گشته و غربتش از شوهر غریبش هم پیشی گرفته است. گرچه در این شب عزیز سوگوار صدیقه طاهره سلام الله علیها هستیم و همین بهانه شده که غربت خودمان در این ظلمتکده فانی را فراموش کنیم...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#خاطرات_چندهمسری
#پدر_تاج_سر
خیلی از جوان ها که با بنده در مورد ازدواج صحبت می کنند، مشکل عدم اعتماد پدر و مادر را مطرح می کنند. شاید باورتان نشود، اما خودم هم همین مشکل را داشتم و اولین بار در ۱۷ سالگی در مورد ازدواج با پدر و مادرم صحبت کردم. قبول دارم که با پدر و مادرهای امروزی کمی سخت است، ولی شدنی است و برای کسی که اهل علم و عمل به تکلیف است، ارزشش را دارد. چون خودم هم این سختی ها را چشیده ام، میگویم شدنی است.
قبلا برایتان از فضای خانوادهمان نوشته ام. خانوادهای دارا، سنتی، و از نظر من مقداری مذهبی، و البته تا حدود زیادی تجملاتی. برای من که از همان کودکی چهره مصمَّم پدرم در تصمیمگیریها برایم الهامبخش بود، صحبت با او در مورد ازدواجم سخت و غیر قابل باور بود. هیچوقت یادم نمی رود اولین باری که تصمیم گرفتم در مورد ازدواجم با پدرم صحبت کنم، چقدر جدی بودم... ازدواج را وظیفه میدانستم، آنچنان که گویا برای نماز ایستاده ام و موقع تکبیر است... صحبت های مقدماتی را مادرم برعهده گرفته بود و گرچه خودش هم میگفت هنوز زود است، ولی ظاهرا تا حدودی در اقناع پدرم موفق هم شده بود. با این حال برای یک جوان ۱۷ ساله، گفتگوی در مورد ازدواج آن هم با پدرش سخت است، گرچه لباس روحانیت به تن داشته باشد. وقتی رو در رو ایستادم و این موضوع را مطرح کردم، پدرم ابتدا به صحبت هایم با آرامش گوش داد، ولی وقتی جدیت مرا دید، با حال نزار گفت: شما اصلا متوجه هستی مسئولیت زندگی یعنی چه؟ چرا این همه عجله داری؟
این را گفت و من و مادرم را تا چند ماه مجبور به اجرای عملیات فوق سری کرد که هنوز تلخیها و شیرینیهایش در خاطرم هست...
امشب و بعد از حدود یازده سال از آن زمان، وقتی با ارومیه تماس گرفتم، مثل همیشه ابتدا مادرم از احوال تک تک چهار عروسش پرسید و بعدش که نوبت احوالپرسی با پدرم شد، ناخودآگاه یاد آن روزها افتادم. پدرم که با چشم خود دیده آن نوجوان ۱۷ ساله، حالا شوهر چهار زن شده و همه نوههایش را از همین پسرش دارد، طور دیگری صحبت می کند و این برای من که سختی های فراوانی را در این مسیر متحمل شده ام، بسیار ارزشمند است...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi
#فرزند_هفتم
#خاطرات_چندهمسری
شام یکشنبه دوازدهم اسفند ۹۷، مهمان جهادی داشتم که سال هاست در راستای اهداف تمدنی همفکر هستیم. سید علی... او چند روز قبل یک بار نیسان، درخت برای درختکاری با خودش آورده بود روستا. ذهن و قلب و حتی روحش درگیر آبادانی و محرومیت زدائی است. نماز خواندیم و با هم شام خوردیم و بعد از چند دقیقه صحبت، به پیشنهاد او، رفتیم سراغ پیچک هایی که مدتی قبل در آمل قلمه زده بودند و حالا در حیاط خانه ما باید حیاتبخش میشدند. چند تا را که کاشتیم، همسر سومم صدایم کرد. وارد خانه که شدم گفتند همسر اول دوباره حالش بد شده. اواسط ماه نهم بارداری است و درد زایمان گرفته بود. گفتم سریع آماده اش کرده و وسائلش را جمع کنند. خودم هم مطلب را با سید علی در میان گذاشتم. در اینگونه موارد گاهی نگرانی ذهنی به سراغم می آید، ولی قلبم به شدت آرام است. خودم هم تعجب میکنم که با وجود این همه روحیه نشاط و تحرک که خدا به من داده، در اموری که معمولا نگرانکننده است، آرامم. همسرم که آماده شد، باز مسیر بیمارستان امام رضا علیه السلام قم را در پیش گرفتیم. حدود ساعت ۱۲ شب دوشنبه، بالاخره همسر اول، فرزند هفتم خانواده را به دنیا آورد. محمدعلی سومین فرزندی است که در سال ۹۷ برایمان به دنیا آمده. شهریور امسال در همین بیمارستان امام رضا علیه السلام، همسران دوم و سوم نیز زایمان داشتند و محمد ابراهیم و فاطمه ریحانه را به دنیا آورده بودند. ممکن است برخی افراد بگویند حتما مال و منالی داری که اینطور فرزند اضافه میکنی... بگذارید یک حساب سرانگشتی کنیم: در حدود ده سال قبل و بعد از ازدواج اولم، با اینکه مبلغ ثابت ماهیانهای از طرف مرکز آموزشی که در آنجا تدریس داشتم، واریز میشد، متحیر بودم مخارج زندگی ام را چگونه تامین کنم؟ چند سالی میشود که به جهت تبلیغ تعدد زوجات، دیگر آن مرکز برای تدریس دعوتم نمیکند. آن مبلغ ماهیانه شاید چیزی در حدود سه برابر مبلغی بود که الان به عنوان درآمد ثابت ماهیانهام واریز میشود. ولی آن زمان فرزندی نداشتم و امروز هفت فرزند دارم. با این حال وضعیت رفاهی ما بهتر از قبل است. از خانه استیجاری به خانه خودم نقل مکان کردهایم. در تغذیه و تفریح و... هم چند گام جلوتر آمدهایم. خداوند از در و دیوار درآمدهای موقت حاصل از نویسندگی را بیشتر کرده تا به همانها که به خاطر تبلیغ یک حکم راهگشا اذیتم کردند بفهماند رزق از جانب اوست و وعده حقه خالقشان آن است که رزق و روزی را با همسران و فرزندان آدمی تنظیم میکند: اِنَّ الرزقَ مَعَ العیالِ و النساء...
کانال شخصی #نوید_ابراهیمیاُرمَوی :
https://sapp.ir/navid.ebrahimiormavi