❤️بنام خدا ❤️
#داستان_شب
#اژدهای درون
در روزگاران قدیم مارگیری بود که زهر مارها را برای تولید دارو به اطبا میفروخت؛ گاهی نیز خود با مارها معرکه ای راه می انداخت.
در زمستانی سرد، او در شهر و اطراف آن هیچ ماری پیدا نکرد؛ به ناچار به کوهستانهای برفی دوردستها رفت.
گشت و گشت تا اینکه از دور پیکر اژدهایی مهیب و بزرگ را دید!
بسیار ترسید و پناه گرفت و از دور اژدها را نگاه میکرد؛ ساعاتی گذشت اما اژدها هیچ حرکتی نمیکرد!
آهسته آهسته جلو رفت و متوجه شد که اژدها مرده است!
خوشحال شد چون حالا هم اژدها او را نمیکشت و هم اینکه میتوانست زهرِ زیادی از اژدها بگیرد.
اما تصمیم گرفت اژدها را به شهر ببرد، اینطوری هم به شهرت میرسید و هم مطمئن بود مردم بابت دیدن آن پول خوبی به او میدهند.
اژدها بسیار بزرگ و سنگین و حمل آن بسیار سخت بود اما فکر اینکه به شهرت میرسد و در چشم مردم بزرگ میشود باعث میشد که به هر زحمتی بود اژدها را به میدان اصلی شهر ببرد.
.
این خبر در شهر پیچید که مارگیر یک اژدها را کشته به همین خاطر میدان بسیار شلوغ شده و همه منتظر بودند تا مارگير پتوهای بزرگی را که روی اژدها کشیده بود را بردارد تا اژدها را ببینند.
مارگير بسيار خوشش آمده بود و چون قبلاً معركه گير بود بيشتر از شجاعت و نبرد خود با اژدها سخن میگفت!
.
زمان رونمایی از اژدها فرا رسید؛مارگیر به اژدها نزدیک شد که ناگهان اژدها با غرّشی مهيب ايستاد!
.
مارگير تازه فهميد كه اژدها نمرده بود بلكه بر روی برفها در خواب زمستانی بوده و پتوهایی که روی او انداخته بود باعث شده که گرم شود و از خواب بیدار شود!
.
جمعیت وحشت زده فرار میکردند و نگاهشان به مارگیر بود! مارگیر چاره ای نداشت!یا باید فرار میکرد و طعنه ها و مجازات مردم را تحمل میکرد یا با اژدها میجنگيد و او را دوباره میکشت!
او تصمیم گرفت با او بجنگد و او را شکست دهد اما اژدها بسیار قویتر از مارهایی بود که او سالها شکارشان میکرد و به محض اینکه نزدیک اژدها شد،اژدها او را خورد و به کوهستان بازگشت.
.
🌹همه ما اژدهاههایی در درون خود داریم:
اژدهای شهوت
اژدهای شکم
و...
اینها در ابتدا ضعیف هستند و راحت میتوان از پس آنها برآمد؛ اما اگر به خواسته های آنان بها دهیم کمکم دیگر حریف آنان نمیشویم و انسان را رسوا و نابود میسازند🌹.
.
🌹اوضاع اژدهای درون ما چگونه است؟🌹
.
پیامبر اکرم به گروهی که از جنگ پیروزمندانه پیروز شدند فرمودند در جهاد اصغر (کوچکتر) پیروز شدید و حالا باید بر جهاد اکبر(بزرگتر) که همان مبارزه با نفس است پیروز شوید.
هر شب یک #داستان جذاب و خواندنی در کانال رسمی روستای سنگک📚✍🏻
@channelsangak