eitaa logo
💡روشنا
162 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
5.6هزار ویدیو
27 فایل
میخوای روشن بشی و دیگران رو روشن کنی بیا تو کانال روشنا🤗 کپی مطالب بدون لینک کانال آزاد به شرط صلوات بر محمد وآل محمد (ص) ارتباط با ادمین @Eghbal1969
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰 🔰 📙رمان امنیتی 🌾 ✍️به قلم: قسمت 89 معنایش را درست نمی‌فهمم؛ اما شنیدن نام عباس در شعر، گوشم را تیز می‌کند. زیر لب، شمرده‌شمرده تکرارش می‌کنم تا بفهمم منظورش چیست و عباس وسط تاب‌بازی بچه‌ها چکار دارد؟ باید یکی از آن شعرهای فولکلور ایرانی باشد. مرد یک دور دیگر شعر را می‌خواند و تندتر تاب را هل می‌دهد. دخترک از خوشحالی جیغ می‌کشد و با زبان کودکانه، همراه پدرش می‌خواند: تاب تاب عباسی... خدا منو نندازی... اگه منو بندازی... بغل بابا بندازی... چشمانم همراه تاب‌بازی دخترک این‌سو و آن‌سو می‌روند. موهای بلند و سیاهش را سپرده به باد، سرش را به عقب خم کرده و می‌خندد. خودم را جای دخترک تصور می‌کنم. باد به صورتم می‌خورد، می‌خندم و میان خنده‌های مستانه‌ام، از عباس می‌خواهم تندتر هلم بدهد... -اگه منو بندازی... بغل بابا بندازی... جیغ دخترک، رویای شیرینم را تمام می‌کند. پدرش می‌خواهد تاب را متوقف کند که دخترک زودتر خودش را از حصار ایمنی آزاد می‌کند و می‌افتد روی زمین؛ زمینِ شنی و نرم زیر تاب. با این حال، گریه می‌کند و جیغ می‌کشد. پدرش بلافاصله، زانو می‌زند روی زمین و بغلش می‌کند. تندتند می‌پرسد: چی شد بابا؟ خوبی؟ و دست می‌کشد به سر و صورت دخترک تا مطمئن شود آسیب ندیده. دخترک هم خودش را چسبانده به پدرش و نمی‌خواهد آرام شود؛ نه بخاطر این که درد دارد، می‌خواهد خودش را برای پدرش لوس کند. نگاهم را می‌چرخانم به سمتی دیگر؛ قبل از این که تسلیمِ بغضِ در گلویم شوم. اگر عباس بجای پدر دخترک بود، حتما زودتر از این که بخورد زمین می‌گرفتش. همان‌طور که من را قبل از این که زمین بخورم یا بروم روی تله انفجاری، از زمین قاپید و در چشم بهم زدنی، گذاشت کنار خیابان. می‌روم سراغ پوشه عکس‌هایی که روی همراهم از عباس دارم؛ آن‌ها که دانیال فرستاده بود. یکی از عکس‌هایش در سوریه که همان جاسوس بی‌هوا گرفته. عباس و یک جوان همسن خودش پشت جیپ نشسته‌اند. جوان آشناست. فکر کنم او را همراه عباس دیدم؛ همان روز اول. دور سرش چفیه را مثل عرقچین بسته و پشت فرمان نشسته است. عباس یک نقشه دستش گرفته و با اخم‌های درهم نگاهش می‌کند. فقط یک بار اخمش را دیدم؛ همان روزی که نجاتم داد. چشمانم را می‌بندم و آن روز را به یاد می‌آورم. بعد از این که آرام شدم، بغلم کرد و رفت به سمت خانه‌مان؛ همان خانه‌ای که با پیرزن و دخترش در آن زندگی می‌کردیم. همان خانه‌ای که مادر در باغچه‌اش دفن شده بود. دوستش هم داشت سمت همان خانه می‌رفت؛ دنبال صدای جیغ‌ها. عباس پرسید: هاد بیتک؟ (این خونه شماست؟) با حرکت سر تایید کردم. دوستش چندبار بلند یاالله گفت و وارد شدند. صدای جیغ پیرزن و گریه نوه‌اش می‌آمد. عباس آرام سرم را روی شانه‌اش گذاشت: لاتخافی روحی.(نترس عزیزم.) ... ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صبح، ظهر، شب این کلیپ رو ببین و کیف کن ۲دقیقه‌ای که حالت رو خوب میکنه کپسول ♨️ اگر از وضعیت ناامید شدین ببینید... 🔹 برشی از سخنرانی 💠اندیشکده راهبردی 🆔 @soada_ir
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠💫دفــتـــر‌ امــــروز را 🤍💫از سـطـری شـروع مـیـشـود 💠💫كه بنام بزرگ تو تكيه كرده است 🤍💫بـه نـام تـو‌ ای خـدایِ مهربان … 💠💫ای خــدایِ روشــنــی … 🤍💫ای خــدایِ زنــدگــی ... 💠💫هـــــر روز 🤍💫آغازی ست برای رسیدن بـه تـو 💠💫یـــاریــمـــان کـــن 🤍💫رهـا از اتـفـاقـاتِ تـلـخِ گـذشـتـه 💠💫روزمــــان را شـــیـــریــــن و 🤍💫لــذت بـخـش سـپـری کـنـیـم 💠💫بسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ 🤍💫الـــهــی بــه امــیــد تـــو روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
سلام مولای من 🍁هجرت بسوخت جانم و این درد بی دواست... 🍁درمان من تویی و درمانم آرزوست... العجل‌مولای‌غریبم تعجیل در فرج مولایمان صلوات تون مهدوی🌙 روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔🖤 *بر سینه ی من نوشته بین الحرمین* *نصف قلبم با ابالفضل، نصف دیگر با حسین...* *به رسم هر روز ،عرض سلام وادب به سالار شهیدان:* *اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِناَّئِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللَّهِ (اَبَداً) ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللَّهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ* *اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ* *وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ* *وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ* *وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ* روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . .  امام العصر عج: لَوْلاَ اسْتِغْفارُ بَعْضِکُمْ لِبَعْض، لَهَلَکَ مَنْ عَلَیْها، إلاّ خَواصَّ الشّیعَهِ الَّتی تَشْبَهُ اقْوالُهُمْ افْعالَهُمْ» مستدرک ج ۵، ص ۲۴۷، ح ۵۷۹۵.  اگر طلب مغفرت و آمرزش بعضی شماها برای همدیگر نبود، هرکس روی زمین بود هلاک می گردید، مگر آن شیعیان خاصّی که گفتارشان با کردارشان یکی است روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
استاد فاطمی نیا : حرف زدن پشت سر مردم ، قلب را تیره می کند ، توفیق را از آدم سلب می کند، ونشاط عبادت را می گیرد. روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
✅سه دفتری که خداوند اعمال بندگان را در آن‌ها ثبت می‌کند ✍پیامبراکرم(ص) فرمود: برای اعمال بندگان سه دفتر هست؛ ❶ دفتری که خدا چیزی از آن را نمی آمرزد. ❷ دفتری که خدا به آن اهمیت نمی دهد. ❸ دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی گذرد. سپس فرمود: دفتری که خدا چیزی از آن را نمی‌آمرزد، شرک به خدا است. دفتری که خدا به آن اهمیت نمی‌دهد، ستمی است که بنده میان خود و خدا به خویشتن کرده است. مانند روزه‌ای که خورده یا نمازی که ترک کرده و خداوند اگر بخواهد آنرا می‌بخشد و از آن می گذرد. و اما دفتری که خداوند از هیچ چیز آن نمی‎گذرد ستمهائی است که بندگان به یکدیگر کرده‌اند که ناچار باید تلافی شود. 📚 نصایح، نوشته مرحوم آیت الله مشکینی احادیث الطلاب روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ولایت فقیه چیست و ولی فقیه کیست؟؟ مطهری روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
🔴 دعا برای ظهور در تعقیبات مشترکه هر نماز 🔵 در کتاب «جمال الصالحین» از مولایمان امام صادق علیه السلام نقل شده است که حضرت فرمودند: 🌕 همانا از حقوق ما بر شیعیان ما این است که بعد از هر نماز واجب دست هایشان را بر چانه گذاشته و سه مرتبه بگویند: یا رَبَّ مُحَمَّدٍ عَجِّل فَرَجَ آلِ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِحفَظ غَیبَةَ مُحَمَّدٍ، یا رَبَّ مُحَمَّدٍ إِنتَقِم لِابنَةِ مُحَمَّدٍ ای پروردگار محمّد، فرج و گشایش امور آل محمّد را تعجیل فرما، ای پروردگار محمّد، محافظت کن (دین را در) غیبت محمّد، ای پروردگار محمّد، انتقام دختر محمّد را بگیر. 📚 صحیفه مهدیه، ص۲۷۱/مکیال ج۲بخش ۷
♨️هرکس در حد توان خود برای یاری امام زمان تلاش کند... 🔹امروز غیر از (عجل‌الله)، برای هر چیزی برنامه‌ریزی کنیم، فقط اتلاف وقت کرده‌ایم! 🔹البته بدان معنی نیست که تحصیل نکنیم، کار نکنیم و... بلکه مقصود این است که همه کارها، درس خواندن‌ها، همسر و فرزند داری و فعالیتهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی ‌مان را در جهت رفع موانع ظهور، جهت‌دهی کنیم. 🔹هر کس در حد توان خود (مالی، مهارتی، هنر، قلم و...) خود را برای یاری امام زمانش مهیا کند. 🖋استاد شجاعی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔆زنگ عبرت ❌نبود گشت زنی بسیج ❌ضعیف کردن بسیج ❌مجازات بسیج توسط برخی قضات ❌بی انگیزه کردن بسیجی ها ↩️همه این ها سبب میشه اراذل و اوباش احساس قدرت کنند در حالی که اراذل واوباش دهه شصت و 70 با شنیدن اسم بسیج قالب تهی میکردند وقتی بسیج را بی اثر کنید قورباغه ها هفت تیرکش می شوند. 🙏با احترام برای تمامی نهادهای امنیتی، باید قبول کنیم که هیچ ارگانی مثل بسیج امنیت آفرین نیست! 🛑نگاه قرآنی امام امت به بسیج مستضعفین ❤️من دست یکایک شما پیشگامان رهایی را می‌بوسم و می‌دانم که اگر مسئولین نظام اسلامی از شما غافل شوند، به آتش دوزخ الهی خواهند سوخت.(2 آذر 1367) ♦️امام خمینی براساس بینش توحیدی، غفلت از طلایه داران جبهه حقّ را، اینچنینی انذار میدهد و دوزخ الهی را رهاورد این غفلت میبیند. روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 جاش بودی چیکار میکردی؟! 🔺بنظرتون خانومها از غیرت مردها خوششون میاد؟ حمیدرضا الداغی روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
شما هر چقدر دوست دارین پوستر درست کنید.. ما کاری به پوسترهای مزخرف شما نداریم.. ما تصاویر واقعی رو می‌بینیم.. رئیس جمهور چین و روسیه که پدر شما غربی ها رو در آوردن میان پیش آسید علی آقا درس پس میدن.. روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فقط در لفظ فقط نگوییم وای اگر خامنه ای حکم جهادم دهد . حکم جهاد داده است عمل کنیم .. الاسلام راجی روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک سوال : چرا خانم‌های بدحجاب و بی حجاب ، بیشتر طعمه‌ی آزار و اذیت افراد مریض دل و بیمار می‌شوند⁉️ روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
🔴 این خاکِ مقدس هنوز شهید می دهد و عده ای بی درد در سایه امنیتش به دنبال ولنگاری و فساد و شعارِ دروغ زن، زندگی، آزادی اند! ⁉️ از این عکسها خجالت نمیکشید؟! ✍️ سید مسعود موسوی روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana
34.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📌این کلیپ رزق ویژه امروز شماست🌿 از کنار این رزق راحت نگذرید... زندگی‌هاتون لبریز از برکات مادی و معنوی🦋💐 هرکی اینو گوش داده زندگیش سرشار از رزق و روزی مادی و معنوی شده خاطرات یه طلبه که چیزی نداشته و.... تا اخر نگاه کنید و نشر دهید❌❌ 🙏🙏🙏 روشنا بپیوندید👇👇👇 @chanelroshana
16.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 واقعیت ماجرای کشف حجاب سلبریتی ها چیست؟ ⁉️هنجارشکنی یا جرم امنیتی؟! https://eitaa.com/women92 کانال مطالعات اسلامی زنان را به دیگران معرفی کنید
13.55M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥انتقاد تندمجری رسانه ملی در آنتن زنده به ناتوانی دستگاه‌های مسئول و بی توجهی مسئولان در مقابله با ولنگاری و گسترش بی حجابی ها در کشور. - هنرمندان و vodها رعایت نمی‌کنند و برای مسئولین هم ظاهرا مهم نیست! https://eitaa.com/women92 کانال مطالعات اسلامی زنان را به دیگران معرفی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 🔰 📙رمان امنیتی 🌾 ✍️به قلم: قسمت 90 هرچه نزدیک باغچه می‌شدیم، من بیشتر می‌لرزیدم. سرم را محکم چسباندم به شانه عباس و چشمانم را بستم که باغچه را نبینم. بوی بدی که حیاط را برداشته بود، زد زیر بینی‌ام؛ بوی مرگ، بوی سر بریدن، بوی وحشی‌گری. عباس من را گوشه حیاط روی زمین گذاشت؛ شاید می‌ترسید من را ببرد داخل خانه‌ای که موج انفجار، پایه‌اش را سست کرده بود. گفت: انا قادم.(الان میام.) گرد و خاک و بوی تعفن، صدای گریه و جیغ و سرفه عباس... عباس و دوست ایرانی‌اش داشتند به زبان غریب فارسی با هم حرف می‌زدند. یک قدم رفتم جلو و گردن کشیدم که ببینم چکار می‌کنند. صدای جابه‌جا کردن آجر و خاک می‌آمد. صدای گریه واضح شد و عباس گفت: انتو زین؟(شما خوبین؟) درست نمی‌دیدم داخل خانه را؛ تنها حرکات مبهمی می‌دیدم و صدای جیغ و گریه. زن ضجه ‌زد: وین ابنی؟(بچه‌م کجاست؟) صدای گریه نوزادش می‌آمد. کمی آرام‌تر شد. شاید بچه‌اش را دادند دستش. انقدر همه‌چیز سریع اتفاق می‌افتاد که از تحلیلش عقب می‌ماندم. فقط منتظر عباس بودم. انگار تنها کسی که می‌شناختم، او بود. روی پنجه پایم می‌ایستادم که ببینمش. هرچه تلاش می‌کردم از باغچه فاصله بگیرم، انگار خود باغچه داشت فریاد می‌کشید و می‌گفت که بدن بی‌سر من را هم مثل مادر خواهد بلعید. زیرچشمی نگاهش می‌کردم و آرام‌آرام از آن فاصله می‌گرفتم. خون‌های مادر لب باغچه، قهوه‌ای شده بودند. انگار صدای جیغ‌های مادر داشت از زیر خاک می‌آمد. این چند روز، بارها به این فکر کرده بودم که بروم خاک‌ها را کنار بزنم، سر و بدن مادر را بیرون بکشم و با یک راهی، به هم بچسبانم یا بدوزم؛ شاید زنده شود؛ ولی هربار که چشمم به باغچه می‌افتاد، ترس روی سرم سایه می‌انداخت و نمی‌توانستم جلو بروم. صدای آژیر آمبولانس شنیدم و دونفر با لباس‌های سپید و سرخ هلال احمر، آمدند به حیاط خانه. انگار من را ندیدند. نزدیک بود بخورند به من. خودم را عقب کشیدم و روی زمین سکندری خوردم. بغض دوباره در گلویم جمع شده بود. چرا عباس نمی‌آمد؟ از امدادگرها هم ترسیده بودم؛ از رنگ تند لباسشان. در خودم جمع شدم که نبینندم و خوش‌بختانه کسی حواسش به من نبود. پیرزن و دخترش از خانه بیرون آمدند؛ خاک‌آلود و آشفته. ترسناک‌تر از قبل. ترسیدم پیرزن سرم داد بکشد و باز هم من بشوم مقصر همه‌چیز. تا چشمم به عباس افتاد، دویدم به سمتش و پاهایش را گرفتم. ... ✨ 🌐https://eitaa.com/istadegi روشنا بپیوندید 👇👇👇 @chanelroshana