#اشعار_شاعر_سنگکی
ای پرستوی خیال
حال همه ی ما خوب است
منهای همه ی درد هایمان
بر لبانمان خنده جاریست
امّا پشت در ِ قفل کتابی ِ
گریه هایمان
و زندگی شیرین است
در نوش شربت ناگفته هایمان
از ترس ِ شکستن تلخی بغضمان
و تو " ناگزیر " از پرواز
به فکر تبرئه ی سکوت
در محکمه ی شیدای وطن باش
پینه های ترک دار تنهائی
در سینه ی زجّه های سکوت
لابلای پرده پوش نفهمیدن
سالهاست ،،
نه به چشم آمده
نه به گوش می رود
تنها ،،
کودکان سینه خوار ِ آسمان می فهمند
طعم غصّه دار ِ این پرواز را
حقیقت این است
هنوز قاصدکها
فرو ریخته از شکستن باد می آیند
به نجابت آدمی از سهم عشق
می نگرند
و به آغوش باد باز میگردند
هنوز در میان واژه های نقابدار
حرفهایی هست
که برای پر رنگ شدن
مجبورند هزار رنگ شوند
هزار حرف بشنوند
و هزار سیلی بخورند
و تو مجبور نیستی بدانی
که تا رفتن زمستان
و آمدن ِ بهار
که با نغمه های باور
باز میگردی
چه بر آرزوهای بی وطن رفته است ..
#مجید_روحی
@channelsangak